eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23هزار دنبال‌کننده
795 عکس
1.3هزار ویدیو
4 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
۱- فقط .... باشه چشششششششم 😂😂 ۲- در پارتای آینده متوجه میشید 🙏🌸
۱- لطف دارید بانو جان 😍 🌺🌺 ۲- دیگه چییییییی ، شیطوننننن 🙊 ۳- بله ، با کمی صبر و حوصله و به طور منطقی حرف زدن به جاهای خوب خوب میشه رسید به همین جاهایی که شماره دو گفت 😁😁 ۴- ممنون 🙋‍♀❤️❤️❤️❤️
۱- بنده ادعا نکردم که راهم درسته ، من فقط دارم به اونچه که عقیدمه عمل میکنم همیشه ما ها اومدیم روی خشک و خشن مذهبیا رو نشون دادیم که الان به پسر مذهبی که در برخورد با نامحرم خیلی جدی سرشو میندازه پایینو بعضا برای اینکه گناهی در برابر طرف مقابلش مرتکب نشه شاید اخمی هم بکنه و رد شه بهش بگن عقب افتاده یا به دختری که امانت حضرت زهرا رو سرش کرده و در اجتماع حیا رو پیشه قرار داده بگن امل به نظرم کوتاهی شده بزرگوار ، من عقیدم اینه که اونور قضیه رو نشون ندادیم به جوونامون که فراری هستند از دین و مذهب ، فقط سختیهاشو نشون دادیم به طور مثال میگیم با حجاب باش ، حجاب خوبه چون خدا دستور داده بیایید رعایت کنید و به زور میخوایم اینو بهشون بقبولونیم درصورتیکه باید تموم زوایا باز بشه برای جوونامون و بگیم وقتی تو اجتماع حجاب رعایت میشه ، اون مردیکه صبح تا شب بیرون از خونه در تلاشه برای اقتصاد خانوادش ، دلسرد نمیشه از زن زندگیش با هزار رنگ و لعاب های مصنوعی و دروغین که هر روز تو اجتماع میبینه بعد به اون خانوم بیایم امنیت روانی و زندگی قشنگ حاصل ازین اعتقادات رو نشون بدیم بگیم همش سخت نیست که به اون چیزی که دینت گفته عمل کنی ، و میتونی این زندگی قشنگ و آرامش روانی رو داشته باشی از نظر من خیلی لازمه که شیطنت های متعارف این زوج رو ترسیم کنم در حقیقت دوستان کار من واقعا سخت شده ، چون رمانِ لب مرزی شده از ی طرف با پارتای شیطنتی از مذهبی ها حسابی حرف میخورم و از طرفی با پارتای اعتقادی از بعضی دیگه از دوستان 😅 ولی من به اونچه که فکر میکنم درسته عمل میکنم و البته نظر شما هم محترمه 🙏🙏❤️❤️
۱- باشه بهشون میگمممممم😂 ۲-چشم فردا ی پارت عیدی میفرستم ❤️ ۳-بله خیلی از اتفاقات به خاطر جذابیت داستان اضافه کردم 🌺 ۴-خدا رو شکر خودتون خیلی گلییییییید ممنونم دوستم که اینو گفتی ، کارت درسته 👌👌 پارت ۵۰ خطی میزارم بازم میان پی وی ☹️☹️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت‌های مهم استاد رائفی پور در خصوص جشن بزرگ عید غدیر و لزوم برگزاری جشن‌های میدانی محلی و ایستگاه‌های صلواتی... 🎊 🌸 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ @salambaraleyasin1401
8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تبلیغ واجب است. الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ @salambaraleyasin1401
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸 ✨﷽✨ بہ قلم ✍ : - فهمیدم ، چشم اطاعت میشه فقط این دفعه رو فاکتور بگیر ، بزار از گلومون راحت بره پایین - حالا شد آقای دکتر - نه نشد.... پاشو مانتو تو دربیار چیه اینطور با لباس بیرون نشستی روبروی من ..... زنگ در خونه زده شد نگاش کردم و بلا خانوم سرشو ی وری خم کرد و پلکاشو خیلی با نمک چند بار بادبزنی بازو بسته کرد و گفت : - میدونی چیه آقای دکتررررر ....من خیلی دلم میخواست حرفتو گوش کنم ولی فکر کنم دیگه نمیشه - اینا که رفتن بعد میشه نگران نباش - نه اون موقع هم وقت نیست ، زود باید بریم داداشم منتظره ، منم باید برم خونه ی دوش بگیرمو لباسامو عوض کنم - درست‌ میشه بلبل خانوم ، نمیزارم اینجوری بمونه دوباره زنگ خونه زده شد با خنده ی قشنگی که روی لبهاش نشسته بود گفت : برادراتون پشت دَرَنا بلند شدمو آی‌فونو زدم و رفتم جلوی در مریمم روسریو چادرشو سر کردو اومد کنارم ایستاد بعد سلام و احوالپرسی دور هم نشستیم - میثم : حالتون خوبه زنداداش - ممنونم الحمدالله خوبم - کار آموزیتون شروع شده ؟ - بله - چطوریه با روحیه تون سازگار هست ؟ - بله خدا رو شکر خیلی راضیم - میثم : خدا روشکر - مریم : ببخشید ، من الان برمیگردم برم شربت بیارم براتون هوا گرمه - میثم : نه زنداداش زحمت نکشید ، قبل اینکه بیاییم اینجا ی چیزی کافه ی سر خیابون خوردیم ، چون زود رسیده بودیم مریم : اشکال نداره ی شربت هم اینجا بخورید -میثم : باشه ، دست زنداداش جدیدو اصلا نمیشه رد کرد - خب زود رسیده بودید ، میومدید دیگه برلی چی معطل کردید ما رو ؟ - میثم : داداش من میخواستم بیام مجتبی نزاشت - چراااا ؟ - مجتبی : گفتیم مزاحمتون نشیم داداش میثم پقی زد زیر خنده - مرضضض ، برای چی میخندی تو ؟ - مجتبی : داداش آن تایم اومدیم دیگه دلخور نباش - میثم جلوی زبونتو پیش مریم میگیری و گرنه خودم قیچیش میکنم ، شیرفهم ؟ - این مجتبی نزاشته زود بیاییم غُرشو به من میزنی - هر کی گفته باشه ازین جور شوخیا من با کسی ندارم ، حواست باشه ها - مجتبی ی وری خندیدو گفت : غلط کرد داداش میثم زد پس گردنش و گفت : البته با تو دیگه این دفعه نتونستم جلوی خودمو بگیرمو خندم گرفت مریم با سینی شربت برگشت و تعارفشون کرد بفرمایید - میثم : دستتون درد نکنه زنداداش شربت بخوریم یا خجالت - مجتبی: چقدرم که تو خجالت میکشی - بسه دیگه ، نقشه رو بدید ببینیم مجتبی از کیفش نقشه رو درآورد و شروع کرد به توضیح دادن و منو مریم تو سکوت گوش دادیم طبق طراحیشون ، یک پذیرایی بزرگ و سه تا اتاق‌خواب و آشپز خونه پایین بود با حموم و دستشویی و بالا هم طبق در خواست من دو خواب بزرگ و یک خواب کوچیک در میومد همراه یک راهروی کوچیک و حمام و دستشویی بعد از تموم شدن صحبت‌های مجتبی ، میثم گفت : چطور بود ؟ نقشه رو حال کردی داداش ؟ دم طراحش گرم که خودم بودم - من : خوبه ، دستت درد نکنه ، طراح گرامی به نظر شما چطوره مریم جان ؟ - عالیه ، فقط... اگه میشه آشپزخونه ، اُپن نباشه 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴 ارتباط با ما https://eitaa.com/hoseiny110
. امان از دست میثم شیطون ، حالا خوبه حساب میبره از امیرحسین ، این شوخیا رو میکنه ، حساب نمی‌برد چکار میکرد 😄😄 دوستان عید همگی مبارک ، بنده ی حقیر رو هم امشب از دعای خیرتون بی نصیب نگذارید ❤️❤️❤️ عزیزان در این لینک منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمند شما در مورد رنج عشق هستیم .🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌دنیا تشنه یڪ علی دیگست... ‹از غدیر تا ظهور› 🌱 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ @salambaraleyasin1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا