eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
يَا حَبِيبَ مَنْ لاَ حَبِيبَ لَهُ ... ای کسی که وقتی دوست های جدید پیدا میکنی دوست‌های قدیمی را فراموش نمیکنی...
هدایت شده از کانال کمیل
جزء سوم(@Iran_Iran).mp3
4.16M
@salambarebrahimm 💠جز سوم قرآن کریم به روش تندخوانی (تحدیر) با صدای استاد
🍃🌸 گناهکارم قبول ولی من بنده توام ، بنده پیشمانِ تو ! فقـط رو تو از من بر نگردون !
🍃🌸 یک تلنگر... یک شخص... و گاهی یک نگاه می تواند مسیر زندگی را تغییر دهد... و تو کسی بشوی که پیش از آن نبوده ای! از زمان تغییرمان چقد می گذرد؟ یک هفته؟! یک ماه؟! یک سال؟! از کجا دنبال دویدیم؟ و حالا کجاییم؟ دنبال زمان و مکان نیستم... اما... از وقتی که تصمیم گرفتی گناه نکنی... از وقتی که تصمیم گرفتی بنده واقعی باشی چقدر میگذرد؟ حالا کیستی؟! مهم حرکت است... اگر همه تغییرمان در حرف بگنجد خبری از تغییر نیست... میشویم مانند حالا: کسی که هنوز لایق نشده... ؟!
هر وقت دلت گرفت... این ذکر رو زیاد بگو تضمینیه ... ✨یَا خَیْرَ حَبِیبٍ وَ مَحْبُوبٍ✨ ای بهترین دوستدار و دوستی پذیر
حفظ در مَنش شهدا فاصله ساختمان سپاه تا مرکز مخابرات چند کيلومتری می شد. هر وقت میخواست زنگ بزنه به خونه، می رفت مخابرات... دفتر کارش اتاق ای بود موکت شده،بدون میز و صندلی. او هیچ گاه اتومبیل شخصی نداشت، حتی دولتی،هیچ وقت از وسایل دولتی استفاده شخصی نمیکرد... قبل از رفتن به عملیات زیارت حضرت زهرا (س)خواند. شهادت حضرت نزدیک بود و عملیات هم (س) ! ۵ بود که ترکش خورد بردنش بیمارستان، چند روز بعد ۱۲بهمن ٦۵ شهید شد آنروز، روز شهادت حضرت زهرا (س) بود.
ماجرای‌ آشنایی‌ شهید حججی‌ با همسرش😍 از زبان همسر شهید هفته دفاع مقدس بود؛ مهر ماه . بزرگی توی نجف آباد برپا شده بود. من و محسن هر دو توی آن نمایشگاه بودیم. من توی قسمت خواهران و او توی قسمت برادران. چون دورادور با ارتباط داشتم ، می دانستم محسن هم از بچه های آنجاست.. برای انجام کاری ، موسسه را لازم داشتم. با کمی و رفتم پیش محسن گفتم: "ببخشید، شماره موسسه شهید کاظمی رو دارید؟" محسن سرش رو بالا آورد. نگاهی بهم کرد. و شد. با صدای و گفت: "ببخشید خانم. مگه شما هم عضو موسسه اید؟"🤔 گفتم: "بله." چند ثانیه سکوت کرد. چیزی نگفت. سرش را بیشتر پایین انداخت. و بعد هم شماره رو نوشت و داد دستم. از آن موقع، هر روز ، توی نمایشگاه یکدیگر را می دیدیم. سلام خشک و خالی به هم میکردیم و بعد هر کدام مان میرفتیم توی غرفه مان. با اینکه سعی میکردیم از زیر نگاه همدیگه فرار کنیم، اما هر دومان متوجه این شده بودیم که حس خاصی نسبت به هم پیدا کرده ایم. با این وجود نه او و نه من، جرات بیان این احساس را نداشتیم. یکی دو روز بعد که توی غرفه بودم ، پدرم بهم زنگ زد و گفت: "زهرا، . توی قبول شدی."😃 حسابی ذوق زده شدم. سر از پا نمی شناختم.😍 گوشی را که قطع کردم، نگاهم بی اختیار رفت طرف غرفه ی برادران. یک لحظه محسن را دیدم. متوجه شده بود ماجرا از چه قرار است. سرش را پایین انداخت. موقع رفتن بهم گفت: "دانشگاه قبول شدید؟" گفتم: "بله.بابل." گفت: "می‌خواهید بروید؟" گفتم: "بله حتما" یکدفعه پکر شد. مثل تایری پنچر شد! 😔 توی خودش فرو رفت. حالتش را فهمیدم.
کانال کمیل
⬇️#حمله_شیطان ⬇️ @salambarebrahimm 💠 شما تصمیم بگیر خوب باش، مطمئن باش راه برات باز می‌شه. اما یا
⬇️ ⬇️ @salambarebrahimm 💠 می گن استادی بوده وقتی می‌خواسته نماز بخونه حسابی تیپ می‌زده! و حتی تو خونه هم که نماز می‌خونده با لباس کامل نماز می‌خونده. اما بعضی‌ها بدترین لباس‌ها و شلخته ترین قیافه‌ها رو موقع نماز دارن، لباس‌های کثیف، موهای ژولیده، جوراب‌های سوراخ، پاهای بدبو! وقتی یه همسایه میاد دم در حتما باید یه دستی به سر و رومون بکشیم و لباس مرتب بپوشیم بعد درو باز کنیم، اما به خدا که می‌رسه خیلی خودمونی می‌شیم! خدا گفته ای مردم! وقتی برای نماز حرکت می‌کنید مرتب باشید: 🔻یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ 🔻 ای فرزند آدم زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید 📔بخشی از آیه ۳۱ اعراف
شهیدی که تصویر امام را روی تانک صهیونیست‌ها چسباند! 🔻شهید فصیحی می‌گفت که برادران لبنانی به ما اجازه نمی‌دادند با اسرائیلی‌ها بجنگیم و لبنانی‌ها می‌گفتند شما فقط برای تبلیغ دین به اینجا آمده‌اید. اما یک شب زمانی که سربازان اسرائیلی درخواب سنگین فرو رفته بودند بچه‌های ایرانی از فرصت استفاده کردند و عکس حضرت امام خمینی (ره) را بردند و به تانک‌ها و کلاه‌های سربازان اسرائیلی چسباندند و برگشتند. 🔻شهید رضا فصیحی که مدتی در لبنان بود، بعد از بازگشت به ایران در جبهه‌های جنگ تحمیلی حضور یافت و خیلی زود در ۲۲ فروردین سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر یک به شهادت رسید.
هدایت شده از کانال کمیل
جزء چهارم(@Iran_Iran).mp3
4.12M
@salambarebrahimm 💠جز چهارم قرآن کریم به روش تندخوانی (تحدیر) با صدای استاد
⭕️ بچه علی‌ نقی کیست ؟ علی‌ نقی، كاسب مؤمن و خیری بود كه هیچ‌گاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمی‌کردند. در عوض این معلم جلسات دینی در صف اول نماز جماعت دیده می‌شد. یک عمر جلسات مذهبی در خانه‌ها و تكیه‌ها به راه‌انداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود ...😔 آن‌هایی كه حسودی‌شان می‌شد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه می‌گشتند تا نمكی به زخمش بپاشند ..! آخر بعضی‌ها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند ..! علی‌نقی راه پدر را ادامه داده بود اما الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به خاطر همین همسایه كینه‌توز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ درب را زد. علی‌نقی آمد دم درب ... مردك به او یك گونی داد و گفت: «حالا كه تو بچه نداری، بیا این‌ها مال تو، شاید به كارت بیاید». علی‌نقی در گونی را باز كرد، ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون ..!😞 قهقهه مردک و صدای گریه علی‌نقی قاطی شد ... كنار در نشست و دستانش به بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابت‌تان كنم ..! اگر به من فرزندی بدهی، نذر می‌كنم كه به لطف و هدایت خودت او را و دینت كنم». خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، 13 فرزند به علی‌نقی داد كه اولین‌شان همین حاج آقا محسن است .. 😊 @salambarebrahimm