eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23هزار دنبال‌کننده
789 عکس
1.3هزار ویدیو
4 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۶ تیر ۱۴۰۲
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸 ✨﷽✨ بہ قلم ✍ : - مجتبی : چرا زن داداش ، همه آشپزخونه ها رو دیگه اپن میزنند - آخه مهمون که میاد ، من اینطوری راحت تر میتونم کار کنم - آره ، منم میخواستم اینو بگم که شما زودتر گفتی ، خیلی هم عالی میثم جان داداش ، اپن نباشه لطفا - چشم اطاعت -مجتبی : داداش راه پله‌هارو هم دیدی ؟ کلاً میاریم این طرف که فضای پِرته اونجا رو بندازیم سر اتاقا ، اینطوری ی خونه دوبلکس شیک تحویل میدیم - فقط اینایی که میگی دو ماهه تموم میشه ؟ می‌خوایم از الان بریم تالارو رزرو کنیم - مجتبی : آره داداش خیالتون راحت ان شاءلله تحویل میدیم - مریم : به نظرم یکی دو هفته زودتر اگه تحویل بدید خیلی بهتره ، چون باید لوازم جهیزیه رو بچینیم ، اتاق بچه‌ها رو درست کنیم و پرده و اینجور چیزا - میثم : چشم زن داداش زودتر تحویل میدیم ، فقط شما این طراحی کابینتا رو ببینید و رنگشم از تو این کاتالوگ‌ها انتخاب کنید - ی چیز دیگه ، طبقه ی بالا حتماً یه در ورودی داشته باشه - میثم : زشت میشه داداش ، خونه‌های دوبلکس طبقه بالاشون در ندارن که - زشت بشه ، شما برای ما حتماً درو بزارید - مجتبی : چشم - مریم مشکوک بهم نگاه کرد ، انگار میخواست بهم چیزی بگه که جلوی میثمو مجتبی معذب بود و شاید به خاطر همین به بهونه ی میوه آوردن گفت : - اجازه بدید برم براتون میوه بیارم ، الان برمیگردمو کاتالوگ ها رو نگاه میکنم - میثم : زحمت نکشید زن داداش - اختیار دارید چه زحمتی و رفت آشپزخونه و پشت سرش منم بلند شدم - الان میام ، جای وسایلو بلد نیست در آشپزخونه رو باز کردمو گفتم: - چیزی می‌خواستی بهم بگی مریم ؟ - عه اومدی ؟ - بله خانوم خانوما ، چیزی به سلیقت نیست ؟ - نه ، فقط می‌خواستم بگم اینایی که برادرات میگن خیلی خوبه ، منم مثل همه دخترا دوست دارم جهازم تو ی خونه ی نو و قشنگ چیده بشه اما واقعاً راضی نیستم اول زندگیمون اینجوری سخت بشه برات و این همه هزینه کنی درواقع ما دیگه سه تا بچه داریم ، دوست ندارم بعد از عروسیمون به بچه ها سخت بگذره - مریم جان ، ان شاءلله نه برای خودمون سخت می‌شه و نه به بچه ها سخت میگذره من چند ساله می‌خوام اینجا رو بازسازی کنم ، دیگه سکونت تو اینجا مصیبت شده با این شرایط ، هر روز ی جاش خراب میشه ، لوله‌هاش همه پوسیده شده ، سقف نم زده ، بعضی جاها دیوارا ریخته ، کلاً داغونه ! خیالتم راحت باشه از قبل پس اندازی جداگانه براش گذاشته بودم - خب اگه اینجوری باشه که عالیه - عالی‌تر از همه چی برای من رضایت توئه - ممنونم آقای دکتر مهربون میگم...فقط این حیاط خلوت پشت آشپزخونه هم باشه ، میخوام پخت و پزمون اینجا باشه که آشپزخونه چربی نگیره - اونم به چشم ، دیگه ؟ - اومممممم .... دیگه اینکه.... چرا گفتی برای طبقه ی بالا در بزارن ؟ آقا میثم راست میگه ، زشت میشه 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴 ارتباط با ما https://eitaa.com/hoseiny110
۱۶ تیر ۱۴۰۲
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸 ✨﷽✨ بہ قلم ✍ : - برای اینکه طبقه بالا حریم خصوصی شما و زینب بشه ، پسرا چند ساله دیگه که بزرگتر بشن شما سختتون میشه ، طبقه ی بالا می‌تونید هر طوری که دوست دارید با هر پوششی بگردید لبخند قشنگی رو لب‌هاش نشست و خیره تو چشمام گفت : تو خیلی خوبی امیرحسین ، ممنونم که حواست به همه چیز هستو با ملاحظه ای - حالا که اینقدر حواسم به همه چیز هستو این همه پسر خوبیم یه جایزه ندارم ؟؟؟ - چی مثلا ؟ بی مقدمه رفتم جلو و دستامو باز کردمو بغلش کردم - این مثلا. 😳😳 - امیرحسین چ.... چکار میکنی - تقصیر خودته ، با پای خودت نمیای تو بغلم اینجوری میشه دیگه - زشته ، برو بیرون داداشت اینا منتظرند سرشو که بوسیدم ، از دستم در رفت - جات خوب نبود که رفتی ؟؟!! - ظرف میوه رو داد دستمو گفت : زشته ، شما برو بیرون منم الان میام - باشه ... فعلا دور ، دورِ شماست - محض اطلاعتون جناب دکتر ، باید بگم که همیشه دور ، دور منه و جایگزینی هم براش نیست - بله اون که صد البته فقط خدا عاقبت منو با این زبونت بخیر کنه همزمان که بشقابا رو از تو کابینت بر می‌داشت گفت : دیگه بخیر تر ازاین که منو داری - میدونی این جوری که حرف میزنی فقط یک کلمه برازندت میشه - چی ؟ - ولوله خانوممممم 😧 - چشاش به آنی درشت شدو حرصی خواست بیاد طرفم که سریع از آشپزخونه زدم بیرون . - میثم : چی شده داداش مشکلی پیش اومده ، زنداداش نپسندیده؟؟!! - نه ، دلش شور هزینه ها رو میزنه ، به خاطر وجود بچه ها میگه نباید دست و بالمون خالی بمونه - مجتبی : امیرحسین راست میگن ، بالاخره خرج عروسی هم بالاست البته اینجا اونقدر داغونه که نمیشه بازسازیش نکرد ولی داداش ، رو کمک ما حساب کن من الان دستم بازه - میثم : منم همینطور داداش ، اونقدر سر عروسی ما زحمت کشیدی که اگه بابا هم بود اینقدر ما رو ساپورت نمی‌کرد که تو کردی - اون که وظیفه بوده ، ولی فعلا پس‌اندازم هست ، هر وقت ته کشید بهتون میگم - مجتبی : خلاصه داداش رو درواسی نکن - ممنونم ، همین که اینجا رو برام روبراه میکنید ، برام خیلیه با اومدن مریم ، بشقابا رو ازش گرفتم و میوه ها رو تعارف کردم - میثم : خب زنداداش ، بفرمایید اینا رو ببینید - والا من سر در نمیارم ، ی چیزی که جنسش خوب باشه و رنگشم روشن باشه ، مثلا رنگ ام دی اف سفید میشه ؟؟؟ - این خوبه مریم جان .... خلاصه انتخاب کردیمو بعد از رفتن مجتبی و میثم ما هم آماده شدیم و رفتیم خونشون تا مریمم آماده بشه - مریم جان تا تو دوش بگیریو آماده بشی منم برگشتم - کجا میری ؟ - برم ببینم بچه ها میان که با هم بریم - باشه ، منتظرم - تا نیم ساعته دیگه آماده شده باشیا - چشم - چشمت بی بلا عزیزم 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴 ارتباط با ما https://eitaa.com/hoseiny110
۱۶ تیر ۱۴۰۲
. سلام دوستان بزرگوارم عیدتون مبارک باشه 🌸🌸 💚💚💚💚💚 الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَم🌸🌸 🎊 یک دنیا ارادت برای فرزندان اهل بیت یک دنیا احترام به غدیر. سادات عزیز که جزو خانواده پیامبر و از نسل پاک اویی عید غدیر بر شما و خانواده محترم مبارک 🌸👏👏 💚💚💚💚💚 دو پارت عیدانه تقدیم نگاهتون التماس دعا عزیزان در این لینک منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمند شما در مورد رنج عشق هستیم .🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
۱۶ تیر ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 👤 مولودی زیبای «بند نعلین علی» با نوای حاج‌محمود تقدیم نگاهتان
۱۶ تیر ۱۴۰۲
14.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸جاذبه هاى حضرت على( ع ) ‌‌ 🌷استاد رائفی پور🌷 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌ @salambaraleyasin1401
۱۶ تیر ۱۴۰۲
اعتبار غدیر.mp3
6.86M
✘ ارزش غدیر، به شخص شخیص شماست !  بله ، اینهمه اعتبار نسبت به اعیاد دیگه، اصلاً بخاطر این است، که آخرین پیامبر خدا، دست مولود کعبه رو بالا گرفت و به مردم امام‌شون رو معرفی کرد! غدیر اعتبارش رو از شما می‌گیره! (شمایی که دارید فکر می‌کنید این پادکست رو دانلود کنم یا نه !) عیدتون مبارک ❤️❤️ @salambaraleyasin1401
۱۶ تیر ۱۴۰۲
🌸‌•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸‌•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸•°•🌸 🌸•°•🌸 🌸 ✨﷽✨ بہ قلم ✍ : بچه‌ها رو سوار کردم و برگشتم دنبال مریم ، گوشیمو برداشتم و باهاش تماس گرفتم - مریم جان اگه آماده ای بیا بیرون داریم می‌رسیم - باشه الان میام همین که ایستادم در باز شد و اومد و نشست تو ماشین - سلام سلام - سلام بر بانوی پر انرژی - بچه ها : سلام خاله جون - سلام ، وروجکای من چطورن ؟ - امیرمحمد : خوبیم - دیگه داشتم ازتون ناامید می‌شدما ، هی منو میزارید و میرین اینور اونور - زینب : آخه خیلی خسته شده بودیم ، خاله شکوه هم حوصله سربره خندید و گفت : چرا مگه چیکار می‌کنه که حوصله سربره ؟ - زینب : هیچی ، هیچ کاری نمیزاره بکنیم هر کاری می‌خوایم انجام بدیم ، همش میگه نه ، این خطرناکه ، خونه کثیف میشه ، مواظب نیستید این کارا خوب نیست ، زشته ، بده - خب می‌خواد مواظبتون باشه - زینب : مگه ما اومده بودیم خونتون شما مواظب ما نبودی اون همه هم کیف داشت - حالا ان شاءالله برای همیشه که اومدم خونتون درست میشه ، ی کاری می‌کنم که دیگه حوصلتون سر نره - زینب : آخ جون مثلاً چه کار کنیم - خیلی کارا میشه کرد ، سوپرایزه - زینب : پس زودتر عروسی کنید دیگه از خاله شکوه خسته شدیم - حالا بعداً از من خسته نشید - زینب : نه شما مهربونید هر وقت اومدیم خونتون خیلی خوش گذشته بهمون - خدا رو شکر ، آقا امیر محمد شما ساکتی چرا ؟ - دلم برای امیرعلی تنگ شده پس کوش ؟ - همراه بابابزرگ رفتن خونه دایی علی اونجا می‌بینیدش - زینب : نی‌نیشون خوشگله ؟ - به نظر من آره ، ولی شاید به نظر شما نباشه - بغل منم میدن ؟ - ‌نمیدونم از مامانش اجازه می‌گیرم ببینم اجازه میده یا نه - سریع اومدی بیرون ، پشت در منتظر بودی ؟ - آره ، نمی‌دونی چه دوش تاریخیی گرفتم از ترس اینکه یه وقت منتظر نمونی - خودتو دیگه نگران این چیزا نکن ، ده دقیقه یک ربع دیرتر یا زودتر منو اذیت نمی‌کنه لبخند شیطونی زد و گفت : چه قده شوما آقایی ، برادر... خندم گرفت - آقا رو که هستم ولی برادر ، نه - آهان ، یادم نبود همسر گرامی عجیب کلمات سادش و شیطنت‌های بی‌آلایشش دلمو به این زندگی گرم میکرد - ببخشید از اینکه بهتون برخورد - دیگه تکرار نشه لطفاً - عههههههه.... تکرار نشه ؟!!! بچه‌ها .....میگم ، نظرتون چیه بعد از عروسیمون هر وقت داداشتون از مطب تشریف فرما شدن اول از همه یه فس بریزیم سرشو ی مشت و مال اساسی بهش بدیم - امیرمحمد : آره خاله خیلی کیف میده - چی خیال کردید ، اتفاقاً لحظه شماری می‌کنم برای اون روزا ، فقط خدا کنه کم نیاری بلبل خانوم ماشینو پارک کردم و پیاده شدیم - وقتی خورد و خمیرت کردیم اونوقت معلوم میشه کی بلبله بعدشم ، دیگه جلوی بچه ها اینجوری صدام نکن ، میترسم دوباره پیش یکی تکرار کنند زدم رو نوک بینیش و گفتم : چشم بلبل خانوم 🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌸 ┄•●❥ @salambaraleyasin1401 🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴 ارتباط با ما https://eitaa.com/hoseiny110
۱۷ تیر ۱۴۰۲
. چه قده شوما آقایی برادررررر!!!!!🤭 به به .....مریم بانو داری راه میفتی کم کم بچه های کانال دیروز خیلی اعتراض داشتن که چرا بعد از عقد با مانتو نشستی جلوی همسر ، اون خجالتتم بزاری کنار دیگه عالیییی میشه خواهرررررر😁😁 عزیزان در این لینک منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمند شما در مورد رنج عشق هستیم .🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
۱۷ تیر ۱۴۰۲
حاج‌قاسم‌ میگفت : حتۍ اگہ یہ درصد احتمال بدۍ ڪہ یہ نفر یہ‌ روزۍ برگرده‌ و توبہ ڪنہ... حق ندارۍ راجع بھش قضاوت ڪنۍ، قضاوت‌ فقط‌ ڪار‌ خداست ! حواسمون‌ باشہ:› ♥️🍃
۱۷ تیر ۱۴۰۲
□💫 •••♥🌿••• آنقدر پیش خدا دست تو باز است حسینﷺ لب اگر باز کنم،هر چه بخواهم دادی!♡ ¤ ¤ 🌹برای ظهور آقا صلوات یادتون نره🌹
۱۷ تیر ۱۴۰۲