eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا! در جامعه اسلامی‌ام هستند کسانی که بخاطر نوع رفتار و عقیده و پوششم، مرا دشمن میدارند و با من مخالفت میکنند خیرخواهیم را پذیرا نیستند،از تو درخواست میکنم به آنها معرفت در دینت را عطا بفرمایی تا طعم تعبّدت را بچشند و کینه آنها مبدل به محبت شود...
👈 چند لینک برای شرح عبارت بالا لطفا روی اعداد زیر کلیک کنید 👇 1 2 3 4 5 6
با تشکر از همه دوستان مشارکت کننده در بحث ما (برداشت من)( نویسنده - خواننده و نشر دهنده این کلام نورانی ) اجرتان با صاحب این کتاب با عظمت امام سجاد علیه السلام ...
برنامه ی اهمیت وجود ، حاکم و حکومت وَ قَالَ (علیه السلام): السلطان وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِه. حضرت علی که درود خدا بر او باد در مسؤوليّت فرمودند: حاكم اسلامى، پاسبان خدا در زمين اوست. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ نقش عادل: ⏺ امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى اشاره دارد و مى فرمايد: «رهبری (عادل) پاسدار الهى در زمين اوست»؛ (السلطان وَزَعَةُ آللّهِ فِي أَرْضِهِ). اشاره به اينكه وجود قوانين و دستورات الهى به تنهايى براى جلوگيرى از نافرمانى ها و گناهان و ظلم ظالمان و تجاوز متجاوزان كافى نيست، بلكه نيروى بازدارنده اى لازم است كه افراد متخلف را از كار خود بازدارد و آن قدرت حاكم عادل است. «سلطان»، هم به معناى قدرت و سلطه مى آيد؛ مانند آيه «(إِنَّمَا رهبریهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ)؛ سلطه شيطان تنها بر كسانى است كه ولايت او را پذيرفته اند و به خدا مشرك مى شوند (و از شيطان پيروى مى كنند)». و هم به معناى صاحب قدرت؛ مانند آنچه در روايت عمر بن حنظله آمده است كه دو نفر از شيعيان با هم اختلاف داشتند «فَتَحَاكَمَا إِلَى السلطان وَإِلَى الْقُضَاةِ؛ آنها داورى را نزد سلطان و نزد قضاةِ (او) بردند». كه امام عليه السلام فرمود: كار درستى نيست سپس دستورى براى داورى صحيح صادر فرمود. روشن است كه منظور از واژه سلطان در كلام حكيمانه مورد بحث، همان صاحب قدرت است، زيرا مى فرمايد: «او پاسدار الهى در زمين است». حال آيا «سلطان» در اينجا به معناى هر صاحب قدرتى است تا مفهومش همان مفهوم كلام ديگر مولا باشد كه فرمود: «لابُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُوْمِنُ وَيَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ؛ مردم بايد امير و سرپرستى داشته باشند خواه خوب باشد يا بد (زيرا اگر دسترسى به حاكم نيكوكار و عادل نباشد وجود امير فاجر از نبودن او و حاكميت هرج و مرج بهتر است) اميرى كه در حكومتش، مؤمن به كار خويش بپردازد و كافر از مواهب مادى بهره مند شود». البته معمول است كه حتى حكومت هاى فاسد براى ادامه حكومت خويش ناچارند تا آنجا كه مى شود امنيت را براى مردم فراهم كنند و تا حدى در رفاه مادى مردم بكوشند و از ديگر ظالمان جلوگيرى كنند، بنابراين وجودشان از عدمشان بهتر است. احتمال ديگر اين است كه منظور از سلطان در اينجا رهبری عادل است، زيرا امام عليه السلام تعبير به «وَزَعَةُ اللهِ» (پاسدار الهى) كرده و انتساب او به خدا با ظالم وبيدادگر بودنش تناسبى ندارد. اين احتمال نزديكتر به نظر مى رسد. ازاينرو در حديثى از رسول خدا صلي الله عليه و آله مى خوانيم: «السلطان ظِلُّ اللَّهِ فِي الاَْرْض؛ رهبری سايه خداوند در زمين است». در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «السلطان الْعادِلُ الْمُتواضِعُ ظِلُّ اللهِ وَ رُمْحُهُ فِي الاْرْضِ؛ رهبری عادل و متواضع سايه خدا و نيزه (قدرت) او در زمين است». «وَزَعَة» جمع «وازِع» از ريشه «وزع» (بر وزن وضع) به معناى بازداشتن وبرحذرداشتن آمده است. واژه «وازع» به كسى گفته مى شود كه از چيزى پاسدارى ونگاهبانى مى كند. پيام خاصى كه اين كلام نورانى دربر دارد اين است كه جامعه اسلامى بدون حكومت قوى كه مردم، خود را موظف به پيروى از آن بدانند اداره نمى شود وهنگامى كه فرد قوى و عادلى در رأس حكومت قرار گيرد همه بايد از او پيروى كنند تا نظم صحيح بر جامعه حاكم گردد و هرج و مرج و بى قانونى برچيده شود.
اين سخن را با روايت ديگرى پايان مى دهيم: اميرمؤمنان على عليه السلام ـ طبق روايتى كه علامه مجلسى؛ در بحارالانوار آورده است ـ نامه اى به لشكريان خود نوشت و در آن از آنچه به نفع يا زيان آنهاست خبر داد و فرمود: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَكُمْ فِي الْحَقِّ جَمِيعاً سَوَاءً أَسْوَدَكُمْ وَأَحْمَرَكُمْ وَجَعَلَكُمْ مِنَ الْوَالِي وَجَعَلَ الْوَالِيَ مِنْكُمْ بِمَنْزِلَةِ الْوَلَدِ مِنَ الْوَالِدِ وَالْوَالِدِ مِنَ الْوَلَدِ فَجَعَلَ لَكُمْ عَلَيْهِ إِنْصَافَكُمْ وَالتَّعْدِيلَ بَيْنَكُمْ وَالْكَفَّ عَنْ فَيْئِكُمْ فَإِذَا فَعَلَ مَعَكُمْ ذَلِکَ وَجَبَتْ عَلَيْكُمْ طَاعَتُهُ فِيمَا وَافَقَ الْحَقَّ وَنُصْرَتُهُ وَالدَّفْعُ عَنْ رهبری اللَّهِ فَإِنَّكُمْ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي الاَْرْضِ فَكُونُوا لَهُ أَعْوَاناً وَلِدِينِهِ أَنْصَاراً وَلا تُفْسِدُوا فِي الاَْرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِهَا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ؛ اما بعد (از حمد و ثناى الهى) خدا همه شما را در حق، يكسان قرار داده است. سياه و سرخ (و سفيد) شما (همه در حقوق فردى و اجتماعى يكسانند) شما را نسبت به والى و والى را نسبت به شما به منزله فرزند و پدر و پدر و فرزند قرار داد. حق شما بر والى اين است كه درباره همگى انصاف دهد و تبعيض قائل نشود و در حفظ بيت المال شما بكوشد. هنگامى كه با شما چنين كند بر همه شما واجب است او را اطاعت كنيد در آنچه موافق حق است و يارى نماييد و از حكومت الهى دفاع كنيد، زيرا شما پاسداران الهى در زمين هستيد، بنابراين ياور او باشيد و به دين او يارى كنيد و در زمين پس از اصلاح آن فساد نكنيد كه خدا مفسدان را دوست ندارد». 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
❇️ قرآن کریم هر روز یک آیه تفسیر نور – استاد محسن قرائتی سوره إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَهَدُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏ همانا كسانى كه ایمان آورده‌اند و كسانى كه مهاجرت نموده و در راه خدا جهاد كرده‌اند، آنها به رحمت پروردگار امیداوار هستند و خداوند آمرزنده و مهربان است. 1- رتبه‌ى ایمان، مقدّم بر عمل است. «آمنوا... هاجروا وجاهدوا» 2- امید به لطف پروردگار، مشروط به ایمان، هجرت و جهاد است. «آمنوا... هاجروا وجاهدوا... اولئك یرجون» 3- اصول افكار و اعمال اگر صحیح باشد، اشتباهات جزئى قابل عفو است. «آمنوا... هاجروا... یرجون» 4- به لطف خداوند امیدوار باشیم، نه به كارهاى نیك خود. زیرا خطر سوءعاقبت و حبط عمل و عدم قبول اطاعت، تا پایان عمر در كمین است. «یرجون رحمت اللّه» 5 - چون بنده امیدوار به رحمت خداوند است، خداوند نیز اعلام مى‌كند: آمرزنده و مهربان است. «یرجون رحمت اللّه و اللّه غفور رحیم» 6- ارزش هجرت و جهاد آن است كه در راه خدا و براى او باشد. «فى سبیل اللّه» 7- مؤمنان و مهاجران مخلص نیز به رحمت و مغفرت او نیاز دارند. «آمنوا، هاجروا... یرجون رحمت اللّه» 8 - از خطاى مهاجران و مجاهدان در راه خدا، باید گذشت. «واللّه غفور رحیم» 👈 با نصب نرم افزار زیر با ما در این دوره ی تفسیر خوانی همراه شوید 👇 https://cafebazaar.ir/app/com.ghadeer.tafsirnour ⏺کانال انس با 🆔 @sahife2
🌹 یک زیبای دیگر با حضرت دوست: 👈 ای در هوای وصل تو گسترده جانها بالها تو در دل ما بوده‌ای در جستجو ما سالها ای از فروغ طلعتت تابی فتاده در جهان وی از نهیب هیبتت درملک جان زلزالها ای ساکنان کوی تو مست از شراب بیخودی وی عاشقان روی تو فارغ زقیل و قالها سرها زتو پرغلغله جانها زتو پرولوله تنها زتو در زلزله دلها زتو در حالها تن میکند از جان طرب جا ندارد از جانان طرب برمقتضای روحها جنبش کند تمثالها کردی تجلی بی نقاب تابانتر از صد آفتاب ما را فکندی در حجاب از ابر استدلالها آثار خود کردی عیان در گلشن حسن بتان تا سوی حسن بی نشان جانها گشاید بالها دادی بتانرا آب و رنگ در سینه دل مانند سنگ در شستشان دام بلا از زلف و خط و خالها مارا ندادی صبر و تاب و زما گرفتی رنگ و آب و زبیدلان جستی حساب از ذره و مثقالها ای بس کند زین انین در صنع صانع را ببین تا آن زمین کز این زمین افتد برون اثقالها ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
«4» وَيَا مَنْ تَنْقَطِعُ دُونَ رُؤْيَتِهِ الْأَبْصَارُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِهِ وأَدْنِنَا إِلَى قُرْبِكَ و اى آن كه ديده‏ها، از ديدنش قطع است! بر محمد و آلش درود فرست، و ما را به قرب خود نزديك كن. 👌 دعای مسأله با عظمت ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
مسأله با عظمت ‏ 1 🔴 مقام قرب مقامى بس بزرگ و موقفى بس سترگ است كه خداوند مهربان براى عباد و بندگانش مقرّر فرموده و زمينه رسيدن به اين مقام را براى همه فراهم آورده است. انسان با جمع كردن شرايطى كه در آيات قرآن و معارف اسلامى گوشزد شده، مى‏تواند در حدّ استعداد و قدرتش به اين مقام برسد. قرآن مجيد در آيات كريمه‏اش به اين مقام و دارندگان اين منصب اشاره فرموده است، باشد كه ديگران نسبت به اين مقام توجه نموده، خود را براى به دست آوردنش آماده سازند. إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ‏ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهاً فِي الْدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ» [ياد كنيد] زمانى كه فرشتگان گفتند: اى مريم! يقيناً خدا تو را به كلمه‏اى از سوى خود كه نامش مسيح عيسى بن مريم است مژده مى‏دهد كه در دنيا و آخرت داراى مقبوليّت و آبرومندى و از مقربّان است. كِتابٌ مَرْقُومٌ* يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ قضا و سرنوشتى حتمى [براى نيكان‏] است.* مقربان آن را مشاهده مى‏كنند. عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ [آن‏] چشمه‏اى كه همواره مقربان از آن مى‏نوشند. وَالسّابِقُونَ السّابِقُونَ* اولئِك الْمُقَرَّبُونَ و پيشى گيرندگان [به اعمال نيك‏] كه پيشى گيرندگان [به رحمت و آمرزش‏] اند،* اينان مقربان‏اند. فَأمّا إنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبينَ* فَرَوْحٌ وَ رَيْحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِيمٍ پس اگر [جان به گلو رسيده‏] از مقربان باشد.* راحت و آسايش و بهشت پرنعمت [خواهد بود.] 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 347 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
مسأله با عظمت ‏ 2 🔴 تفسير آيه «فمنهم ظالم لنفسه ...» در كلام ائمه معصومين عليهم السلام‏ از آنجا كه سوره مباركه واقعه سابقون را به عنوان مقرّبون معرفى مى‏كند، لازم است به آيه زير هم كه همين معنا را دنبال مى‏كند توجه نماييد: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ سپس اين كتاب را به كسانى از بندگانمان كه برگزيديم به ميراث داديم؛ پس برخى از آنان [در ترك عمل به كتاب‏] ستمكار بر خويش‏اند، و برخى از آنان ميانه‏رو، و برخى از آنان به اذن خدا در كارهاى خير [بر ديگران‏] پيشى مى‏گيرند، اين است آن فضل بزرگ. در ذيل اين آيه مسائل مهمّى از ائمّه عليهم السلام نقل شده است كه عنايت به برخى از آن مسائل ضرورى است. «معانى الاخبار» از حضرت صادق عليه السلام روايت مى‏كند: الظّالِمُ يَحُومُ حَوْمَ نَفْسِهِ، وَالْمُقْتَصِدُ يَحُومُ حَوْمَ قَلْبِهِ، وَالسّابِقُ يَحُومُ حَوْمَ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ. ستمگر كسى است كه دور نفس مى‏گردد و مقتصد كسى است كه به تزكيه و تطهير قلب اشتغال دارد و سابق كسى است كه در طريق اخلاص و توجّه تام به حضرت حق است. ستمگر كسى است كه دور نفس مى‏گردد، به اين معنا كه تابع هواى نفس و شهوات و غرايز غلط است و كوششى جز براى به دست آوردن رضاى نفس ندارد. مقتصد به تزكيه و تطهير قلب به وسيله زهد و عبادت اشتغال دارد. سابق در طريق اخلاص و توجه تام به جضرت حق است و با تمام حركات و افعالش غير محبوب را نفى و در تمام شؤون حيات جز به خداوند عزيز نظرى ندارد، و اين است آن كه خداوند در قرآن مجيد از وى به عنوان مقرّب ياد كرده‏ است. امام باقر عليه السلام در اين زمينه مى‏فرمايد: السَّابِقُ بِالْخَيْراتِ: الْإمامُ، وَالْمُقْتَصِدُ: الْعارِفُ لِلإمامِ، وَالظّالِمُ لِنَفْسِهِ: الَّذى لا يَعْرِفُ الْإمامَ. منظور از سابق به خيرات امام معصوم، و مقتصد، عارف به امام معصوم، و ظالم كسى است كه در حقّ امام معرفت ندارد. و نيز مى‏فرمايد: أمَّا الظّالِمُ لِنَفْسِهِ مِنّا فَمَنْ عَمِلَ صالِحاً وَآخَرَ سَيِّئاً. وَأمَّا الْمُقْتَصِدُ فَهُوَ الْمُتَعَبِّدُ الْمُجْتَهِدُ. وَأمَّا السّابِقُ بِالْخَيْراتِ فَعَلِىٌّ وَالْحَسَنُ وَالحُسَيْنُ: وَمَنْ قُتِلَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ شَهيداً. ظالم به نفس از ما كسى است كه داراى عمل صالح و نيز معصيت است، و مقتصد عبادت كننده كوشا، و سابق به خيرات على عليه السلام و حضرت حسن و حسين و شهيد از آل محمّد: است. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 347 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
مسأله با عظمت ‏ 3 🔴 مقام قرب در روايات‏ مَكْتُوبٌ فِى الْإنْجيلِ ... طُوبى‏ لِلْمُصْلِحينَ بَيْنَ النّاسِ، اولئِك هُمُ الْمُقَرَّبُونَ يَوْمَ الْقِيامَةِ. در انجيل عيسى عليه السلام است: خوشا به حال اصلاح كنندگان بين مردم؛ اينان روز قيامت داراى مقام قربند. امام على عليه السلام درباره قرب الهى مى‏فرمايد: عَلَيْكُمْ بِصِدْقِ الإخْلاصِ وَحُسْنِ الْيَقينِ، فَإنَّهُما أفْضَلُ عِبادَةِ الْمُقَرَّبينَ. بر شما باد به درستى در اخلاص و نيكى يقين، كه اين هر دو از برترين عبادات بندگان مقرّب است. و نيز فرمود: أقْرَبُ النّاسِ مِنَ اللّهِ سُبْحانَهُ أحْسَنُهُمْ إيماناً. مقرّب‏ترين مردم به حضرت حق، بهترين آنان از حيث ايمان است. و نيز فرمود: أقْرَبُ الْعِبادِ إلَى اللّهِ تَعالى‏ أقْوَلُهُمْ لِلْحَقِّ وَإنْ كانَ عَلَيْهِ، وَأعْمَلُهُمْ بِالْحَقِّ وَإنْ كانَ فيهِ كُرْهُهُ. نزديكترين بنده به خدا كسى است كه حقگوتر باشد گر چه گفتارش به ضرر خودش تمام شود، و عامل‏ترين افراد به برنامه‏هاى حق باشد گر چه از آن عمل كراهت داشته و ميلى به آن برايش نباشد. فيما أوْحَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ إلى‏ داوُدَ عليه السلام: يا داوُدُ كَما أنَّ أقْرَبَ النّاسِ مِنَ اللّهِ الْمُتَواضِعُونَ، كَذلِك أبْعَدُ النّاسِ مِنَ اللّهِ الْمُتَكَبِّرُونَ. در وحى حضرت حق به داود آمده: اى داود! چنانكه نزديكترين بندگان به من متواضعان و فروتنانند، دورترين آنان متكبّران مى‏باشند. رسول خدا صلى الله عليه و آله از جبرئيل از خداوند تبارك و تعالى نقل مى‏كند: ما يَتَقَرَّبُ إلَىَّ عَبْدى بِمِثْلِ أداءِ مَا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَلا يَزالُ عَبْدى يَبْتَهِلُ إلَىَّ حَتّى‏ احِبَّهُ، وَمَنْ أحْبَبْتُهُ كُنْتُ لَهُ سَمْعاً وَبَصَراً وَيَداً وَمَوْئِلًا، إنْ دعانى أجَبْتُهُ، وَإنْ سَأَلَنى أعْطَيْتُهُ. بنده‏ام به چيزى مانند اداى واجبات به من تقرّب نمى‏جويد؛ او با زارى و گريه دائمش محبوب من است، هر كس محبوبم باشد گوش و چشم و دست و پناهگاهش هستم، چون دعا كند اجابت نمايم و چون بخواهد عطا كنم. امام على عليه السلام فرمود: تَقَرُّبُ الْعَبْدِ إلَى اللّهِ تَعالى‏ بِإخْلاصِ نِيَّتِهِ. راه مقرّب شدن عبد به حضرت رب، اخلاص نيّت است. امام باقر عليه السلام فرمود: كانَ فيما ناجَى اللّهُ بِهِ مُوسى‏ عليه السلام عَلَى الطُّورِ أنْ يا مُوسى‏، أبلِغْ قَوْمَك أنَّهُ ما يَتَقَرَّبُ إلَىَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْبُكاءِ مِنْ خَشْيَتى، وَما تَعَبَّدَ لِىَ الْمُتَعَبِّدُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحارِمى، وَ ما تَزَيَّنَ لِىَ الْمُتَزَيِّنُونَ بِمِثْلِ الزُّهْدِ فِى الدُّنْيا عَمَّا بِهِمُ الْغِنا عَنْهُ. فَقالَ موسى‏ عليه السلام: يا أكْرَمَ الأكْرَمين، فَماذا أثَبْتَهُمْ عَلى‏ ذلِك؟ فَقالَ يا مُوسى‏، أمَّا الْمُتَقَرِّبُونَ إلَىَّ بِالْبُكاءِ مِنْ خَشْيَتى فَهُمْ فِى الرَّفيقِ الأعْلى‏ لا يَشْرَكُهُمْ فيهِ أحَدٌ. در مناجات خداوند با موسى در كوه طور اينچنين خطاب شد: به قومت بگو، متقرّبان به برنامه‏اى مانند گريه از خشيت من به حضرتم تقرّب نجويند، و عبادت كنندگان به چيزى مانند خوددارى از محرمات به عبادت من برنخاستند، و آرايش كنندگان به چيزى مانند بى رغبتى در دنيا به آنچه كه از آن بى‏نياز هستند براى من آرايش نكردند. موسى عليه السلام عرضه داشت: اى اكرم الاكرمين، چه اجرى براى ايشان قرار داده‏اى؟ جواب آمد: اى موسى، امّا آنان كه به گريه از خشيت من به من تقرّب جستند، در رفيق اعلايند و در چنين مزدى احدى با آنان شركت ندارد. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 347 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
مسأله با عظمت ‏ 4 🔴 سفارش لقمان حكيم در قرب به حق‏ عَنْ لُقْمانَ الْحَكيمِ أنَّهُ قالَ فى وَصِيَّتِهِ لِابْنِهِ: يا بُنَىَّ أحُثُّك عَلى‏ سِتِّ خِصالٍ لَيْسَ مِنْها خَصْلَةٌ إلّاوَتُقَرِّبُك إلى‏ رِضْوانِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَتُباعِدُك عَنْ سَخَطِهِ. الْأوَّلَةُ: أنْ تَعْبُدَ اللّهَ لا تُشْرِك بِهِ شَيْئاً: وَالثّانِيَةُ: الرِّضا بِقَدَرِ اللّهِ فيما أحْبَبْتَ أوْ كَرِهْتَ. وَالثّالثَةُ: أنْ تُحِبَّ فِى اللّهِ وَتُبْغِضَ فِى اللّهِ. وَالرّابِعَةُ: تُحِبُّ لِلنّاسِ ما تُحِبُّ لِنَفْسِك. وَالخامِسَةُ: تَكْظِمُ الْغَيْظَ، وَتُحْسِنُ إلى‏ مَنْ‏ أساءَ إلَيْك. وَالسّادِسَةُ: تَرْكُ الْهَوى‏ وَمُخالَفَةُ الرَّدى‏. لقمان حكيم در سفارشش به فرزند خود فرمود: اى پسرم! تو را به شش خصلت تشويق مى‏كنم كه به هر كدامش مى‏توانى به رضوان حق نزديك شده و از سخطش دور گردى: اوّل: خدا را عبادت كن و براى حضرتش شريك قرار مده. دوّم: به آنچه خداوند برايت مقرّر كرده راضى باش چه دوست داشته باشى يا مكروهت باشد. سوّم: براى خدا دوست داشته باش و به خاطر او دشمن باش. چهارم: آنچه براى خود دوست دارى براى ديگران هم دوست داشته باش. پنجم: خشمت را فرو خور و به كسى كه به تو بدى كرده نيكى كن. ششم: هواى نفس را ترك كن و با امور پست مخالفت بورز. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 347 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
مسأله با عظمت ‏ 5 🔴 در هر صورت راه قرب به حق، اداى واجبات به اخلاص و ترك محرّمات و آراسته شدن به حسنات و قرار گرفتن در مدار يقين به حق و ايمان به روز قيامت است، كه براى تقرّب به جز اين مراحل راهى نيست. «عارفان بيداردل كه راه قرب را پيموده و به خاك حرم محبوب سر سوده، براى طىّ اين طريق، رعايت اصولى را دستور مى‏دهند: اوّل: جوع: و به عبارت ديگر كم خورى، چنانكه از سيّد انام رسيده: سَيِّدُ الأعمالِ الْجُوعُ. آقاى همه اعمال، گرسنگى است. در فضايل جوع و كم خورى از انبيا و ائمّه عليهم السلام روايات نابى رسيده كه ذكر آن از حوصله اين وجيزه بيرون است. سفر كرده‏ها فرموده‏اند: جوع و كم خورى مورث نورانيّت دل و علّت نشاط در عبادت و نردبان ترقّى براى رسيدن به مقام وصال و لقاى حضرت ربّ- جلّ و علا- است. دوّم: صَمْت است: يعنى كم گويى و كم حرفى، كه قيمت كم گويى آن چنان است كه حضرت مولا فرمود: يا بُنَىَّ لَوْ انَّ الكلامَ كانَ مِنْ فِضَّةٍ كان ينبغى‏ لِلصَّمْتِ ان يَكُونَ مِنْ ذَهَبٍ. اى فرزندم! اگر گفتن به منزله نقره باشد، هر آينه خاموشى طلاست. و نيز فرمود: مَنْ سَكَتَ فَسِلمَ. آن كه ساكت زيست به نجات رسيد. سوّم: كم خفتن است، و قسمتى از شب را به عبادت و گريه و زارى و تضرّع و ابتهال گذراندن، چنانكه از رسول انام صلى الله عليه و آله رسيده: كُلُّ عَيْنٍ باكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيامَةِ إلّاثَلاثَةَ أعْيُنٍ: عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللّهِ، وَعَيْنٌ سَهَرَتْ فى طاعَةِ اللّهِ، وَ عَيْنٌ بَكَتْ فى جوف اللَّيل مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ. هر چشمى در قيامت گريان است مگر سه چشم: ديده‏اى كه از نامحرم فرو افتد، چشمى كه در طاعت خدا بيدار بماند، چشمى كه از خشيت خدا بگريد. چهارم: عزلت و كناره‏گيرى از مردمى است كه نفس آنان براى انسان از زهر خطرناك‏تر است، كه چنين عزلتى غير رهبانيت است. رهبانيت در اسلام ممنوع، و عزلت از شياطين و دزدان طريق انسانيت ممدوح است. پنجم: ذكر است، يعنى قلب را با ياد خدا منوّر كردن و زبان را به ذكر حضرت محبوب وادار نمودن و تكرار اين برنامه برابر با دستورى كه از منابع وحى رسيده تا جايى كه حقيقت و نورانيت ذكر در قلب استقرار يابد و به تمام جوانب هستى انسان پرتو اندازد تا غير دوست در وادى جان نماند و عملى جز براى محبوب از اعضاى انسان سر نزند. در قرآن مجيد در پنجاه و پنج آيه به طور صريح امر به ذكر شده و در اين زمينه رواياتى بسيار مهم از معصومين عليهم السلام در مهم‏ترين كتب حديث وارد شده است. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 347 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🌷 دعای صحیفه‌ی سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید. این دعای پنجم صحیفه‌ی سجادیه مال ماست. 👤 ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی ویژگیهای مؤمن واقعی قَالَ (علیه السلام) فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ، أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْءٍ نَفْساً، يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ، طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ، كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ، شَكُورٌ، صَبُورٌ، مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ، سَهْلُ الْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ، نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ. علی علیه السلام که درود خدا بر او باد در توصيف مؤمن فرمود : شادى مؤمن در چهره او، و اندوه وى در دلش پنهان است، سينه اش از هر چيزى فراخ تر، و نفس او از هر چيزى خوارتر است. برترى جويى را زشت، و رياكارى را دشمن مى شمارد. اندوه او طولانى، و همّت او بلند است، سكوتش فراوان، و وقت او با كار گرفته است، شكرگزار و شكيبا و ژرف انديش است. از كسى درخواست ندارد و نرم خو و فروتن است، نفس او از سنگ خارا سخت تر امّا در ديندارى از بنده خوارتر است. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ صفات مؤمنان راستين: قسمت اول 📜 امام عليه السلام در اين گفتار نورانى صفات مؤمنان راستين را بيان فرموده و هجده وصف براى آنها برمى شمارد. جالب اينكه هر دو فقره، هماهنگى خاصى با هم دارند كه يكى جنبه مثبت را بيان مى كند و ديگرى جنبه منفى را و اگر در كسى اين اوصاف جمع شود به يقين سزاوار است كه نام مؤمن مخلص بر او بنهند. در وصف اول و دوم مى فرمايد: «انسان باايمان شادى اش در چهره واندوهش در درون قلب اوست»؛ (قال عليه السلام فِي صِفَةِ الْمُوْمِنِ: المُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَحُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ). اشاره به اينكه شخص باايمان به قدرى صابر و شكيباست كه غم و اندوه خود را در دل نگه مى دارد و در چهره اش چيزى جز شادى نيست؛ شادى از نعمت هاى خدا و شادى در برابر دوستان و معاشران و همين امر جاذبه فوق العاده اى به آنها مى دهد، چراكه هميشه او را شاد و خندان مى بينند و او هرگز نزد كسى زبان به شكوه نمى گشايد و اندوه درون خود را به دوستان ومعاشران منتقل نمى سازد در حالى كه افراد ضعيف الايمان و كم ظرفيت تا مشكلى براى آنها پيدا مى شود سفره دل خود را در برابر همه كس باز مى كنند ولب به شكايت مى گشايند. حضرت در سومين و چهارمين صفت مى افزايد: «سينه اش از هرچيز گشاده تر و هوسهاى نفسانى اش از هرچيز خوارتر (و تسليمتر) است»؛ (أَوْسَعُ شَيْءٍ صَدْراً، وَأَذَلُّ شَىْءٍ نَفْساً). اشاره به اينكه حوادث گوناگون زندگى او را تكان نمى دهد، در برابر ناملايمات تحمل مى كند، با همه افراد اعم از دوست و دشمن با سينه گشاده روبرو مى شود، عفو را بر انتقام ترجيح مى دهد و با افرادى كه به او ستم روا مى دارند و دوستانى كه او را در تنگناها محروم و تنها مى گذارند محبت مى ورزد و بدى را با خوبى پاسخ مى گويد. نيز هواى نفس در برابر او ذليل و تسليم است؛ هرگز عنان خويش را به دست هواى نفس نمى سپارد و خواسته هاى دل را با حكم عقل و ايمان كنترل مى كند. جمله اخير تفسير ديگرى نيز دارد و آن اينكه مؤمن از همه در برابر عظمت خدا و در برابر خلق خدا متواضع تر است. در كتاب كافى درباره سعه صدر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله حديث جالبى آمده و آن اينكه امام صادق عليه السلام به يكى از يارانش فرمود: آيا مى خواهى حديثى را براى تو بازگو كنم كه در دست هيچيك از (محدثان) اهل مدينه نيست؟ عرض كرد: آرى. فرمود: روزى پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در مسجد نشسته بود، كنيز يكى از انصار وارد مسجد شد و گوشه لباس پيغمبر صلي الله عليه و آله را گرفت. پيامبر صلي الله عليه و آله برخاست ببيند چه مى خواهد ولى آن كنيز چيزى نگفت و پيغمبر هم به او چيزى نگفت و نشست. بار ديگر آمد و همين كار را تكرار كرد تا سه مرتبه. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله براى مرتبه چهارم برخاست در حالى كه كنيز پشت سر پيغمبر صلي الله عليه و آله بود. او نخى از لباس پيغمبر صلي الله عليه و آله كشيد و با خود برد. مردم به او گفتند: خدا تو را چنين و چنان كند، پيغمبر صلي الله عليه و آله را سه بار از كار خود بازداشتى و در هيچ مرتبه چيزى نگفتى و او هم چيزى نگفت: از حضرت چه مى خواستى؟ گفت: ما بيمارى داشتيم، خانواده من مرا فرستادند كه نخى از لباس پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله برگيرم تا به وسيله آن بيمار شفا يابد. هنگامى كه تصميم به اين كار گرفتم پيغمبر صلي الله عليه و آله مرا ديد و برخاست. من حيا كردم كه نخى برگيرم در حالى كه او مى ديد مرا و دوست نداشتم كه از او اجازه بخواهم، ازاينرو (پشت سر حضرت رفتم و) آن را گرفتم. ادامه دارد .... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ صفات مؤمنان راستين: قسمت 2 📜 حضرت در پنجمين و ششمين وصف مى فرمايد: «از برترى جويى بيزار و از رياكارى متنفر است»؛ (يَكْرَهُ الرَّفْعَةَ، وَيَشْنَأُ السُّمْعَةَ). اين دو وصف درواقع با هم مرتبطند زيرا انسانى كه از برترى جويى متنفر است هرگز دوست ندارد مردم اعمال او را بشنوند و او را بزرگ بشمرند. قرآن مجيد مىفرمايد: «(تِلْکَ الدَّارُ الاْخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّآ فِى الاَْرْضِ وَلاَ فَسَادآ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ)؛ اين سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مى دهيم كه اراده برترى جويى در زمين و فساد را ندارند؛ و عاقبت نيك براى پرهيزكاران است!». «سُمعَة» به معناى اين است كه انسان از اينكه ديگران اعمالش را بستايند خشنود شود و سعى كند اعمال خود را به ديگران ارائه دهد تا آنها مدح وثنايش گويند. انسان باايمان رفعت و مقام را نزد خدا مى طلبد و قرب او را مى خواهد ومدح و ثناى الهى را مى جويد نه از مردم و بندگان خدا. فرق ريا با «سُمعة» اين است كه رياكار در همان لحظه كه عملى را انجام مى دهد به مردم نشان مى دهد كه او را انسان خوبى بدانند؛ ولى «سُمعة» كه در اصل به معناى شهرت طلبى و گاه به معناى نيكنامى آمده ازنظر شرعى اين است كه اعمال نيك خود را بعدآ بازگو مى كند تا مردم او را بستايند و يا اينكه دوست دارد مردم از اين و آن بشنوند و او را ستايش كنند و به همين منظور عمل نيكى را انجام مى دهد و اين درواقع نوعى رياكارى است. در روايت پرمعنايى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مى خوانيم: «ما ذِئْبانِ ضارِيانِ أُرْسِلا في زَريبَةِ غَنَمٍ بِأَكْثَرَ فَسادآ فيها مِنْ حُبِّ الْجاهِ وَالْمالِ فِي دِينِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ؛ دو گرگ خونخوار كه آنها را در آغل گوسفندان بفرستند فساد و تباهى آن بيش از علاقه افراطى به مال و جاه طلبى در دين مرد مسلمان نيست». همين معنا در كتاب كافى از امام باقر و امام صادق علیه السلام با تفاوت مختصرى آمده است. امام باقر عليه السلام مى فرمايد: «مَا ذِئْبَانِ ضَارِيَانِ فِي غَنَمٍ لَيْسَ لَهَا رَاعٍ هَذَا فِي أَوَّلِهَا وَهَذَا فِي آخِرِهَا بِأَسْرَعَ فِيهَا مِنْ حُبِّ الْمَالِ وَالشَّرَفِ فِي دِينِ الْمُوْمِنِ؛ دو گرگ خونخوار كه در گله گوسفندى كه شبان نداشته باشد رها شوند يكى در آغاز گله و ديگرى در آخر گله، فسادشان بيش از حب مال وجاه در دين انسان مؤمن نيست. (بلكه خطرناكتر است)». آنگاه در هفتمين و هشتمين وصف مى فرمايد: «اندوهش طولانى و همتش بلند است»؛ (طَوِيلٌ غَمُّهُ، بَعِيدٌ هَمُّهُ). اندوهش براى خطاهايى كه از او سرزده و آتش دوزخ كه ممكن است دامن او را بگيرد، و همّت والايش در مسير تحصيل رضاى خدا و اسباب ورود در بهشت است و اين دو وصف كه درواقع يكى جنبه منفى دارد و ديگرى مثبت، تشكيل دهنده همان تعادل خوف و رجاست كه از شرايط اصلى ايمان محسوب مى شود. شبيه اين معنا در صفات پرهيزكاران در خطبه 193 (خطبه معروف به همّام) نيز آمده است. در يك جا مى فرمايد: «قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ» و در جاى ديگر مى افزايد: «لا يَرْضَوْنَ مِنْ أعْمالِهِمُ الْقَلِيلَ». آرى! آنها از يكسو اندوه كيفر و عذاب در برابر خطاها قلبشان را مى فشارد واز سوى ديگر شوق لقاءالله در پرتو اعمال صالح به آنها آرامش مى دهد. اين سخن را با دو حديث درباره حزن و همت پايان مى دهيم. رسول خدا صلي الله عليه و آله در حديثى به اباذر مى فرمايد: «مَا عُبِدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَى مِثْلِ طُولِ الْحُزْن؛ به مانند طول حزن، كسى خداى متعال را پرستش نكرده است. (اندوه در برابر مسئوليتها آن هم اندوهى كه در درون دل است نه در چهره)». اميرمؤمنان عليه السلام درباره علوّ همت مى فرمايد: «مَنْ شَرَفَتْ هِمَّتُهُ عَظُمَتْ قِيْمَتُهُ؛ كسى كه همت والا دارد، ارزش او بسيار است». ادامه دارد .... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ صفات مؤمنان راستين: قسمت 3 📜 سپس در نهمين و دهمين وصف مى فرمايد: «سكوتش بسيار و تمام وقتش مشغول است»؛ (كَثِيرٌ صَمْتُهُ، مَشْغُولٌ وَقْتُهُ). اشاره به اينكه از فضول كلام و سخنان غير ضرورى پرهيز مى كند و چيزى از اوقات او به هدر نمى رود و هميشه مشغول به كار مثبتى است. اين دو وصف با هم رابطه دارند؛ زيرا كسى كه مشغول پرگويى است وقت خود را در اين امر بيهوده تلف مى كند و به كارهاى اساسى و لازم نمى رسد. به عكس، آنها كه كثيرالسكوت هستند وقت كافى براى انجام وظايف مهم خويش دارند. درباره اهميت سكوت و نقش فوق العاده آن در تهذيب نفس و مبارزه با وسوسه هاى شيطان و اينكه بايد در چه مواردى سكوت كرد و در چه مواردى سخن گفت، در بحثهاى گذشته بسيار سخن گفته ايم (ذيل گفتار حكيمانه 182 و يكى از فقرات حكمت 289) ولى در اين زمينه هرچه گفته شود كم است، زيرا قسمت مهمى از گناهان كبيره با زبان انجام مى شود؛ بعضى از علماى اخلاق تعداد آن را بيست گناه شمرده اند و ما در كتاب اخلاق در قرآن، ده مورد ديگر را يافته و بر آن افزوده ايم كه شرح آن در ذيل حكمت 349 إنشاءالله خواهد آمد. درباره اهميت سكوت همين بس كه در حديثى كه در كتاب شريف كافى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نقل شده است مى خوانيم: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِي قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ وَيْحَکَ وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلاَّ حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ؛ مردى خدمت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله آمده عرض كرد: اى رسول خدا! توصيه اى به من كنيد. فرمود: زبانت را حفظ كن. بار ديگر عرض كرد: اى رسول خدا! به من توصيه اى بفرماييد و حضرت همان كلام را تكرار كرد. بار سوم نيز همين درخواست را ذكر كرده و پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله او را به حفظ زبان توصيه كرد و افزود: واى بر تو. آيا جز آنچه فرآورده زبان مردم است آنها را با صورت در آتش دوزخ فرو مى افكند؟». اشاره به اينكه بيشترين عامل گرفتارى انسانها در قيامت فرآورده هاى زبان آنهاست. اينكه مى فرمايد: «با صورت در آتش دوزخ انداخته مى شوند» علاوه بر اينكه بدترين شكل افتادن در دوزخ است، به سبب آن است كه زبان و دهان انسان در صورت اوست و عامل اصلى گناه، پيش از بقيه جسم انسان، در آتش افكنده مى شود. در حديث ديگرى از همان حضرت جمله تكان دهنده ديگرى آمده است، مى فرمايد: «مَنْ لَمْ يَحْسُبْ كَلامَهُ مِنْ عَمَلِهِ كَثُرَتْ خَطَايَاهُ وَحَضَرَ عَذَابُهُ؛ كسى كه سخنش را جزء اعمالش حساب نكند (و بى پروا هرچه بر سر زبانش آمد بگويد) خطاهايش زياد مى شود و مجازاتش حاضر مى گردد». مشكل مهم در آفات و گناهان زبان اين است كه غالبآ در ارتباط با حقوق ديگران است و جبران كردن حقوق از دست رفته ديگران به سبب غيبت وتهمت و سخن چينى و اهانت و ايذاء و نسبت هاى ناروا دادن و امثال آن، كار آسانى نيست. اينكه مى فرمايد: «مؤمن كسى است كه وقتش مشغول است» نه به اين معناست كه دائم مشغول عبادت و تلاوت قرآن و ذكر الله است، بلكه اوقات شبانه روز را به گونه اى تقسيم مى كند كه به تمام كارهاى ضرورى برسد. همانگونه كه در حكمت 390 خواهد آمد: «مؤمن بايد ساعات شبانه روز خود را تقسيم كند، بخشى را به عبادت پروردگار و مناجات با او بپردازد و در بخش ديگرى به تأمين معاش و در بخش سومى به تفريحات سالم. (و اگر اين كار انجام شود تمام وقت انسان را براى انجام كارهاى ضرورى و وظايف الهى اشغال خواهد ساخت). ادامه دارد .... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ صفات مؤمنان راستين: قسمت 4 📜 آنگاه امام عليه السلام به سراغ يازدهمين و دوازدهمين وصف مؤمنان راستين رفته مى فرمايد: «شكرگزار و صبور است»؛ (شَكُورٌ صَبُورٌ). «شكور» صيغه مبالغه از ماده «شكر» است يعنى شخص بسيار شكرگزار؛ كسى كه پيوسته با قلب و زبان و اعضاى خود شكر نعمتهاى الهى را به جا مى آورد و از صاحب نعمت هرگز غافل نيست. «صبور» نيز صيغه مبالغه از ماده صبر است و همچون «صبار» كه در قرآن مجيد آيه 5 سوره «ابراهيم» و 33 سوره «شورى» آمده، به معناى كسى است كه بسيار صابر و شكيباست. حوادث روزگار او را دگرگون نمىسازد و در برابر آزمونهاى الهى صابر است. در بلاها عنان اختيار را از دست نمى دهد و زبان به شكوه نمى گشايد و جزع و بى تابى نمى كند. درواقع اين دو وصف، حال مؤمنان راستين را در نعمت و بلا ترسيم مى كند؛ به هنگام نعمت شاكر و به هنگام بلا صابرند. در حديثى از پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله مى خوانيم: «الاِْيمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِى الصَّبْرِ وَنِصْفٌ فِى الشُّكْرِ». كلينى؛ در كتاب شريف كافى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله چنين نقل مى كند: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و آله كَانَ فِى سَفَرٍ يسِيرُ عَلَى نَاقَةٍ لَهُ إِذَا نَزَلَ فَسَجَدَ خَمْسَ سَجَدَاتٍ فَلَمَّا أَنْ رَكِبَ قَالُوا يا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا رَأَينَاکَ صَنَعْتَ شَيئاً لَمْ تَصْنَعْهُ فَقَالَ نَعَمْ اسْتَقْبَلَنِى جَبْرَئِيلُ عليه السلام فَبَشَّرَنِى بِبِشَارَاتٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَسَجَدْتُ لِلَّهِ شُكْراً لِكُلِّ بُشْرَى سَجْدَةً؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله در سفرى كوتاه سوار بر شترى بود. ناگهان از شتر فرود آمد و پنج بار سجده به جاى آورد. هنگامى كه سوار بر مركب شد همراهان عرض كردند: اى رسول خدا! ما ديديم كارى انجام دادى كه تا كنون انجام نداده بودى. فرمود : آرى. جبرئيل بر من نازل شد و بشارات فراوانى از سوى خداى متعال به من داد (پنج بشارت) من براى هر بشارتى سجده شكرى به جاى آوردم». به همين دليل در حديث ديگرى آمده كه شما نيز چنين كنيد. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «إِذَا ذَكَرَ أَحَدُكُمْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُكْراً لِلَّهِ فَإِنْ كَانَ رَاكِباً فَلْينْزِلْ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ وَإِنْ لَمْ يكُنْ يقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ وَإِنْ لَمْ يقْدِرْ فَلْيضَعْ خَدَّهُ عَلَى كَفِّهِ ثُمَّ لْيحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَيهِ؛ هنگامى كه يكى از شما به ياد نعمتى از سوى خداوند متعال بيفتد صورت بر خاك بگذارد و خدا را شكر گويد. اگر سوار باشد پياده شود و بر خاك سجده كند و اگر به جهت انگشت نما شدن نمى تواند پياده شود، صورت بر قربوس (اين واژه در عربى با فتح راء استعمال مى شود و در فارسى با سكون راء؛ يعنى برآمدگى جلوى زين) بگذارد و اگر توان آن را نيز نداشته باشد صورت بر كف دست بگذارد و خدا را بر نعمتى كه بر او ارزانى داشته است شكر وسپاس گويد». درمورد اهميت صبر نيز آيات و روايات، بسيار است و مرحوم كلينى در جلد دوم كافى بابى در اهميت صبر منعقد كرده و بيست و پنج روايت در آن آورده است؛ از جمله در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه فرمود: «إِذَا دَخَلَ الْمُوْمِنُ فِى قَبْرِهِ كَانَتِ الصَّلاةُ عَنْ يمِينِهِ وَالزَّكَاةُ عَنْ يسَارِهِ وَالْبِرُّ مُطِلٌّ عَلَيهِ وَيتَنَحَّى الصَّبْرُ نَاحِيةً فَإِذَا دَخَلَ عَلَيهِ الْمَلَكَانِ اللَّذَانِ يلِيانِ مُسَاءَلَتَهُ قَالَ الصَّبْرُ لِلصَّلاةِ وَالزَّكَاةِ وَالْبِرِّ دُونَكُمْ صَاحِبَكُمْ فَإِنْ عَجَزْتُمْ عَنْهُ فَأَنَا دُونَهُ؛ هنگامى كه جنازه مومن وارد قبر مى شود نماز در طرف راست و زكات در طرف چپ قرار مى گيرد و نيكوكارى بر او سايه مى افكند و صبر و شكيبايى در گوشه اى واقع مى شود. هنگامى كه دو فرشته مأمور سوال بر او وارد مى شوند، صبر به نماز وزكات و نيكوكارى مى گويد: به كمك صاحبتان برويد و هرگاه ناتوان شديد من به يارى او خواهم آمد». ادامه دارد .... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ صفات مؤمنان راستين: قسمت 5 📜 آنگاه امام عليه السلام در سيزدهمين و چهاردهمين مى فرمايد: «بسيار ژرف انديش است و دست حاجت به سوى كسى دراز نمى كند»؛ (مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ، ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ). «مَغْمُور» به كسى گفته مى شود كه غرق در چيزى باشد. مومنان راستين غرق در فكر و انديشه اند؛ تفكر در عظمت و قدرت پروردگار و نشانه هاى او در جهان هستى. تفكر درباره آخرت و سرنوشت او در آن روز و تفكر در حل مشكلات مردم. «ضَنين» به معناى بخيل است و «خَلَّت» به فتح خاء (بر وزن رحمت) به معناى نياز و حاجت. مفهوم جمله اين مى شود كه او در اظهار حاجتش به ديگران بخيل است و تا امكان داشته باشد دست حاجت به سوى ديگران دراز نمىكند و اين نشانه شخصيت و عمق فكر آدمى است. در بعضى از نسخه ها «خُلَّت» به ضم خاء (بر وزن نصرت) آمده كه به معناى دوستى است و مفهوم جمله اين مى شود كه او در انتخاب دوست، بسيار سختگير و ژرف انديش است و تا شايستگى هاى لازم را در كسى نبيند دست دوستى به سوى او دراز نمى كند. اين احتمال نيز در تفسير اين جمله داده شده است كه او هنگامى كه دوستى را انتخاب كند براى حفظ دوستى مى كوشد و در برابر از دست دادن آن بخيل وسختگير است. درباره اهميت فكر، همين بس كه خداوند متفكران را به عنوان (أُولُوا الاَْلْباب؛ صاحبان مغز) معرفى كرده و پس از آن كه تفكر درباره آفرينش آسمان وزمين و ساير پديده هاى جهان هستى را مى ستايد، مى فرمايد: (كسانى كه چنين هستند مصداق أوُلُوا الاْلْباب اند). دعوت به تفكر در عالم هستى و در حالات پيشينيان و عبرت گرفتن از سرنوشت آنها و تفكر درباره مسئوليت هايى كه انسان در پيشگاه خدا و خلق بر عهده دارد در بسيارى از آيات قرآن آمده است و در مجموع استفاده مى شود كه اسلام اهميت فوق العاده اى به مسئله فكر و انديشه در امور سرنوشت ساز مى دهد. اهميت تفكر تا آن اندازه است كه برترين عبادت شمرده شده است، امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ إِدْمَانُ التَّفَكُّرِ فِى اللَّهِ وَفِى قُدْرَتِهِ؛ برترين عبادت، دوام تفكر درباره خدا و قدرت اوست». در حديث ديگرى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام آمده است: «لَيسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلاةِ وَالصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِى أَمْرِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛ عبادت، تنها به كثرت نماز و روزه نيست. عبادت واقعى، تفكّر در كار خداى متعال است. (در امور مربوط به آفرينش و نظامات جهان هستى». اميرمومنان على عليه السلام تفكر را سرچشمه خوبى ها و اعمال نيك مى شمارد ومى فرمايد: «إِنَّ التَّفَكُّرَ يدْعُو إِلَى الْبِرِّ وَالْعَمَلِ بِهِ» امام مجتبى عليه السلام تفكر را پدر ومادر تمام نيكى ها معرفى مى كند و مى فرمايد: «التَّفَكُّرُ أَبُو كُلِّ خَيْرٍ وَأُمِّهِ». درمورد عدم اظهار حاجت نزد ديگران نيز در آيات و روايات، اشارات وتأكيداتى ديده مى شود. قرآن مجيد در يك جا از آن به (تعفّف) تعبير كرده است ومى فرمايد: (گروهى از نيازمندان هستند كه شخص جاهل و بى خبر به سبب كثرت تعفّف، آنها را غنى و بى نياز مى پندارد)؛ (يحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّف). در حديث پرمعنايى از امام على بن موسى الرضا عليه السلام از پدران بزرگوارش مى خوانيم: «إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلاً لاَِنَّهُ لَمْ يرُدَّ أَحَداً وَلَمْ يسْأَلْ أَحَداً قَطُّ غَيرَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ خدا تنها به اين دليل ابراهيم را خليل خود قرار داد كه هيچ سائلى را رد نكرد و هرگز از كسى درخواستى نداشت». ادامه دارد .... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ صفات مؤمنان راستين: قسمت 6 📜 سپس امام عليه السلام در وصف پانزدهم و شانزدهم كه هماهنگى كامل با هم دارند مى فرمايد: «(مؤمن راستين) طبيعتش آسان (و سختگيرى در كار او نيست) وبرخوردش با ديگران توأم با نرمش است»؛ (سَهْلُ آلْخَلِيقَةِ، لَيِّنُ آلْعَرِيكَةِ!). گرچه اين دو وصف، مفهوم نزديكى با هم دارند ولى با دقت، تفاوت ميان آنها روشن مى شود. «سَهْلُ الْخَليقَة» بودن با توجه به اينكه «خليقة» به معناى خُلق وطبيعت است اين است كه انسان در زندگى سختگير نباشد. فلان وسيله اگر حاصل نشد ناراحتى نكند. فلان غذا به موقع نرسيد، نرسد. نظم در زندگى او حاكم است؛ اما چنان نيست كه اگر چيزى به موقع حاصل نشد ابراز ناراحتى كند. به بيان ديگر كسانى هستند كه فى المثل اگر بر سر سفره، فلان چيز و فلان چيز نباشد دست از سفره مى كشند و ابراز ناراحتى مى كنند؛ ولى مؤمنان راستين آسانگيرند؛ با هر غذايى سد جوع مى كنند و در زندگى مقيد به قيود دنياپرستان نيستند. ولى «لَيِّنُ الْعَريكَة» رابطه انسان را با اشخاص ديگر بيان مى كند، زيرا «عَريكَة» (با توجه به اينكه در اصل به معناى چرمى است كه به واسطه نرم بودن، دباغ را به ناراحتى نمى اندازد و سپس به معناى طبيعت انسانى استعمال شده است) به اين معناست كه در برخورد با ديگران ملايم و مهربان و تسليم است ومردم از معاشرت با او لذت مى برند. بنابراين «سَهْلُ الْخَليقَةَ» مى تواند اشاره به سختگيرى نكردن در زندگى شخصى انسان باشد و «لَيّن الْعَريكَة» اشاره به نرمش او در مقابل بستگان، دوستان و ديگران. اين همان چيزى است كه در قرآن مجيد يكى از صفات برجسته پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله شمرده شده است آنجا كه مى فرمايد: «(فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظّآ غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ)؛ به بركت رحمت الهى در برابر آنها (مردم) نرم (و مهربان) شدى و اگر خشن و سنگدل (و تندخو) بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند». بعضى از شارحان اين دو وصف را به يك معنا برگردانده و مترادف دانسته اند در حالى كه ظاهرآ چنين نيست. در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «اَلْمُومِنُونَ هَيِّنُونَ لَيِّنُونَ كَالْجَمَلِ الاَْلُوفِ إذا قُيِّدَ انْقادَ وَإنْ أُنيخَ اسْتَناخَ؛ مؤمنان نرمخو و آسان گيرند، مانند شتر رام كه او را به هر طريق (صحيح و مناسبى) ببرند منقاد و مطيع است (در بعضى از روايات در اين فقره آمده است: «وَإنْ اُنيخَ عَلى صَخْرَةٍ اسْتَناخَ؛ اگر او را روى قطعه سنگى بخوابانند مى خوابد)». بديهى است كه منقاد بودن مؤمن در برابر دوستانى است كه او را دعوت به خير و صلاح مى كنند. اين سخن را با حديث ديگرى از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله پايان مى دهيم، فرمود : «لاَُخْبِرَنَّكُمْ عَلى مَنْ تَحْرِمُ النّارُ عَلَيْهِ غَدآ؟ عَلى كُلِّ هَيِّنٌ لَيِّنٌ قَريبٍ سَهْلٍ؛ آيا به شما خبر بدهم كه آتش دوزخ فرداى قيامت بر چه كسى حرام مىشود؟ بر كسانى كه نرمخو و ملايم و صميمى و آسانگير هستند». ادامه دارد .... 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
◀️ صفات مؤمنان راستين: قسمت 7 📜 آنگاه امام عليه السلام در هفدهمين و هجدهمين اوصافى كه براى مؤمنان راستين بيان كرده و گفتار خود را با آن پايان مى دهد، مى فرمايد: «دلش از سنگ خارا (در برابر حوادث سخت و دشمنان خطرناك) محكمتر و سختتر و (در پيشگاه خدا) از برده تسليمتر است»؛ (نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ، وَهُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ). آرى! مؤمنان ازنظر روحى فوق العاده قوى و نيرومندند، به گونه اى كه در روايات به كوه تشبيه شده اند. مرحوم مولا محمد صالح مازندرانى در شرح اصول كافى مى گويد: در حديثى آمده است: «الْمُؤمِنُ كَالْجَبَلِ لاتُحَرِّكُهُ الْعواصِفُ؛ مؤمن همچون كوه است كه تندبادها او را تكان نمى دهد». آرى! تندبادها كوهها را تكان نمى دهند، بلكه كوهها هستند كه مسير طوفانها را تغيير مى دهند و به اين ترتيب نه تنها طوفان حوادث، مؤمنان را از مسير خود منحرف نمى سازد، بلكه آنها هستند كه طوفانها را به مسيرهاى صحيح هدايت مى كنند. در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم: «مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله بِقَوْمٍ يرْبَعُونَ حَجَراً فَقَالَ مَا هَذَا قَالُوا نَعْرِفُ بِذَلِکَ أَشَدَّنَا وَأَقْوَانَا فَقَالَ عليه السلام أَلا أُخْبِرُكُمْ بِأَشَدِّكُمْ وَأَقْوَاكُمْ قَالُوا بَلَى يا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَشَدُّكُمْ وَأَقْوَاكُمُ الَّذِى إِذَا رَضِى لَمْ يدْخِلْهُ رِضَاهُ فِى إِثْمٍ وَلا بَاطِلٍ وَإِذَا سَخِطَ لَمْ يخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ وَإِذَا قَدَرَ لَمْ يتَعَاطَ مَا لَيسَ لَهُ بِحَقٍّ؛ پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله از كنار جمعيتى مى گذشت كه آنها سنگى را براى زورآزمايى (يكى پس از ديگرى) برمى داشتند. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اين كار براى چيست؟ عرض كردند: مى خواهيم به اين وسيله فرد محكمتر و قوى تر را بشناسيم. پيامبرصلي الله عليه و آله فرمود: مى خواهيد از محكمترين و قوى ترين، شما را باخبر كنم؟ عرض كردند: آرى. فرمود: محكمترين و قوى ترين شما كسى است كه هنگامى كه از شخص يا چيزى راضى مى شود به خاطر او به گناه و باطل اقدام نمى كند وهنگامى كه به شخص يا چيزى خشمگين مى گردد خشم، او را از سخن حق بيرون نمى كند و به هنگام قدرت به سراغ چيزى كه حق او نيست نمى رود». البته مؤمنان راستين با چنين قوت و قدرت، هنگامى كه در پيشگاه خدا قرار مى گيرند همچون بنده ذليل و تسليمى هستند كه بدون اراده او قدمى برنمى دارند ودر برابر حق خاضعند. درواقع دو وصف اخير دو بعد شخصيت مؤمنان راستين را نشان مى دهد؛ از يكسو استقامت و استحكام آنها را در برابر حوادث سخت بيان مى كند و از سوى ديگر فروتنى و تسليمشان را در برابر پروردگار. 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2