YEKNET.IR @Maddahionlin مهدی اکبری - شور1 (2).mp3
4.14M
⏯ #شور احساسی #امام_زمان(عج)
🍃دلم گرفته از حال و هوای این روزا
🍃از این سیاهی و تیرگی خیابونا
🎤مهدی #اکبری
👌فوق زیبا
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الله اکبر
ببینید یک قاری ایرانی چطور یک نفس سوره حمد را قرائت می کند و حاضران را به وجد می آورد☺️
هر کس از این کلیپ خوشش آمد برای سلامتی قاری آقای حسینی صلوات بفرستد
03-halo havaye shohada be mide raho nashon.mp3
4.19M
🌷حالو هوای شهدا به ما میده راهو نشون
شور شهدایی
#سیدرضانریمانی
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید بسیار زیبا▶️ #کلام_ولی
⭕️ وقتی اسیر نفس خود هستیم نمیتوانیم کاری انجام دهیم، این را آن جوان 20 ساله رزمنده به ما یاد داد.
✨المغبون من غبن نفسَه، و المغبوط من سلم له دينُه✨
💠بازنده كسى است كه نفس خود را ببازد (به خود ضرر بزند)،
📘 #خطبه ۸۶
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#بلند_همتان....
#بلند_قامتان!
🌷عملیات فتح المبین جدا از اینکه یک عملیات بزرگی بود، اتفاقات جالبی هم در آن رخ داد، در گردانی که من در آنجا بودم، دو نوجوان ١٥، ١٦ ساله بودند که در حین عملیات، دیدیم خبری از آنها نیست، همه بچه ها خیال کردند آنها اسیر شدند.
🌷دو ساعتی از غیبت آنها گذشت، یکی از بچه ها که داشت با دوربین سمت عراقی ها را نگاه می کرد، گفت: «هفت عراقی دارند به طرف ما می آیند!» وقتی جلوتر آمدند، دیدیم دو نوجوان گمشده ما آنها را همراهی می کنند، ٥ سرباز بلند قامت عراقی توسط دو نوجوان ایرانی اسیر شده بودند.
🌷یکی از آنها ٢ متر قد داشت، وقتی از آنها پرسیدیم اهل کجای عراق هستید؟ گفتند: «ما سودانی هستیم، عراقی نیستیم.» تازه آن روز فهمیدیم که ما فقط با عراق نمی جنگیم....!!
راوی: رزمنده دلاور عباس تقوی از بهشهر
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌷فاتح خیبر،یل خط شکن #ابراهیم_همت🌷
چنگ زد توی خاک ها و گفت «اين آخرين عملياتيه كه من دارم می جنگم.»
اصلا همتِ چند روز پيش نبود. خيلی گرفته بود. هميشه می گفت «دوست دارم بمونم و اونقدر درد بكشم كه همه ی گناهام پاک بشه.» می گفت «دلم می خواد زياد عمر كنم و به اسلام و انقلاب خدمت كنم.» ولی اين روزها از بچهها خجالت می كشيد. می گفت «نمی تونم جنازههاشونو ببينم.»
ماندن براش سخت شده بود.
گفتم «اين چه حرفيه حاجی؟ قبلاً هرکی اين حرفها رو می زد می گفتی نگو. حالا خودت داری می گی.»
انگار دردش گرفته باشد، مشتش را محكمتر كرد و گفت «نه. من مطمئنم.»
#شهیدمحمدابراهیم_همت
#یادش_باصلوات
🔸ﻳَﺎ ﻓَﺎﺭِﺝَ ﺍﻟﻬَﻢِّ ﻳَﺎ ﻛَﺎﺷِﻒَ ﺍﻟﻐَﻢِّ ﻳَﺎ ﻏَﺎﻓِﺮَ ﺍﻟﺬَّﻧﺐِ ﻳَﺎ ﻗَﺎﺑِﻞَ ﺍﻟﺘَّﻮﺏ
🔹ای شاد کننده ی دلهای اندوهناک
ﺍی ﻧﺸﺎﻁ ﺑﺨﺶ ﺧﺎﻃﺮ ﻏﻤﻨﺎﻙ ...
ﺍﻯ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﮔﻨﺎﻩ ﺧﻠﻖ ...
ﺍﻯ ﭘﺬﻳﺮﻧﺪﻩ ﺗﻮﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ...
🔷 با این همه ...
#امید آمده ام ...
تا که تو #احیا ...
کنی مرا ...
🔹 سال بعد ... این ایام ...
یک عده را ... با نام #شهید ...
می شناسند ...
همان هایی که می دانستند ...
چگونه بخواهند و بگیرند ...!
#درست_دعا_کنیم...
#تمنای_دعا
4_345554935284237613.mp3
5.94M
@salambarebrahimm
💠 ما همه میریم شهدا هستن
🎤 سید رضا نریمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینان سربازان وطنند, اینان مردان مرد سرزمین من هستند, مردانی که درجبهه ها با صلابت جنگیدند, وپشت دشمن زبون را به خاک مذلت رساندند و پوزه شان را به خاک مالیدند, اینان سربازان رهبرند. حتی در کهنسالی چون شیران غرش میکنند. ودشمن از غرششان و نهیبشان به خود میلرزد.
#فدایی وطن
#سربازان رهبر
در گیر
جنگ داخلی ام !
کاش ...
سازمان مللِ دلم ...
قطعنامه ایی صادر کند ...
و هر چه ناپاکی ست را ...
پلمپ...
#جنگ_داخلی #جنگ_با_نفس ...
نگهبان دل هایمان باشیم ...
#قهرمان_لرستان
#سیلی_سرباز_بر_صورت_فرمانده!
🌷در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت: این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره. فرمانده گفت: خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری.
🌷یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت: دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه. بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت: ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است. می گم سه روز برات مرخصی بنویسند.
🌷سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند؛ گوشی را از دستش گرفت و گفت: برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟ برای من؟ نمی خواد. من لیاقتش را ندارم. بعد هم با گریه بیرون رفت.
🌷بعدها شنیدم آن سرباز، راننده و محافظ شهید بروجردی شده. یازده ماه بعد هم به شهادت رسید. آخرش هم به مرخصی نرفت....
🌹 قهرمان لرستان، سردار سرلشکر پاسدار محمّد بروجردى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
4_5992528780164333924.mp3
1.64M
راوی:استاد پناهیان
🌺خدایا دیگه شهید نمیخوای؟؟
خدایا دیگه درهای شهادت رو بستی دیگه؟؟
خدایا اون موقع ها به هرکی راه میفتاد یه شب ره صدساله میرفت..
اون موقع ها به هرکی یه ذره لیاقت میدادی راه مینداختیش..و هرکی هم راه مینداختی به سرعت میکشوندی سمت خودت..
خدایا دیگه شهید نمیخوای؟؟
خدایا به ما هم لیاقت بده..
ببخشید خدایا چیشد؟درو بستی دیگه؟؟
ببخشید خدا اون زمان سرباز برای جبهه نیاز داشتی در رو باز کرده بودی؟
حالا آدم نمیخوای
خدایا مارو هم مثل شهدا ببر که یه شبه ره صد ساله رو بریم
خدایا دیگه آدم نمیخوای؟
خدایا اون درو به روی ما هم باز کن...
امام روزهای آخر عمرشون فرمودتد خدایا جنگ تموم شده اما در باغ شهادت رو کامل نبند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کار_خیر_یواشکی😊
🌹 میشه منم داماد کنی؟
🎤 حاج آقا قرائتی
#مصطفى_و_سرهنگ_زمان_شاه
🌷سرهنگ زمان شاه بود. اهل نماز و دعا نبود....
🌷مصطفی را كه می ديد؛ سلام نظامی می داد. هر دو فرمانده بودند. مصطفی كه دعا می خواند، می آمد يك گوشه می نشست. روضه خواندنش را دوست داشت.
🌷چراغ ها كه خاموش می شد، كسی كسی را نمى ديد. قنوت گرفته بود. سرش را انداخته بود پايين، گريه می كرد. يادش رفته بود فرمانده است. بلند بلند گريه می كرد. می گفت: «همه ی اين ها را از مصطفی دارم.»
🌹خاطره اى به ياد شهید مصطفی ردانی پور
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹شهید محمدرضا کارور 🌹
بوی ماه اسفند که میآید یاد بچههای بدر و خیبر دل را به سمت طلائیه و جزیره مجنون میکشاند. از بین شهدای عملیات خیبر یک نام کمتر در دفتر خاطرات دیده می شود و آنهم #شهید «محمدرضا کارور»است. همانکه به ✨مالک خیبر✨ شهرت دارد. فرمانده گردان مالک اشتر لشکر 27 محمدرسولالله، فرزند حاج «ابوالقاسم» نجار. #برادرِشهید
حسن کارور که همافر نیروی هوایی بود و در درگیری همافران با گارد شاهنشاهی در سال 1357 حضوری درخشان داشت و قبل از شروع جنگ تحمیلی در غرب نیز حضور داشت ولی به طور مشکوکی ناگهان پس از مراجعت مریض شد و چند نفر از همافرها با هم جان باختند که به قول شهید بهشتی مرگشان مشکوک بود.
برادرش #شهید مرتضی کارور هم بعد از شهادت محمدرضا در سن 14 سالگی بیتاب استاد و برادر، بیقرار شد و به جبهه رفت و در عملیات کربلای 5 در سال 1365 سومین شهید خانواده شد.
زندگی نامه #شهید محمد رضا کارور 🌹
شهید محمدرضا کارور در اسفندماه ۱۳۳۶ش یکی از توابع فیروزکوه متولد شد.
از آنجا که روستای زادگاهش فاقد امکانات تحصیلی و آموزشی بود، بهاتفاق خانواده به شهر ورامین عزیمت کرد. او ایام خود را با کار و تحصیل سپری میکرد، اما از اوضاع اجتماعی پیرامون خود نیز غافل نبود. پس از مدتی محمدرضا بهتنهایی به شهر ری هجرت کرد. در آنجا روزها کار میکرد و شبها در پی دستیابی به اعلامیههای روشنگر حضرت امام خمینی (ره) و تکثیر و پخش آنها تا صبح بیدار میماند. هنگامی که به سن سربازی رسید، عهد بست که به هیچ قیمتی حتی برای یک ساعت به رژیم طاغوت خدمت نکند. بههمین دلیل مجبور به فرار از خانه و کاشانه شد. جرم او علاوه بر فرار از خدمت سربازی، مبارزات سیاسی هم بود. محمدرضا در اغلب صحنههای سرنوشتسازی که سال ۱۳۵۷ش در تهران رخ میداد، حضوری فعال داشت.
🔹🌸🔹 ️با پیروزی انقلاب دوره مبارزه جدیدی شروع شد. اغلب ایام هفته را روزه میگرفت و نماز شب میخواند. همه دارایی خود را صرف امور خیریه، خرید کتاب و احداث کتابخانه در مسجد حجتابنالحسن شهرری کرد.
با عضویت در بسيج و بعد هم سپاه پاسداران، مشغول فراگیری فنون نظامی شد.
با حمله هوایی و غائله کردستان او همراه 17 اتوبوس نیرو به سرپل ذهاب رفت در حالی که هیچ کس تصوری از جبهه نداشت و فقط خبر تسخیر روستاهای مرزی توسط عراق و حمام خون را توسط دو نفر از بچهها شنیده بودند و رفتند تا با#شهید اصغر وصالی دست دهند.
شجاعت کم نظیر ، ابتکار عمل و جسارتی که از خود نشان میداد باعث موفقیت های متعدد شده و حتی با نفوذهای گاه و بیگاه به مقر عراقیان موجب تحقیر و تمسخر آنان و افزایش روحیه ی رزمندگان میشد.
در جبهه مسئولیتهای متعددی را عهدهدار شد. از جمله: فرماندهی گردان مقداد، مسئولیت طرح و برنامه تیپ ۲۷ حضرت محمد رسولالله (ص).
🔹ععزیمت به لبنان بههمراه #شهید همت و حاج احمد متوسلیان و فرماندهی گردان مالک نیز از دیگر فعالیتهای او بود.
سرانجام، محمدرضا کارور پس از رشادتها و حماسهآفرینیهای بسیار در تاریخ چهارم اسفندماه سال ۱۳۶۲ هجری شمسی در سن بیست و شش سالگی، طی عملیات خیبر به شهادت رسید و پیکر پاکش هنوز میهمان جزیره مجنون است.
ترسناک ترین آیه ای که خوندم
خدا خطاب به گناهکاران میگه :
لاتُکَلِمونِ
- با مَن حرف نزنید...😔