eitaa logo
کانال کمیل
6.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
.... 🌷عملیات بر روی ارتفاعات «بازی دراز» آغاز شد. ما دو نفر کمی به سمت بالای ارتفاعات رفتیم. از بچه ‌های خودی دور شدیم. به سنگری رسیدیم که تعدادی عراقی در آن بودند. با اسلحه اشاره کردم که به سمت بیرون حرکت کنید. فکر نمی‌ کردم اینقدر زیاد باشند! 🌷ما دو نفر و آنها پانزده نفر بودند. گفتم: حرکت کنید. اما آنها هیچ حرکتی نمی‌ کردند! طوری بین ما قرار گرفتند که هر لحظه ممکن بود به هر دوی ما حمله کنند. شاید هم فکر نمی‌ کردند ما فقط دو نفر باشیم! دوباره داد زدم: حرکت کنید و با دست اشاره کردم ولی همه عراقی‌ ها به افسر درجه ‌داری که پشت سرشان بود نگاه می‌ کردند. 🌷افسر بعثی ابروهایش را بالا می‌ انداخت؛ یعنی نروید. خیلی ترسیدم، تا حالا در چنین موقعیتی قرار نگرفته بودم. دهانم از ترس تلخ شد. یک لحظه با خودم گفتم: همه را ببندم به رگبار، اما کار درستی نبود. هر لحظه ممکن بود اتفاق بدی رخ دهد. از ترس اسلحه را محکم گرفتم. از خدا خواستم کُمکم کند. یک‌ دفعه.... 🌷....يك دفعه از پشت سنگر ابراهیم را دیدیم. به سمت ما می‌ آمد. آرامش عجیبی پیدا کردم. تا رسید، در حالی که به اسرا نگاه می‌ کردم، گفتم: آقا ابرام، کمک! پرسید: چی شده؟ گفتم: مشکل اون افسر عراقیه. نمی‌ خواد اینها حرکت کنند. بعد با دست افسر را نشان دادم. لباس و درجه ‌هایش با بقیه فرق داشت و کاملاً مشخص بود. 🌷ابراهیم اسلحه‌ اش را روی دوشش انداخت و جلو رفت. با یک دست یقه افسر بعثی و با دست دیگر کمربند او را گرفت و در یک لحظه او را از جا بلند کرد. چند متر جلوتر او را جلوی پرتگاه آورد. تمامی عراقی‌ ها از ترس روی زمین نشستند و دستشان را بالا گرفتند. افسر بعثی مرتب به ابراهیم التماس می‌ کرد و می‌ گفت: «الدخیل الدخیل، ارحم ارحم» و همینطور ناله می‌ کرد. 🌷....ذوق‌ زده شده بودم. در پوست خودم نمی ‌گنجیدم. تمام ترس لحظات پیش من بر طرف شده بود. ابراهیم افسر عراقی را به میان اسرا برگرداند. آن روز خدا ابراهیم را به کمک ما فرستاد. بعد با هم، اسرا و افسر بعثی را به پایین ارتفاع انتقال دادیم. راوى: رزمنده ى دلاور مرتضی پارسائیان 🌹 شهيد مفقودالاثر ابراهيم هادى🌹 📚 "سلام بر ابراهيم"
؛ ....!! 🌷شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) هی می رفت و می آمد. برای رفتن به خانه دودل بود. یادش رفته بود نان بگیرد. بهش گفتم: «سهمیه امروز یه دونه نان و ماست پاکتیه، همینو بردار و برو.» 🌷....گفت: «اینو دادن اینجا بخورم، نمی دونم زنم می تونه بخوره یا نه؟» گفتم: «این سهم توست. می تونی دور بریزی یا بخوری.» یکی دوبار رفت و آمد. آخر هم نان و ماست را گذاشت و رفت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بابا پس از چهار سال از سفر شام برگشته. دخترک به یاد گذشته رفته کنار باقی مونده‌ی پیکر بابا دراز کشیده، چشماش رو بسته و وانمود می‌کنه بغل باباش خوابیده. نسل ققنوس تمومی نداره...
4_304600828684015455.mp3
1.41M
@salambarebrahimm شهید گمنام سلام خوش اومدی مسافر من خسته نباشی پهلوون مجتبی رمضانی
از فرطِ بی وفایی ، من عهد ها شکستم ؛ دستم اگر بگیری ، عهد و وفا بماند ... #شهید_گمنام
گاهی یک #نگاه حرام ... شهادت را برای کسی که لیاقت #شهادت دارد ؛ سال ها #عقب می اندازد .. چه برسد به کسی که هنوز #لایق شهادت بودن را نشان نداده است. 🌷شهید حاج حسین خرازی 🌷 یاد شهدا با #صلوات
کانال کمیل
گاهی یک #نگاه حرام ... شهادت را برای کسی که لیاقت #شهادت دارد ؛ سال ها #عقب می اندازد .. چه برسد به
یادمون باشه که هـر چی برای خدا کوچیکی و افتادگی کنیم، خدا در نظر دیگران بـزرگمون می کنه... 🌷 شهید حاج حسین خرازی
خنـده های دلنشین نشان ازآرامش دل دارد وقتی دلت با"خدا"باشد لبانت همیشه می خندد اگر باخدا نباشی هرچقدر هم شادی کنی، آخرش دلت غمگین است
کپی تمام مطالب کانال با ذکر حلال است
⭕️ چه آدمایی که شهادتشون رو از همین تشییع شهدا گرفتن وقتی با دوست بشی، اونم تو رو مثل خودش شهید میکنه
5cb75eb461aeb6066e2c9a94_7900410217192006532.mp3
4.03M
@salambarebrahimm حجت‌الاسلام ✅ در عصر غیبت امام زمان (عج) باهم "رفیق" باشیم. 🔹 اگر این جمعه آقا نیومد برای جمعه بعد تلاش کنیم