هیچ وقت از خودمون پرسیدیم
قیمت یه روز زندگى چنده؟
ما که قیمت همه چیزو با پول می سنجیم تا حالا شده از خدا بپرسیم:
قیمت یه دست سالم چنده؟
یه چشم بى عیب چقدر مى ارزه؟
چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنمون پرداخت کنیم؟
قیمت یه سلامتى فابریک چقدره؟
و خیلى سوال ها مثل این....
چیه...؟
خیلى خنده داره نه؟
اگه یه روزى فهمیدیم قیمت یه لیتر بارون چنده؟قیمت یه ساعت روشنایى خورشید چنده؟
چقدر باید بابت مکالمه رایگان با خدا پول پرداخت کنیم؟
یا اینکه چقدر بدیم تا بى منت نفسمون رو،با طراوت طبیعت پر کنیم....
تموم قشنگى هاى دنیا مال ما،مجانى مجانیه
❤️خدایا با تمام وجود دوست دارم❤️
🌷#شهید_عباس_بابایی🌷
1️⃣ ۱. در دوران کودکی نیمههای شب مخفیانه مدرسه را آب و جارو میکرد تا سرایدار پیر مدرسه که کمردرد و کسالت داشت و هیچ جا و مکانی برای زندگی نداشت را بیرون نکنند.
2️⃣ وقتى براى نماز صبح بر مىخاست از خدا مىخواست خدايا دستت را بر روى سرم بگذار و تا فردا صبح برندار و وقتى ازش مىپرسيدند: براى چه اين را مىگويى؟ مىگفت: اگر دست خدا بالاى سرمان باشد، شيطان هرگز نمىتواند ما را فريب دهد.
3️⃣ برای آموزش خلبانی به آمریکا اعزام شد و در اوج محیط فاسد و شیطانی آمریکا، پاک و خدایی ماند و گوهر عفت، پاکدامنی و نجابتش را حفظ کرد و همه حتی ژنرال آمریکایی را مجذوب خود ساخت.
4️⃣ از تشويق، شهرت و مقام سخت گريزان بود و اگر كسى او را میدید نمىشناخت؛ اصلاً متوجه مقام خلبانی و تيمساریش نمىشد. بسيار ساده مىگشت و خود را همانند سربازان ساده میدانست.
5️⃣ امیر و فرمانده بود ولی شخصاً با پای پیاده برای بازدید به جبههها میرفت و نزدیکای صبح بر میگشت؛ برای این کار حتی از هلیکوپتر استفاده نمیکرد و میگفت: پرواز اینها برای بیت المال هزینه دارد.
6️⃣ یه روز اومد و گفت: باید خونمون رو عوض کنیم، میخوام خونمونو بدم به یکی از پرسنلهای نیرو هوایی؛ با ۸ تا بچه توی یه خونه دو اتاقه زندگی میکنند، این خونه برای ما بزرگه؛ میدیم به اونا، خودمون میریم اونجا.
۱۵ مردادماه سالگرد شهادتش گرامیباد.
شادی روحش #صلوات