eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
#ایهاالصاحب جنس تبریک عید... دگر برایم خیلی تکراریست من دلم تبریکی از جنس آمدن تو میخواهد ... 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
گر تو؛ همراهم نباشی! وایِ من... #شهید
ahangdownload.com-2016100320430015698.mp3.mp3
4.08M
🔹سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود 🔹کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود... 🏴وفات حضرت زینب کبری(س) تسلیت باد. 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🌷خاطرات شهدا 🔸آخر خوردنی های مختلف می‌آوردیم و تا نیمه‌های شب فیلم و سریال📺 و... نگاه می کردیم 🔹همان زمان‌ها هم با خودم میگفتم چقدر به من میگذرد، و چقدر زندگی خوبی دارم😍 واقعا هم همین‌طور بود. 🔸من با داشتن 💞 خوشبخت ‌ترین زن دنـیـا بودم، بعدها هرکس زندگی مارا می دید، برایش سخت بود باور کند. با این‌ همه سرسختی و غـرور چنین خصوصیـاتی داشته باشد 🔹موضوع این نبود که خدایی نکرده من بخواهم به او چیزی را کنم. یا با داد و بیداد موضوعی را پیش ببرم⛔️ خودش با مرا در به اسـارت خودش درآورده بـود😍 واقعا سیاست داشت در ..😌💖 ✍همسر شهید 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
قبل از آشنایی با محمد جواد به حضرت زینب(س) با خانواده ام رفته بودیم.🙂 روبروی گنبد حضرت زینب (س) بودیم و من با بی بی درد دل میکردم . از او خواستم که به من بدهد که به انتخاب خودش باشد...💓 البته آن روزها نمیدانستم که ای ویژه از طرف بی بی در انتظار من است و آن هم خود حضرت زینب(س)، قرار است مرد آسمانی و همسفر بهشتی من شود.😍😌 از سفر که برگشتیم، محمد جواد به من آمد.آن زمانها در یک کارخانه مشغول به کار بود.😊 پسر خانواده بود که روی پای خودش هم ایستاده بود. حتی از جوانی و زمانیکه بود، در تابستانهایش کار میکرد. تمام مخارج ازدواجمان از گل مجلس 💐خواستگاری تا خرج مراسم عروسی همه را خودش داد. بعد از آن شروع کرد به همین منزلی که خانهء من و فرزندانم هست. سر پناهی که ستونهایش را از دست داد.😔تک تک مصالح و نقشهء منزل و رنگ دیوارها و طرح کاشی ها همه وهمه به من بود.آخر محمد جواد همیشه میگفت که تو قرار است در این خانه بمانی...نه من....😔 آری همسر من بی تو در این خانه روزها را شب میکنم،تنها به دیدار تو در زمان ظهور (عج)😍😌 🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#سیره_شهدا #سردارشهیدحاج_یدالله_کلهر برای هر کاری خیری پیش قدم می شد. دست به خیر بود. رفته بود خواستگاری برای یکی از همکارانش. بعد از صحبت های مقدماتی ، پرسیده بودند که آقا داماد منزل مستقل دارد یا نه؟! داماد سرش را انداخته بود پایین و گفته بود:« نه خیر. خانه مستقل ندارم». داشته قول و قرار عروسی شان بهم می خورده که حاج یدالله گفته بود : «آقا داماد از خودشان منزل دارند و خانه مناسبی هم هست» انکار داماد هم به جایی نرسیده و جلسه به خوشی تمام شده بود. و قرار عروسی هم گذاشته بودند بعدها وقتی آقا داماد فهمید خانه ای که از طرف سپاه ساخته شده برای حاج یدالله، ولی به اسم داماد در آمده بود. شرمنده شد حاجی خانه ای را که از طرف سپاه بهش داده بودند را بخشیده بود به آقا داماد که زندگیشون به هم نخوره البته تمام خرج و مخارج خانه را هم خود حاجی پرداخت کرده بود و اقساطش از حقوق حاجی کم می شد 🌷یادش با #صلوات 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🌷در محضر شهدا #سردارشهیدعلی_تجلایی #وصيت_نامه در همه حال پرهیزگار باشید و خدا را ناظر براعمال خود بدانید یاور ستمدیدگان و مستمندان جامعه و یاور تمامی مستضعفین باشید.مبادا یتیمان و فرزندان شهدا را فراموش کنید 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
« تنهــــا تـرس دشمـن از مـا همین روحیـه ماست اگر ما این روحیـه را نداشتیـم تا حالا بساط شیـعه در دنیا برچیده شده بود.» 🍃شهید_حسین_مشتاقی 🌷یادش با 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
ساݪ ۶۲ در عاݪـم بچگے از پسـرخاله‌ام باهیجـاݩ پرسیدم: شما رزمنده اسلامین؟! گفت: نه عزیزم! ما شرمنده اسلامیم... مےگفت از آن موقع فڪر مےڪردم شرمنده اسلام یڪ رده بالاتره و افتخار مےڪردم پسر خاله‌ام شرمنده اسلامه! تا شهید شد... 🌷سردار شهید یدالله کلهر یادش با 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🌸راه سردار ، 💕کلام سردار 👈شـرط 🕊شهیـد🌷 شدن شهیـد بـودن است اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام ، رفتار و اخلاق او استشمام شد، بدانید او 🌷شهید🕊 خواهدشد و تمام شهدا این مشخصه را داشتند 🌷سلامتی رهبر معظم انقلاب و ذوالفقار سید علی سردار سلیمانی #صلوات 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
💠محدثه باقری دختر شهید #مدافع_حرم ، #عبدالله_باقری : آن دنیا پیش حضرت زینب(س)سرمان پایین نیست که ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پایه ی اشک هستی؟ کلیپ2دقیقه ای از این شهید مدافع حرم رو ببین... شهیدی که3فرزند دختر داشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حیای بمب‌ها! روایت مدافعان حرم از بمب و موشک هایی که به گنبد و حرم حضرت زینب (س) اصابت کردند ولی منفجر نشدند!
4_6023772713032615551.mp3
19.71M
#بہ_یاد_شهدا 🌹 نہ این رسم رفاقت نیس رفیق نیمہ راه من خداحافظ💔 چہ روز و شبهایی ڪنار هم بودیم تو بی قراری ها قرار هم بودیم😔 🎤 سید رضا نریمانی #پیشنهاددانلود 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید مدافع‌حرم مصطفی صدرزاده و شهید مدافع حرم فرمانده دلاور مرتضی عطایی (ابوعلی)🌹 ‌ 🍂عهد ماندگار @SALAMbarEbrahimm
🔅کوه در برابر عظمت این مردان مرد تعظیم نکند، چه کند! شهید صادق مزدستان: "مادرم! می‌دانم اگر سر بريده‌ام را هم برايت بياورند به جبهه‌های نبرد پرتاب می‌کنی. برادرم! وقتي تابوتم از كوچه‌ها مي‌گذرد مبادا كه به تشييع من بيايي، وقت تنگ است به جبهه برو! تا سنگرم خالي نماند. اي امام! مرا ببخش كه فقط يك‌بار به فرمانت شهيد شدم. باراِلها! اگر لايق بهشت هستم به جای بهشت كربلا نصيبم كن تا تربت پاك حسين(ع) را در آغوش بگيرم." 🔸بخشی از وصيت نامه سردارشهید صادق مزدستان؛ فرمانده گردان صاحب الزمان و تيپ دوم لشکر 25 کربلا 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷عصر بود که حجم آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم. آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند می شد و مرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده.... 🌷نزدیک غروب شد. من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم. احساس کردم از دور چيزى پیداست و در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم. کاملاً مشخص بود، سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند و در مسير مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند و زخمى و خسته به سمت ما می آمدند. معلوم بود از کانال می آیند. فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم. به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید. بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند. 🌷پرسیدم: از کجا می آیید. حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها [آب] خواست، سریع قمقمه رو به او دادم. دیگری هم از شدت ضعف و گرسنگى بدنش می لرزید. و سومى بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند، گفتند: از بچه های کمیل هستند. با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت: فکر نمی کنم کسی غیر از ما زنده باشد. 🌷هول شده بودم. دوباره و با تعجب پرسیدم: این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟ با همان بی رمقی اش جواب داد: زیر جنازه ها مخفی شده بودیم. اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود. عجب آدمی بود! یک طرف آر.پی.جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد. یکی از اون سه نفر پريد توی حرفش و گفت: همه شهدا رو ته کانال [كنار] هم می چید. آذوقه و آب رو پخش می کرد، به مجروح ها می رسید. اصلاً این پسر خستگی نداشت. 🌷گفتم: مگر فرمانده ها و معاون های دو تا گردان شهید نشدن، پس از کی داری حرف می زنی؟ گفت: یه جوونی بود که نمی شناختیمش، موهایش این جوری بود.... لباسش اون جوری و چفیه.... داشت روح از بدنم جدا می شد. سرم داغ شده بود. آب دهانم را قورت دادم. اینها همه مشخصه های ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستانش را گرفتم و گفتم: آقا ابراهیم الان کجاست؟ 🌷گفت: تا آخرین لحظه که عراق، آتش می ریخت زنده بود و به ما گفت: تا می تونید سریع بلند بشید و تا کانال رو زیر و رو نکردند فرار کنید. یکی از اون سه نفر هم گفت: من دیدم که زدنش. با همون انفجار اول افتاد روی زمین. این گفته ها آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم و ابراهیم تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده، همیشه دوست داشت گمنام شهید شود. 🌷چند سال بعد از عملیات، تفحص شهدا، محمودوند از بچه های تفحص که خود نیز به درجه رفیع شهادت رسید نقل می کند: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل شهیدی پیدا شد که در وسايل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، در آخرين صفحه این دفترچه نوشته شده بود: امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، شهدا انتهای کانال کنار هم قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه ات پسر فاطمه (س).
جاده زندگی هایمان بدجور به پیچ و خم افتاده... دل ها محتاج نیم نگاهی از شماست #ای_شهید اجابت کن دل خسته ما را...
🌹سردار_رشید_اسلام #شهید_عبدالحسین_برونسی فرمانده تیپ ۱۸ جوادالائمه 🌷شهادت : ۶۳/۱۲/۲۳ - شرق دجله ، عملیات_بدر 🌸گفته بودند یک فرمانده تیپ قرار است بیاید مدرسه برایتان سخنرانی کند. اسمش برونسی است. 🌺منتظر یک ماشین آنچنانی با چند همراه و محافظ بودیم که یک دفعه یک مردی با موتور_گازی سبز رنگی روبروی در مدرسه ایستاد و می خواست برود داخل. 🌼جلویش را گرفتیم و گفتیم کجا، مراسم سخنرانی است و فرمانده_تیپ می خواهد سخنرانی کند. ✅ایشان مکثی کرد و گفت: من برونسی هستم. 😔کجایند مردان بی ادعا... 🌷 یادش با #صلوات 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🌷در محضر شهدا تقریبا 30 سالش بود. از تو آموزشی باهاش شدم. موهای بچه ها رو ماشین میکرد. روپوش زده بود شبیه قصاب ها شده بود، بهش میگفتیم قصاب! به خاطر تمرینات سخت و نفسگیر و دوری خانواده بچه ها خیلی از لحاظ جسمی و روحی خسته بودند. یک روز که نزدیک اذان ظهر برای نماز چند دقیقه ای به همه استراحت داده بودند، من و دوستم سیدجواد نشسته بودیم که مهدی اومد پیشمان نشست و گفت چیه پکرین، تو خودتونین ،یکم با من صحبت کنین حالتون خوب بشه. دوستم سیدجواد به مهدی گفت: مهدی تو زن و بچه نداری؟ مهدی گفت:چرا دوتا بچه دارم. ما بهش گفتیم مهدی تو دلت برا زن و بچت تنگ نمیشه؟ یه دفعه دیدم مهدی روشو کرد اون طرف... وقتی روشو برگردوند چشاش پر اشک شده بود و گفت: چرا، دلم تنگ میشه ، ولی عشق بی‌بی ‌زینب دیوونم کرده مهدی از توی آموزشی همش میگفت: من شهید میشم و ما بهش میخندیدم، نگو اون راست میگفت ومانمی فهمیدیم...😔 🌷شهید_مهدی_حسینی روحش شاد و یادش گرامی باد به برکت
4_750708911236973293.mp3
7.62M
🎧 بشنویم .. داستانی از یک عهد با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف #استاد_عالی 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃 ☘ پيامبر أکرم صلى الله عليه و آله : مَثَلِ اهل بيت من، همانند كشتى نوح است كه هر كس سوار آن شد، نجات يافت و هر كس رهايش كرد، غرق گرديد (امالی طوسی ص349)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻روایت زیبای #شهید_مصطفی_صدرزاده از #نماز جماعت مدافعان حرم زیر باران توپ و خمپاره در سوریه 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🔸نکند بخاطر گناه در صحنه نبرد بترسم یکی از دعاهایی که همیشه داشت این بود که در صحنه نبرد نترسد و نلرزد. حتی به من هم می گفت برایش این دعا را بکنم. در حرم حضرت زینب (س) بودیم می گفت: « از خانم بخواه زانوهای ما رو سفت کنه تا نلرزه! » در مأموریت چندین و چندبار در این مورد صحبت می کرد. حتی چندشب قبل از عملیات هم می گفت : «می ترسم بخاطر گناهانم در صحنه درگیری پاهایم بلرزد! » در عملیاتی که منجر به شهادتش شد اگر از همراهانش بپرسید می گویند فوق العاده شجاعت و دلیری از خود نشان داد. نه تنها خودش می رزمید حتی با اینکه مسئولیت او نبود، شهید مسافر به همرزمان و دوستانی که برای اولین بار در صحنه درگیری واقعی حاضر شده بودند و کمی دلهره داشتند تک تک سرکشی می کرد و قوت قلب و روحیه می داد. آن هم زیر آتش سنگین جهنمی های دشمن که تا کسی آن را از نزدیک لمس نکند ترس و دلهره آن را نخواهد فهمید! آن شب شهید مسافر یک جا بند نبود و به قول بچه ها غوغا کرد. به نظرم شجاعت و ثابت قدمی اش عنایت حضرت زینب (س) بود. برشی از کتاب ساقیان حرم خاطرات 🌷شهید مدافع حرم #سعید_مسافر 🌹یادش با #صلوات 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
کاش می شد از دل ها مون هم عکس بگیریم و اون رو به اشتراک بذاریم تا اینقدر، به زور،حس و حالمون رو داخل متن ها، نگنجونیم #حرف_های_خودمانی ...! #حرف_دل