#خاطرات_جاویدالاثر_حاج_احمدمتوسلیان🌷
همه دور هم نشسته بوديم.اصغر برگشت گفت«احمد،تو که کاري بلد نيستي. فکر کنم تو جبهه جاروکشي ميکني،ها؟»
احمد سرش رو پايين انداخت،لبخند زد و گفت«اي… تو همين مايه ها.»
از مکه که برگشته بود،آقاي فراهاني يک دسته گل بزرگ فرستاده بود در خانه.يک کارت هم بود که رويش نوشته شده بود«تقديم به فرمانده رشيد تيپ بيست و هفت محمد رسول الله،حاج احمد متوسليان.»
شهدا رو یاد کنیم حتی با یک صلوات بر محمد و آلش
#زیرپيراهن_هایی_به_رنگ_آسمان_ودیعه_شهادت_سه_خلبان....!
🌷علی اکبر شیرودی یک روز تعطیل، از پایگاه هوانیروز کرمانشاه به جمعه بازار شهر رفت. وسایلی را که می خواست، خرید. در هنگام بازگشت، به بساط یک پیرمرد خنزر پنزری رسید. پیرمرد در حال جمع آوری بساط محقرش بود. لباس های باقی مانده بساطش را در کارتونی بسته بندی می کرد.
🌷علی اکبر که آدم شوخ و بانشاطی بود، به سرش زد خریدی از پیرمرد بکند. پیرمرد دوباره لباس هایش را روی زمین پهن کرد. در میان لباس ها، چشم شیرودی به یک زیر پیراهن آبی افتاد. آن را برداشت و پولش را پرداخت کرد. ناگهان پیرمرد گفت: آقا! من دو تا دیگه از این زیرپیراهنی های آبی دارم، نمی خواهی؟ علی اکبر هم گفت: اگر ارزان حساب کنی، می خواهم!
🌷آن روز علی اکبر سه تا زیر پیراهن آبی را هم در سبد خریدش گذاشت و به خانه آمد. یکی از آنها را برای خود برداشت و دو تاى دیگر را هم به احمد و حمیدرضا سهیلیان هدیه داد و داستان خرید آنها را هم برای دوستانش تعریف کرد. احمد به شوخی گفت: مال ارزان قیمت را بستی به ریش ما!
🌷ولی هیچکدام از آن سه نفر نمی دانستند که آن سه زیرپیراهن آبی شهادت هر سه را تجربه می کنند. حمیدرضا در منطقه کوره موش با زیرپیراهن آبی به شهادت رسید، احمد در تنگه ی بینا میمک و علی اکبر هم در ارتفاعت بازی دراز در هنگام شهادت آن زیر پیراهن های آبی را به تن داشتند.
راوى: خانم فاطمه سیلاخوری، مادر بزرگوار خلبان شهید احمد کشوری
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصنیف زیبا در مورد #شهدای_غواص
🔴 رقص خون❗️
گوشهایتان را بر روی سر و صدای دنیا ببندید تا بشنوید...
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#ڪانال_ڪمیل ⬆️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا سید چیه چند روزیه ما رو نگاه نمی کنی...
روایتی ازولادت تاشهادت
جانباز شهید مداح اهل بیت(ع)
#سید_مجتبی_علمدار
#کلام_شهید
#شهید_حسن_باقری :
اگر خسته شدیم باید بدانیم کجای کار اشکال دارد .. وگرنه کار برای خدا که خستگی ندارد، لذت بخش است.
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
nf00006396-3.pdf
1.89M
📕کتاب بسیار زیبا و خواندنی
اروند
#قطعه_ای_از_آسمان
خاطرات از اروند و عملیات های انجام شده در آن
بمناسبت سالروز عملیات کربلای ۴
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#ڪانال_ڪمیل ⬆️
#راز_مین_هایی_که_ضامن_شان_کشیده_نشده_بود....!!
🌷یک شب بچه های تخریب چی در منطقۀ زبیدات، هنگام خنثی کردن مین ها با مین هایی مواجه شدند که ضامن های شان کشیده نشده بود و آماده انفجار نبودند. در زیر یکی از مین ها، برگه ای را پیدا کردند که به بنده هم نشان دادند. در آن برگه یکی از عراقی ها به فارسی نوشته بود:
🌷«برادران عزیز ایرانی! ما جزو شیعیان عراق هستیم و ما را به زور سرنیزه و تهدید، به جنگ در مقابل شما آورده اند. این تنها کمکی بود که می توانستیم به شما بکنیم و این را بدانید که اگر حمله کنید، ما آماده ی پیوستن به شما هستیم.»
راوى: حجّت الاسلام صمدى آملى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
کانال کمیل
از من بعید بود ولی عاشقت شدم از تو بعید نیست جهان عاشقت شود #سلام_بر_ابراهیم ❤️
📚سلام برابراهیم
🌾ما میبینیم که یک شهید گمنام، یک شهیدی که نه سردار بوده، نه فرمانده بوده، نه شخصیّت معروفی بوده، وقتی شرح حالش نوشته می شود و میآید در اختیار افکار عمومی، دلها را در موارد زیادی منقلب میکند...
💐امام خامنه ای ❤️
انفطار و ضحى - عبدالباسط.mp3
3.32M
شبتون آروم با نوای #قرآن که آرامش بخش دلهاست ❤️
بعد از چند لحظه که بهم خیره شده بود، مکثی کرد و پرسید:
مادر، وقتی روح از بدن رفت، جسم به درد میخوره؟
با تعجب گفتم: نه!
گفت: اونوقت اگه جسم رو به خاک نسپارن، ناراحتی داره؟!
خدا وقتی کسی رو دوست داره، جسم و روحش رو باهم میبره، تا دستِ افرادِ گناهکار به بدنش نخوره!!
بعدهم یه عکس بهم داد و گفت: این رو دمِ دست بذار، احتیاج میشه.
.
عملیات والفجر۸ بود که گلوله تانک، مستقیم بهش شلیک شد.
هیچ اثری از پیکرش نموند.
خدا خیلی دوستش داشت که جسم و روحش رو باهم بُرد...
#سردار_شهید_علی_قوچانی
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#تنها_داروی_درمان_سرم، #یک_گلوله_است!!
🌷"تبارک اله" بچه محل و از دوستان قدیمی ما بود که به دلیل موج گرفتگی از ناحیه سر، اوضاع مناسبی نداشت و رنج می برد. پس از شنیدن خبر سقوط فاو، من، برادرم ابراهیم و چند نفر دیگر از بچه ها تصمیم گرفتیم تا به جبهه برویم.
🌷به علت موج گرفتگی تبارک اله، همچنين گرمای زیاد منطقه، قصد نداشتيم تا او را با خودمان ببریم، به همین خاطر قرار گذاشتیم تا بدون اینکه به او بگوییم، به صورت مخفیانه عازم جنوب شویم. روز حرکت، آماده رفتن بودیم که دیدیم تبارک اله در حالی که وسایلش را در دستش گرفته بود، پیش ما آمد و با عصبانیت تمام از ما گله مند شد که چرا ماجرای اعزام مان را به او نگفتیم.
🌷بچه ها گفتند: ما مراعات حالت را کردیم و به خاطر شرايط جسمی ات و گرمای هوا نخواستیم تو را با خودمان ببریم. تبارک اله گفت: من هیچ مشکلی از ناحیه سر ندارم، بعد با انگشت به وسط پیشانی اش اشاره کرد و گفت: تنها داروی درمان سرم یک گلوله است که تک تیراندازهای عراقی می توانند به این قسمت سرم بزنند و راحتم کنند و برای همیشه مشکلم حل شود.
🌷بالاخره به هر شکلی که بود، خودش را با ما همراه كرد و با هم اعزام شدیم. بعد از ٤٥ روز ما را به خرمشهر بردند و از آنجا برای عملیات راهی شلمچه شدیم. تا اینکه در یک درگیری شدید پس از زد و خورد شديد با دشمن، شرايط به گونه ای رقم خورد كه دستور عقب نشینی از طرف فرماندهی صادر شد.
🌷تبارک اله تیربارچی بود و وظیفه مشغول کردن دشمن را بر عهده داشت تا نیروها بتوانند به عقب برگردند. در همين حين بود كه تیری به پیشانی اش اصابت کرد و درد سر او را برای همیشه درمان کرد.
راوی: رزمنده سید حسين لطیفی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
باشه از فردا توبه میکنم❗️
💠این زبان دل خیلی از جوونهاست که میخوان یه روزی خوب بشن ولی مدام امروز و فردا میکنن. این رو در اصطلاح دین بهش میگن: تسویف (یعنی امروز و فردا کردن)
🌷حال ببینیم عاقبت این افراد چی میشه:
در روایت آمده:
📛إنَّ أکْثَرَ صِیاحِ أهْلِ النّارِ مِنَ التَّسْوِیفِ.
بیشترین فریاد جهنّمیان از به تأخیر انداختن توبه است.
📚المحجّة البیضاء: ج۷ ص۲۲
📚 جامع السعادات، ج 3، ص 46
💠در واقع این افراد از ابتدا آدمهای بدی نبودن، ولی چون برای توبه امروز و فردا کردن، کم کم گناه در قلبشون زیاد شده، و روزی میرسه که قلبشون تیره میشه و دیگه اصلا به طرف توبه برنمیگردن، یا کلا اعتقاداتشون رو از دست میدن.
💠نتیجه اینکه، اینها همون انسانهای خوبی بودن که با تأخیر انداختن توبه، زمینه سیاهی قلبشون رو خودشون فراهم کردن و عاقبت سر از جهنم درآوردن...
🌸🍃عاشقانه شهدا
#سالگرد_ازدواج
💠 سالگرد ازدواجمان بود. فکر نمیکردم که یادش باشد. داشت توی زیرزمین خانه کار میکرد. مغرب شد. با همان لباس #خاکی و گچی رفت بیرون و با دسته گل و #شیرینی برگشت.
💠گفتم: «تو این طوری با این سر و وضع رفتی شیرینی فروشی؟» گفت: «آره مگه چه اشکالی داره؟ #سالگرد ازدواجمونه؛ نباید شیرینی و گل میگرفتم؟» گفتم: «وقتای دیگه اگه خط اتوی لباست میشکست، حاضر نبودی بری بیرون.» گفت: آره، اما اگه میخواستم لباس عوض کنم، شیرینی فروشی #تعطیل میشد.»
#شهید_سید_محمد_مرتضی_نژاد
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#کلام_شهید...
دوستان عزیز
تنها راه رسیدن به سعادت،
ترڪ محرمات و انجام واجبات است
راه قرب بہ خدا همین است و بس،
راه شهدا را ڪہ همان راه رسیدن بہ خدا است ادامه دهید.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
#سلام_بر_ابراهیم ❤️
آرامش یعنـی ...
زندگـی در پنـاه شما ،
بدون نگاهتان ، زندگیمان
سراسر آشوبی بیانتهاست...
🍃 @SALAMbarEbrahimm🍃
🔺این تصویر جانسوز ساعاتی پس از شهادت شهید مهدی زین الدین
فرمانده دلاور لشکر ۱۷ علی ابن ابی طالب (ع) در سردشت گرفته شده است.
🔰 در ۲۷ آبان ماه سال ۱۳۶۳ سردار شهید مهدی زین الدین به همراه برادرش شهید #مجید_زین_الدین در حال برگشت از کرمانشاه به سوی مقر لشکر ۱۷ [در آن مقطع لشکر ۱۷ در حال تدارکات برای عملیاتی در غرب بود] حوالی غروب در جاده #سردشت #دارساوین مورد تهاجم و کمین گروهکهای ضدانقلاب قرار گرفت و بعد از مقاومتی عاشورایی و طولانی با بدنی مجروح و زخمی به مقام والای شهادت رسیدند.
🔸ضدانقلاب قصد داشت سر ایشان را غنیمت ببرد اما با مقاومت ایشان که تا حوالی صبح طول میکشد، دشمن ناکام میماند و با آگاهی نیروهای خودی، پیکر مطهر او و برادرش به سردشت منتقل میشود.