#تخیلات_تاریخی_ایرانیان
@salambarebrahimm
💢ایرانیان همیشه ملت #پیروز نبوده اند
✅یکی از #تخیلات_تاریخی ما این است که چون ما اهل #ایرانیم از رگ و ریشه #آریایی_ها پس تافته جدا بافته عالم هستیم.
ملتی هستیم که اگر دشمن #حمله کند قطعا پیروز میشویم. اما با وجود رشادتهای مردم؛ در طول تاریخ در حساسترین جنگها شکست خورده ایم و در #ناامنی مطلق زندگی کرده ایم.
✅تاریخ بخوانید
ساسانیان از اعراب #شکست خوردند.
سلسله صفوی با حمله #محمود_افغان از بین رفت.
عباس میرزای قاجار به روس ها #باخت
و بخشهایی از مملکت جدا شد.
جنگ جهانی اول در دوره #احمد_قاجار ایران توسط عثمانی، روس و انگلستان #فتح شد.
در دوره #رضاخان در شهریور ۱۳۲۰ جنگ جهانی دوم، با فرار نیروها نظامی و شاه کمتر از سه روز انگلستان و شوروی ایران را #تسخیر کردند.
✅در دوره جمهوری اسلامی هست #صدام با حمایت دنیا هشت سال با ایران نوپا جنگید و یک وجب از خاک ایران جدا نشد.
✅حالا عده ای که #تحلیل_آبکی مینویسند که چرا #مدافعان حرم باید در کشور عربها شهید شوند، متوجه باشند در تاریخ این کشور، هزینه تامین امنیت چقدر سنگین و غیر قابل جبران بوده است.
#هزینه_امنیت
کانال کمیل
🔸رفته بود #سوریه جنگیده بود تا نیاز نباشد اینجا در تهران مقابل تروریستها👹 بایستند 💥اما رد خشونت جا
#خاطرات_شهدا 🌷
❤️✨محمدحسین خیلی #حسرت دوران دفاع مقدس را میخورد. با غبطه میگفت: ای کاش من هم در #آن_زمان بودم. خوش به حال شما که بودید. خوش به حال شما که دیدید
❤️✨یکی از برنامههای همیشگیاش زیارت #کهفالشهدا و قطعه شهدای گمنام🌷 بهشت زهرا(س)بود.وقتی پیکر دوستان شهید #مدافع حرمش شهیدان کریمیان و امیر سیاوشی را آوردند و در #چیذر به خاک سپردند ، حال و هوای عجیبی داشت.
❤️✨ارتباط خاصی با #شهدا داشت و همیشه کلام شهدا را نصبالعین خودش قرار میداد محمد #عاشق_شهادت بود. وقتی بحث جبهه مقاومت مطرح شد، همه تلاشش را کرد که به #سوریه برود.
❤️✨یک روز آمد و کنارم نشست و گفت: #مامان اگر من یک زمان بخواهم بروم سوریه، مخالفت میکنید؟ نظرتان چیست⁉️ گفتم: یک عمر است که به #اباعبدالله (ع) میگویم: بابی وامی و نفسی و اهلی و مالی واسرتی، آقا جون همه زندگی من به فدایت، حالا که وقتش شده ، بگویم نه نرو همان #خدایی که در اینجا حافظ توست در سوریه هم است همه عالم محضر خداست.
❤️✨گفت: وقتی #تو راضی هستی یعنی همه راضیاند. عاشقانه تلاش کرد برای رفتن، اعزامها خیلی راحت نبود. یک روز #جمعه-صبح برای خواندن نماز📿 صبح بیدار شدم که دخترم هراسان آمد و گفت: مادر #محمدحسین ساکش را بسته و میخواهد برود
❤️✨رفتم و گفتم: میروی؟ قبل رفتن بیا چندتا عکس با هم بیندازیم. عکسها را که انداختیم، #بوسیدمش و راهیاش کردم. وقتی رفت گفتم با #شهادت برمیگردد اما مصلحت خدا بر این بود که #سالم برگردد.
❤️✨وقتی از #سوریه آمد از اوضاع آنجا برایم گفت، اعتقادش نسبت به حفظ انقلاب و #اسلام بیشتر شده بود میگفت: مامان نمیدانید چه خبر است؟ خدا نکند آن #ناامنی که در سوریه ایجاد شده در ایران پیاده شود. میگفت: تا زندهایم #محال است به این خائنان اجازه بدهیم مملکت ما را مانند سوریه کنند
#شهید_محمدحسین_حدادیان
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃