خودت را آنگونه #رشد بده و #تربیت کن
که گویا تو،
#سردار خاص #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستی..
#نکته
#مهدویت
@salamfereshte
💎دارد اما، نمی بیند
🔸دوباره روز از نو، روزی از نو. بی حال و دمغ، گوشه ای نشسته بود. شاید البته بگویم دراز کشیده بود بهتر باشد یا همان لم داده بود. آخر بعد از چند دقیقه، هی سُر می خورد و بیشتر شبیه دراز کشیده ها می شد. خلاصه که در نهایت کاملا خوابید. بی هیچ کار خاصی. افکارش آنقدر مغشوش بود که مجال برای پرداختن به فکر دیگر و شروع حرکتی دیگر به او نمی داد
- خدایا پس چرا این خواستگاری ها درست نمی شه؟ این یکی هم که می شه سوهان روحم. یک همراه یک هم نفس یک یار فقط می خواهم خدایا چیز زیادی است. من که فقط برای رشد او را می خواهم چرا آخر..
🔻نمی دانستم باید به او تلنگر بزنم یا نه که عزیز من، رشد در همان سوهان روح شدن است ها. چرا رد کردی خب.. یک کمی هم روبناهایش مشکل دار باشد. بالاخره معصوم گیر نمی آوری. دارای مکارم اخلاق هم گیر نمی آوری. اما خب، دلم نیامد. خودش به اندازه کافی، خود خوری می کرد.
🔹صدای ضعیف پدرش را شنید. آنقدر خانه ساکت بود که همان صدای ضعیف را لابلای آن همه شلوغی افکارش شنید. خود را از زمین کند. چقدر سنگین وزن شده بود. لیوان آب خنکی پر کرد و نزدیک دهان پدر برد. می دانست که این صدا، همان طلب آب است. این پدر چقدر مظلوم شده بود. یاد روزهای اقتدارش افتاد که یک بازار را روی سرانگشتانش می چرخاند و مغازه ها داشت و حالا، سالها بود گوشه ای افتاده بود و کاری از او برنمی آمد.
🌸کنار تخت پدر، روی زمین نشست. دست پدر را روی سرش گذاشت تا بلکه آن درد میگرنی که به سراغش آمده بود، خوب شود. پدر، کمی دستش را حرکت داد. قلبش از محبت، غلیان کرد. نگاه پر مهری به پدر انداخت و دستش را بوسید.
✍️چقدر دلم می خواست به گوشش می رساندم که عزیزم، رشد تو همین جاست. کنار همین پدر و مادر پیرت. اگر واقعا طالب رشدی و ازدواج را یک مهمل رشد برای خود می بینی، نه فرار از مشکلاتی که همان ها برایت بهترین اند اما خب، راوی داستان بودن این بدی را هم دارد دیگر. صدایت به گوش شخصیت داستانت نمی رسد مگر اینکه داستانت را بخواند و بفهمد که شده است، مخاطب خاص این داستان.
و این داستانک، چند مخاطب خاص دارد؟ به تعداد افرادی که ازدواج نکرده اند؟ یا حتی آنانی که ازدواج کرده اند؟ یا آنانی که بیوه شده اند و شوهر از دست داده اند؟
🌺رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: نظر الولد الی والدیه حباً لهما عبادة (تحف العقول، ص 44)
🍀نگاه دوستانه به پدر و مادر، عبادت است.
@salamfereshte
#داستانک
#تولیدی
#محبت
#ازدواج
#خانواده
#رشد
✨لازم و ملزوم
☘️یعنی عین چی می لرزید. از ترس بود؟ نه بابا. ترس کدام است! سردش شده بود؟ نه که از سرما هم بلرزد نه. خب پس از چه می لرزید؟ باشد آقاجان الان می گویم دیگر. نکند شش ماهه متولد شده ای جانم؟ یک کمی حوصله کن.. بله. داشتم می گفتم که عین چی می لرزید. اما نه از سرما بود و نه از ترس. لرزشش از تب بود. تبش بالا رفته بود آنقدر که احساس سرما می کرد و عین چی می لرزید.
🍃بچه تپل یک سال و اندی اش را روی دست گرفت و از سربالایی بلوار، دوید. پاهایش دیگر جان نداشت. کف پایش می سوخت. قلب درون سینه اش، به تپشی عجیب افتاده بود آنقدر که دلش می خواست از سینه بیرون بپرد و نفسی تازه کند. جا برای تپش هایش نداشت انگار، آن جا، درون قفسه سینه تنگ مادر بچه. مادر، ایستاد. همان بالای سربالایی. گوشه ای که ماشین های در رفت و آمد، او و بچه بیمارش را زیر نکنند. بیمارستان آن طرف خیابان بود و دیگر، چند قدمی تا مقصد، فاصله نداشت. دو سه نفس عمیق کشید و باز هم دوید. به سمت بیمارستان اطفال. شوهرش گفته بود: "تا من ماشین را پارک می کنم تو بدو سریع، بچه را ببر اورژانس." بچه عین چی می لرزید.
🔻وا. خب چرا این طوری؟ مگر بابایش نبود؟ تازه مگر حالا دو دقیقه دیرتر می رسید چیزی می شد؟
فکر نمی کنم چیزی اش می شد ولی خب، بچه ی اول است دیگر؛ همه ی پدر و مادرها روی آن، حساسیت دیگری دارند.. حالا شما ببخشش.. اگر اجازه بدهی، بقیه اش را بگویم...
🍃وارد بیمارستان که شد، چشمش به آکواریوم و ماهی های بزرگ زنده درونش افتاد. شاید اگر زمان دیگری بود برایش سوال می شد که این ماهی های بزرگ، در آکواریوم بیمارستان اند چرا؟ اما اوضاع نفس و ذهنش آنقدر متلاطم بود که به این چیزها مهلت نمی داد. دنبال پذیرش گشت که نوبت بگیرد و بپرسد اتاق دکتر اورژانس کجاست. یادش آمد دفترچه بچه هم که پیش پدرش است. هنوز سوالش را از پذیرش نپرسیده بود که شوهرش رسید. حتی در آن لحظه هم اصلا با خودش فکر نکرد که" خب تو که اینقدر زود آمدی، چرا گفتی من این بچه ی تپل را از آن سربالایی به حالت دویدن، بالا ببرم و خودم را زودتر از تو، برسانم به بیمارستان. با هم می آمدیم دیگر." بالاخره وقتی اخلاص در کار باشد، ولو به خلوص محبت مادرانه، از این دست چراها، پیش نمی آید.
🌼 بچه هنوز بغلش بود و وقتی صدای خس خس نفس هایش به گوش شوهرش رسید، تازه یادش افتاد بچه را از آغوشش بازپس بگیرد تا نفسی تازه کند. مادر، روی صندلی انتظار، وا رفت. منتظر نوبت پذیرش بودند. پدر آنقدر نگران بود که با بچه خود را داخل اتاق دکتر انداخت و دکتر همان جا تب بچه را گرفت و به خاطر نگرانی پدر، گفت فعلا یک شیاف به او بزنید. نوبتشان که شد، دکتر ویزیت کرد. چیز خاصی نبود اما آنقدر پدر نگران بود که دکتر گفت اگر بخواهید می توانیم بستری اش کنیم و بستری شد. اما چه بستری ای.. مادر و پدر را با هم بستری می کردند بهتر بود تا این بچه ی طفل معصوم را. به دست بچه چسب می زدن به روح پدر و مادر سوهان می کشیدن! بچه گریه می کرد، پدر و مادر آب می شدن.. بالاخره بچه ی اول است دیگر..
🌸حالا بعد از چند سال، بچه که می لرزد، سریع پاشویه اش می کنند. دارو می دهند. شربت کاسنی می دهند و .. دیگر پوست شان کلفت شده است انگار. والا که بچه، همان طفل معصومی است که یک سال و اندی شاید، بیشتر سن ندارد و همان نگاه و همان گریه.. اما اینجا، دیگر، پدر و مادر، آن پدر و مادر چند سال قبل نیستند.. این است یک نمونه از آن رشدهایی که تا بچه نباشد، رشدی هم نخواهد بود..
@salamfereshte
#داستانک
#تولیدی
#محبت
#فرزند_آوری
#رشد
🔊نداى ملك داعى در ماه رجب
🌺اگر در ماههاى ديگر، فقط در شبهاى جمعه از سر شب ندا داده مىشود كه «بندگان! بياييد، بياييد»، در ماه رجب هر شب از اول شب آن مَلَك داعى ندا مىكند كه آيا قرض دارى، حاجتمندى هست؟ هر كس در اين ماه هدايت بخواهد، من او را هدايت مىكنم.
✅ رفع موانع، شرط بهرهمندى از رحمت الهى
🌸چه خوب است كه ما در اين ماه، خود خدا را از خدا درخواست بكنيم. اما اين در صورتى است كه شما رفع موانع بفرماييد. پس موقعيت شما در ماه رجب معلوم شد و اين موقعيت را بايد مغتنم بشماريد.
🍀 هر كسى كه مانع سير شماست، رهايش كنيد، آقاجان! هر كسى كه مانع سير تكامل عملى شماست، او را رها كنيد. هر چيزى كه مانع سير عملى شماست، او را رها كنيد، آقا!
موانع تا نگردانى ز خود دور
درون خانهى دل نايدت نور
📚ز ملک تا ملکوت - 1، صفحه 89
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#رجب #مانع #رشد
🌺امام حسن مجتبی علیهالسلام: فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ وَ يُسَدِّدْهُ فِي أَمْرِهِ وَ يُهَيِّئْ لَهُ رُشْدَهُ
🍀 ای بندگان خدا پرهیزگار باشید و بدانید که هر کس پرهیزگار باشد، خداوند او را به خوبی از فتنهها و آزمایشها خارج کند و در کارش موفق سازد و اسباب هدايت او را فراهم نمايد.
📚 تحف العقول، ص۲۳۲
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#تقوا #حديث #هدايت #رشد