eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
امان از این لحظات! که جمعی "می‌روند"، و جمعی هم "می‌مانند".. و امان، از آن لحظۀ بازگشت.... جمعی "می‌آیند"... جمع دیگر را " #می‌آورند"! جمعی هم "می‌مانند" که "می‌مانند"....
مستاجر بود... برای تامین زندگی زیر بار خیلی از شغل ها که موجب گرفته شدن حریتش میشد نرفت! وقتی هم دستش خالی بود به میدان کارگران شهر میرفت و بعنوان کارگر بنایی سرکار میرفت! گاهی لباس روحانیت به تن داشت و دست‌هایش اثر کچ کاری!! جمله در مراسم وداع با پیکر شهید علی تمام زاده تعبیر زیبایی بود: "گردی از دنیا بر دامن این شهید ننشسته بود" ؛ ۹۴/۸/۱۶سوریه
....! 🌷 حجله رضا (شهید پورخسروانی) را گذاشته بودیم جلو خانه. حسن رد می شد، تا چشمش به حجله و عکس رضا افتاد، پایش سست شد و کنار حجله نشست. سرش را کنار حجله گذاشته بود، به لبه آن مشت می زد و اشک می ریخت. می گفت: اقا رضا، بهت قول می دم عوض بشم.... 🌷یاد اخرین اعزام رضا افتادم. حسن و چند تا جوان دیگه، بیکار سر کوچه ایستاده بودن، رضا دستشونو گرفت و برد مسجد حاج غنی. چی گفت و چی شنید خدا می دونه.... حسن تا صبح پای حجله نشسته بود و اشک می ریخت. صبح گفت: قول مى دم، چهلم رضا را با مراسم من یکی بگیرید! 🌷.....چهلم رضا نشده بود که خبر شهادت حسن در محل پیچید. 🌹 شهیدان حسن نامجو و رضا پور خسروانى
  پسر اول گفت: مادر جون برم جبهه؟ گفت: برو عزيزم رفت و والفجر مقدماتی شهيد شد  پسر دوم گفت: مادر! داداش كه رفت، من هم برم؟ گفت: برو عزيزم رفت و عمليات خيبر شهيد شد  همسرش گفت: حاج خانم بچه‌ها رفتند، ما هم بريم تفنگ بچه‌ها روی زمين نمونه، رفت و والفجر ۸ شهيد شد  مادر به خدا گفت: همه دنيام رو قبول كردی، خودم رو هم قبول كن رفت و در حج خونين شهيد شد...  🌹خانواده بهشتی @SALAMbarEbrahimm
🌹شهید سید مرتضی آوینی🌹 مجاهدان راه خدا با یاری او و جلوداری حُجتش امام زمان‌(عج) پیش می‌روند "دشمن در پناه آهن و آتش است"، غافل ازینكه ما در پناه حیدر و حسینیم. @salambarebrahimm
کانال کمیل
🌹بسم رب الشهدا والصدیقین با عرض سلام و ادب خدمت تک تک شما عزیزان 🌹 💢دوستان ما تصمیم گرفتیم مسابقه
شرکت کننده شماره 1⃣ سلام داداش.... یادته اومدم فکه! اولین بار...یادته چه کاری کردم؟ یادته کتاب سلام بر ابراهیم رو بهم دادن؟ و من غفلت زده باید تازه بفهمم ک همش کار خودت بوده. از زمستون پارساله صدات میکنم کاری برام کنی و نشد... ک البته تو خیلی ناز داشتی و من نمیدونستم. چقد عاشق داری! همیناست ک نازت زیاده. پیاده روی اربعین ک بودیم نزدیک حرم قمر بنی بنی هاشم حتی محل تفتیش دیدم عکست رو زدن! رو بیشتر کوله ها عکست بود. آخ داداش... چقد خاستم حداقل یه بار بیام بهشت زهرا؛ تا اینکه روزی قسمت شد که تصمیم گرفتم و حتی وارد عمل شدم چیزی بشم ک تو دوس داری. بعدش اتفاقی با این کانال آشنا شدم!! ک البته خادم محترم کانال نوشته بودن؛ اومدن ب این کانال اتفاقی نیست... داداش میدونم بدم؛ میدونم دلت رو سوزوندم. اما داداش.... تو همونی که حتی دلت برا اسیر عراقی سوخت و منم مطئنم حواست ب من هست. نذر لبخندت عوض خواهم شد....
🚗دریکی از سفرهای به جنوب کشور و بازدید از مناطق جنگی بعداز ورود ماشین به جاده‌ای خاکی حضرت آقا به راننده فرمودند؛ که من به رانندگی علاقه دارم❤️و دوست دارم رانندگی کنم اجازه بدهید من پشت رول بشینم و آقا مشغول رانندگی شدند😄 ! بعداز چند دقیقه ای به یک ایست بازرسی رسیدند و آقا توقف کردند تا زنجیر را بندازند سربازی که آنجا بود و ظاهرآ تازه کار هم بود آمد جلو و عرض ادب واحترامی🙇🏻 خدمت آقا کرد و گفت اجازه بدهید هماهنگی کنم و رفت و به دژبان گفت: قربان آدم مهمی تشریف آوردند❗️ دژبان گفت: کیه؟ سرباز دستپاچه گفت: نمیدونم کیه🤔؟ ولی میدونم که خیلی خیلی مهمه !😐 دژبان گفت: اگه نمیشناسیش از کجا میدونی که خیلی مهمه ؟ سرباز گفت: نمیدونم کیه ولی هرکی هست آیت الله خامنه ای 😐😂😂 🌺مقام معظم رهبری از این خاطره به عنوان یکی از بهترین خاطراتش یاد میکند🌺 😅 ❤️ @SALAMbarEbrahimm
... 🌷در اهواز مسئول انتقال شهدا بودم. یک روز پیرمردی مراجعه کرد و گفت: فرزندم شهید شده و در اینجاست. با تعجب سراغ لیست شهدا رفتم. اما هر چه گشتیم، مشخصات پسر او نبود. پیرمرد اصرار می کرد که آمده تا پسرش را با خودش ببرد! من هر چه می گفتم که چنین مشخصاتی در میان شهدا نداریم بی فایده بود. 🌷پیرمرد مرتب اصرار می کرد. یادم افتاد چند شهید گمنام در مقر داریم. ناخودآگاه پیرمرد را به کنار شهدای گمنام بردم. شش شهید را ديد اما واکنشی نشان نداد. اما با دیدن شهید هفتم جلو آمد فریاد زد: الله اکبر...این فرزند من است. بعد هم او را در آغوش کشید پسرش را صدا می کرد. اما این شهید هیچ علایم و مشخصه ای نداشت ! نه پلاک، نه کارت و نه... پیرمرد گفت:عزیزان، این پسر من است می خواهم او را با خودم به شهرمان ببرم. 🌷از خدا خواستم خودش ما را كمك کند. با دقت یک بار دیگر نگاه کردم. در میان بقایای پیکر شهید تکه های لباس و يك کمربند بود. کمربند پر از گل بود. ناامید نشدم. باید نشانه ای پیدا مى كردم. روی لباس هیچ نشانه ای نبود به سراغ کمربند رفتم. آن را برداشتم و شستم. چیز خاصی روی آن نبود. بیشتر دقت کردم ناگهان آثار چند حرف انگلیسی نمایان شد. چهار بار حرف m كنار هم نوشته شده بود. این یعنی اسم شهید که پدرش ساعتی پیش برای ما گفته بود: میر محمد مصطفی موسوی. 🌷پدرش این نشانه را هم گفته بود. اين که پسرش اسم خود را اینگونه می نوشته با لطف خدا و تلاش بسیار فهمیدیم، این حروف را خود شهید نوشته. و ما خوشحال از اینکه این شهید گمنام به آغوش خانواده اش باز گشته پیکر شهید را با گلاب شستیم و در پارچه سفیدی قرار دادیم و روز بعد هم به سوی مشهد فرستادیم. اما این پدر از كجا می دانست که فرزندش پیش ماست؟!!!
+ امشب دلم حال و هوایی داره؛ عجیب!!!! • چطور؟ + دلم تنگ یه گنبد طلایی شده😔
001 shor reza ali.mp3
6.09M
بچه بودم یه عکسی رو دیدم که خیلی دلرباس مرید فراوون داره و شفاخونه عاشقاس... #سیدجوادذاکر @SALAMbarEbrahimm
4_723784306722136655.mp3
7.38M
میخوام برم امام رضا... جانسوز مرحوم آقاسی😔 @SALAMbarEbrahimm
#جهـاد در راهِ #خدا خستگـی ندارد... و این را از #لبخندت ☺️ می‌توان فهمیـد ... #شهید_مدافع_حرم 🌹بابک نوری ❤️ @SALAMbarEbrahimm