eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ شیخ در خصوص شعاع وسعت حوزه اخلاقی آخوند ره می‌نویسد: ✳️ " او شاگردانی پرورش داد که ستارگان زینت بخش آسمان علم و فضیلت شمرده می‌شود. من هر چند محضر او را درک نکردم و تشرف به حضورش نصیبم نشد اما عده زیادی از شاگردانی را که شب و روز با او بودند و به سعادت ابدی نائل شدند، درک کردم. آخوند آن ها را از آلودگی‌های این زندگی پاک کرده بود. آن ها علم را با عمل آمیخته بودند و من اثر تربیت نیکوی او را به صورت روشن در چهره آن ها دیدم. او حق بزرگی بر بیشتر علمای طبقه بعد از خود دارد. از جمله درخشان‌ترین شاگردان وی می توان به شیخ محمد همدانی، ، سید احمد طهرانی، سید محمدسعید حبوبی، سید عبدالحسین موسوی لاری، سید جمال الدین اسدآبادی و .... اشاره کرد. آقا بزرگ تهرانی او را از اعاظم عالمان اکابر فقیهان شیعه و خاتم علمای اخلاق در عصر خویش می شمارد. دیگر سیره نویسان و مترجمان نیز در سیرت، سلوک، آفاق وجودی و آثار معنوی او به تمجید پرداخته‌اند. " 🎥 زندگی نورانی آن مرحوم را حتی المقدور با و ذکر خالصانه ای " اینجا " حتما ببینید (رحمت الله علیه) ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ " اگر کسی عمل صالحی انجام دهد و به این بزرگوار (آخوند ره ) هدیه کند، روح ایشان با آن شخص، همراه می شود. " 👤 شیخ جعفر 🌹 یک غزل از مرحوم فیض کاشانی رحمت الله علیه هدیه به آن مرحوم: 👈 بیا که از ازلم با تو آشنائی هست زعکس روی تو در دیده روشنائی هست بدل زچشم خرابت خرابی و مستی بجان زباده لعل تو جانفزائی هست زتاب زلف تو گر دل بخویش می پیچد زلعل دلکشت اسباب دلگشائی هست مرا زشیوه بیگانگیت باکی نیست میان عشق من و حسنت آشنائی هست اگرچه دست من از دامن تو کوتاهست ولیک دامن لطف ترا رسائی هست زسنگ قهر تو بر دل شکستی ار آید زلطفهای لطیف تو مومیائی هست دل شکسته کجا بندم و دهم بکدام زپای تا سرت آئین دلربائی هست سزد که فخر کند بر شهان گدای درت که پادشاهی عالم درین گدائی هست نمیرسد بجدائی غمی درین عالم چه هر کجا که غمی هست در جدائی هست چنانکه با تو مرا جانب وفا مرعیست ترا وفای مراعات بیوفائی هست نیازمند خدا از دو کون مستغنی است که هر چه در دو جهان هست در خدائی هست توان بتقوی و طاعت جهان بدست آورد رساست دست کسی را که پارسائی هست توانی آنکه کنی بر دو کون پادشهی اگر ترا بسر خویش پادشاهی هست سجود بود فرض بی نوایانرا هزار راحت در رنج بینوائی هست اگر چه بمقصود ره نمیداند ولیک در طلبش نور رهنمائی هست ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
👌بیانات در خصوص مرحوم آیت‌الله ره 👈لطفاً اینجا بخوانید ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
📚 «شمع جمع» زندگی نورانی مرحوم آیت‌الله شما میتوانید آن را قانونی از دریافت کنید https://taaghche.com/book/13241 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
*️⃣به بهانه سالگرد وفات مرحوم آیت‌الله در 16 اسفند 1272ش (28 شعبان 1311ق) با ذکر فاتحه و صلواتی خالصانه به روح آن سالک و استاد بی بدیل الهی لینک های زیر در کانال توصیه میشود: 📚 https://eitaa.com/sahife2/45091 🎥 https://eitaa.com/sahife2/45088 🆔 @sahife2
🔆 مرحوم آخوند ره : 👌« ... دعاهاى ، هر كدام در مقام مناسب ، بسیار خوب است . ... » 👈 متن کامل https://eitaa.com/sahife2/26287 🆔 @sahife2
توصیه میشود مستند 🎥 کیمیاگر شمه ای از احوالات آیت حق و عارف بالله مرحوم آخوند ملاحسین قلی همدانی (قدس سره) در کانال https://eitaa.com/sahife2/26288 👈هشتک نام نورانی ایشان در کانال توصیه میشود : ره
🔆 مرحوم آخوند ره : 👌« ... مناجات را، حالت با هر كدام از آنها مناسب باشد، لاسیما مناجات و و و و را بسیار بخوان و دعاهاى ، هر كدام در مقام مناسب ، بسیار خوب است . ... » 👈 متن کامل ایشان در کانال https://eitaa.com/sahife2/26287 🆔 @sahife2
📖 : زمزمه‌های (بازخوانی مرحوم ره به آیت حق آ ره) 👈نجف، شبی آرام و پر از ستاره. صحن امیرالمؤمنین ‌علیه‌السلام زیر نور مهتاب مثل دریای نقره‌ای می‌درخشید. صدای اذان آخر شب از گلدسته‌ها گذشته بود و زائران، پراکنده زیر ایوان‌ها نشسته بودند. آقا سید علی قاضی، آرام از مدرسه بیرون آمد. عبایش را کمی جمع کرد و به سمت حجره‌ی استاد بزرگ، مرحوم آقا سید حسینقلی همدانی رفت؛ مردی که همه، حال و حضورش را نشانه‌ی «اهل الله» می‌دانستند. در زد. صدای «بفرمایید» آمد. وارد که شد، استاد، کاغذی در دست داشت. با همان نگاه نافذ و مهربانش، نامه را به قاضی داد: آقا سید علی جان… این چند خط رو برای همه‌ی رفقا نوشته‌ام، اما مخصوصاً برای تو امانت می‌گذارم. قاضی روی زمین نشست و خط استاد را خواند: «زیاده طاقت ندارم، بسیار التماس دعا از همهٔ شماها دارم. این حقیر کثیر التقصیر و المعاصی را فراموش ننمایید و در شب جمعه، صد مرتبه، و در عصر روز جمعه، صد مرتبه سوره قدر بخوانید.» سید نگاه از کاغذ برداشت. دید که استاد سر به زیر انداخته، چشمانش نیمه‌بسته و لب‌هایش در ذکر «یا الله» می‌لرزد. آن شب، هر دو، بی‌هیچ حرف اضافه‌ای، تا سحر، کنار ضریح مولا نشستند؛ یک سو استاد، سوی دیگر شاگرد… و نجف، لبریز شد از زمزمه‌ی سوره قدر 🆔 @sahife2
📖 داستان : زمزمه‌های (بازخوانی مرحوم ره به آیت حق آ ره)👇 https://eitaa.com/sahife2/67891 کانال 🆔 @sahife2
📖 : وقتی من سخن گفتم… (بازخوانی مرحوم ره به شاگردانش) (از زبان کتاب نورانی صحیفه سجادیه 👈 من یک کتاب نیستم. من صدای قلبی هستم که هزار و سیصد سال پیش، در دل مدینه، زیر سقفِ غمبار خانه‌ای تنها، با خدا حرف زد. آن روزها که مردم، تازه از کربلا برگشته بودند و خاکِ خیمه‌ها هنوز داغ بود، من در دستان امام سجاد(علیه السلام) شکل گرفتم: واژه‌هایی که از زخم‌ها عبور کرده بودند و از گریه‌های نیمه‌شب جان گرفته بودند. قرن‌هاست در مسیر باد و باران، از دست‌به‌دست شدن‌ها و سفر در دل صندوقچه‌های نجف و قم و مشهد گذشته‌ام. من بارها در دست دلی شکسته باز شدم، گاهی روی زانوی توبه‌کار، گاهی در حجره طلبه‌ای خاموش. یک شب تابستانی در نجف، در سبد کتاب‌های یک طلبه جوان بودم. او مرا برداشت و با شوق دوید به سمت نور چراغی که در ایوان حجره‌ای کم‌نور می‌درخشید. آنجا عالمی نشسته بود با نگاه پرنفوذ اما لبخندی پدرانه: آخوند ملا حسینقلی همدانی (ره). طلبه با تردید گفت: «آقا… من گاهی دلم از ذکر و دعا خالی می‌شود… چه کنم؟» آخوند دستم را گرفت، به سینه‌اش فشرد و گفت: «پسرم، با این کتاب انس بگیر… اما پیش از آن، * * را مثل نفس کشیدن تکرار کن. هر کدام که حالت با آن سازگار شد، بخوان… به خصوص: مناجات ، ، ، ، ، و . و وقتی دیدی که این مناجات‌ها، روحت را نرم کردند، بیا سراغ من. آن‌وقت با من زندگی کن. نه اینکه فقط بخوانی، بلکه لحظه‌هایت را با کلمات من بسازی… مثل کسی که با دوستش راز می‌گوید.» آن شب طلبه کنار استاد نشست، و من باز شدم… صفحه‌ای پر از حروف سیاه ولی بوییده به عطر اشک: 📜 *«یا مَن تُحلّ عُقدَ المکاره… یا مَن یفثأ حدّ الشّدائد…»* و من آرام وارد قلبش شدم. سال‌ها بعد، همان طلبه در محراب مسجدی دور، نیمه‌شب‌ها من را با صدایی لرزان می‌خواند و مردمی خسته و پریشان، در سایه این کلمات آرام می‌گرفتند. نسل‌ها گذشت… و من هنوز میان دستانی تازه باز می‌شوم. امشب تو هم مرا باز کرده‌ای. شاید همین لحظه یکی از همان مناجات‌ها، با حالتت جفت بیفتد. شاید «مساکین» باشد، چون فقر حقیقی‌ات را فقط او می‌داند… یا «متوسلین»، چون جز او پناهی نیست… من اینجا هستم تا صدای تو را به آسمان ببرم. همان راهی که از حجره خاکی نجف آغاز شد و تا قلب تو ادامه دارد… 🆔 @sahife2
📖 داستان : وقتی من سخن گفتم (بازخوانی مرحوم ره به شاگردانش) از زبان کتاب نورانی صحیفه سجادیه https://eitaa.com/sahife2/67906 کانال 🆔 @sahife2