پس از کدامین طلوع ابدی از راه میرسی؟
🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#سلام_علی_آل_یاسین
🌺 @Salehe_keshavarz 🌺
#روتین_روزانه
#همسرداری
#مشارطه
یاغفار!
امروز مشارطه ام این باشد که :
طی دو روز نوشتن و لیست کردن تمام ناراحتی ها ، دلخوری ها ...
زمان مناسبی هست که ببخشم و بگذرم از همسرم و دردهام رو فراموش کنم🤝
عزیزانم!
البته که این مبحث یک روند طولانی در پی داره و احتمالا با ابراز احساسات بسیاری توأمان خواهد بود اما تا کی قراره در این حال بمونی ؛
تو باید بتونی از این دالان گذر کنی ؛
تو باید بتونی به صحت و سلامتی روح و روان برسی ؛
تو باید بتونی آرامش رو اول به خودت بعد به همسرت و فرزندانتون هدیه بدی ؛
فراموش نکن که تو یا یک زن هستی و دارای صفت جمیل پروردگار یا مردی با صفت جلال خداوند
فراموش نکن که این توئی که باید و بتونی به این زندگی عشق و عطوفت پرتوافشانی کنی ؛
خودت رو باور کن و در مسیری که باید قدم بگذار لطفا🙏
♥️ @Salehe_keshavarz ♥️
صالحه کشاورز معتمدی
#روتین_روزانه #همسرداری #مشارطه یاغفار! امروز مشارطه ام این باشد که : طی دو روز نوشتن و لیست کرد
#تمرین و #تغییر
برای تمرین امروز ❤️
امروز #پیشنهاد من برای بخشش و فراموش کردن 👇👇
لایو #خانه_تکانی_دل میتونه خیلی در این مسیر بهتون کمک کنه ، توی این لایو کلی در این مورد براتون توضیح دادم حتما کاغذ و قلم کنارت باشه و نکات رو یادداشت کن لطفا
البته که پیوست لایو ۵ گام تخلیه انرژی های منفی رو هم داریم که طی ۵ روز میبایست انجام بشه اما بعد از اتمام می بینی حسسابی سبک و آروم شدی😍
کلی تمرین ، تکنیک اونجا بهت یاد دادم
پس بسم الله ...
این فرصت #طلایی رو از خودت نگیر لطفا
#بخشش
#همسرداری
#خانه_تکانی_دل
@Salehe_keshavarz
منتظر بازخوردهاتون هستم😇
هدایت شده از صالحه کشاورز معتمدی
record20220317100619.mp3
28.24M
#فایل_صوتی
#کارگاه_عمومی
#خانه_تکانی_دل
📑موضوع کارگاه 👇👇
📍 تخلیه انرژی های منفی
🎓مدرس :
⚜صالحه کشاورز معتمدی⚜
🌐 @Salehe_keshavarz 📑🔍
هدایت شده از صالحه کشاورز معتمدی
📣📣📣📣
#همایش_بزرگ
#خانواده_متعالی
ویژه منطقه اسلام آباد کرج
🎊 همراه با جشن باشکوه میلاد حضرت رسول اکرم (ص) 🎊
مولودی خوانی ، مسابقه و جایزه
پنجشنبه ۲۱ مهرماه
راس ساعت ۱۸:۳۰
کرج_اسلام آباد_سالن ورزشی دلاوران
🎉 همه اعضاء خانواده دعوت هستید 🎉
❗️به دلیل محدودیت فضا لطفا صندلی خود را رزرو بفرمایید
❕تعداد شرکت کنندگان خود را به شماره زیر پیامک کنید :
0937 328 4780
@salehe_keshavarz
صالحه کشاورز معتمدی
📣📣📣📣 #همایش_بزرگ #خانواده_متعالی ویژه منطقه اسلام آباد کرج 🎊 همراه با جشن باشکوه میلاد حضرت رسول ا
عزیزان کرجی
این جشن و همایش یادتون نره
✔️همه خانواده تشریف بیارید
✔️مهد نگهداری کودک هم فعال هست
این قسمت داستان حضرت دلبر رو ده بار ضبط کردم
مگه گریه امونم میداد
لطفا برای همه رفتگان ، به خصوص درگذشتگان در زلزله و بلایای طبیعی فاتحه ای قرائت بفرمایید.
🏖 @salehe_keshavarz
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
#خاطرات_یک_مشاور
#حضرت_دلبر
#قسمت_نهم
📚شبهای پاییز با داستان حضرت دلبر
✍صالحه کشاورز معتمدی
✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀
🏖 @salehe_keshavarz
داستان حضرت دلبر ۹.mp3
4.99M
🏖 @salehe_keshavarz
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
#خاطرات_یک_مشاور
#حضرت_دلبر
#قسمت_نهم
📚داستان حضرت دلبر
#فایل_صوتی
با صدای نویسنده :
✍صالحه کشاورز معتمدی
✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀
🏖 @salehe_keshavarz
🏖 @salehe_keshavarz
✤ ⃟⛱ ⃟⃟ ⃟❀᪥✾✤❀
🖋به نام خداوند مهر آفرین ...
📕داستان #حضرت_دلبر
🔍 #قسمت_نهم
زمین از لرزیدن ایستاد ...
صدای جیغ بچهها و ذکر یا حسین یا ابوالفضل در کوچه میپیچید...
معصومه خانم حسابی ترسیده بود اما سعی میکرد به خودش مسلط باشد و بچهها را آرام کند .
آن روزها فضای مجازی و رسانه نبود ، باید تا فردا صبر میکردیم تا به عمق فاجعه پی ببریم.
فردا حوالی ظهر بود که از طریق یکی از اقوام مطلع شدیم کانون زلزله رودبار بوده و روستای ما هم ویرانشده است.
با شنیدن این خبر عمه و معصومه خانم به سرزنان و ضجه کنان آماده رفتن به روستا شدند همگی نگران بابا و بقیه اقوام بودیم.
اوضاع از کنترل خارجشده بود با هر سختی بود معصومه خانم را راضی کردیم تا کرج پیش بچهها بماند ، من و عمه با اولین اتوبوس به سمت منجیل حرکت کردیم ، هوا نیمهتاریک بود که به منجیل رسیدیم چشمهایم آنچه را که میدید باور نمیکرد ، شهر تبدیل به تلی از خاک شده بود .
عمه فاطمه به سر میزد و عموی بزرگم که ساکن منجیل بود را صدا میکرد.
دل در دلم نبود خدایا پدرم ...
روستا ...
بهسختی کوچهای که خانهی عمو در آنجا بود را پیدا کردیم همهجا تاریک بود صدای گریههای کم جان از گوشهوکنار به صدا میرسید ، تا به حالم عمه را آنگونه پریشان ندیده بودم با تمام توان فریاد میزد و برادرش را ترکی صدا میزد:
قارداش...
قارداشیم...
اکبر جان ...
من اشک میریختم و درحالیکه مراقب بودم عمه به زمین نیوفتد در تاریکی بهدنبال راه خانهی عمو می گشتم ، در همین حین صدای زنی را شنیدیم که عمه را صدا میزد :
_فاطمه جان خوش اومدی به ویرانه داداشت
به سمت صدا و کورسوی نور حرکت کردیم ، به ویرانه ای رسیدیم که چراغ لاله شکستهای روی خاکها روشن بود کنار چراغ هیبت مردی خاکی مسخ شده و مات برده را دیدم بهسختی پسِ پشتِ آن صورت و موهای خاکی عمو را شناختم عمه را رها کردم و با تمام سرعت خودم را به عمو رساندم
بغلش کردم
بوسیدمش
صورت خاک آلودش را پاک کردم :
_عمو جانم !!!
عمو اکبرم !!!
اصلاً صدایم را نمیشنید ، ماتش برده بود ، بعد از صدایی که حالا تبدیل به فریاد شده بود کند و آرام نگاهم کرد ، انگار مرا نمیشناخت ، چند ثانیه فقط نگاهم کرد بعد با بغض گفت :
+طیبه جان ...
_جانم...
عمو اکبرم ...
جان دلم ...
خوبی ؟
بچهها کجا هستند ؟
زنعمو کجاست ؟
اشک راه خودش را از بین صورت خاک آلودش پیدا کرد و سُر خورد ، به کنارم نگاه کردم عمه خشکشده بود...
فقط به برادرش خیره نگاه میکرد .
آن لحظه دلم میخواست واقعیت را نشنوم...
دلم میخواست هیچ حقیقت تلخی را ندانم...
کاش زمان همانجا متوقف میشد ...
عمو با دست بیجانش به خانه ویرانه اش اشاره کرد و با صدایی نحیف گفت :
+ بچهها اونجا خوابیدن ...
گلی اونجا خوابیده ...
با گفتن این جمله انگار از خواب بیدار شده باشد صدایش جان گرفت فریاد شد خودش را میزد عمه با صلابت برادرش را دربرگرفت .
جنازه چهار فرزند عمویم بههمراه گلی خانم را فردای آن روز از زیر خاک بیرون آوردند ، اما من آنجا نبودم که ویرانی عمویم را به چشم ببینم.
بعد از نماز صبح تکاپو در ویرانه ی منجیل شروع شد آواربرداری و رفتوآمد و تلاش برای یافتن زندهها شدت گرفت ، پریشان پدر بودم به عمه گفتم که میروم تا راهی برای رفتن به روستا پیدا کنم.
به هر کس که میرسیدم جویای حالش میشدم و دنبال راهی که مرا به روستا ببرد به هر دری میزدم عصبی و خسته از بیخوابی شب با رنگپریده بین مردم میگشتم ...
که صدایش را شنیدم ، خودش بود :
+طیبه...
طیبه...
مرتضی بود از پادگان مستقیم آمده بود کمک ،
نگاهش کردم یک لحظه در چهره ی نگران او بابایم را دیدم ، مرتضی روز به روز بیشتر شبیه پدرم میشد ، دلم میخواست مثل بچگیها بغلش میکردم با چشمهای پر از التماس گفتم:
مرتضی بابام ...
مرتضی تو رو خدا بابام ...
✍ صالحه کشاورز معتمدی
#ادامه_دارد ...
❀✤✾᪥❀ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟✤
💌 انتشار #خاطرات_یک_مشاور بدون لینک کامل کانال#صالحه_کشاورز_معتمدی جایز است💌
✤ ⃟⃟ ⃟⛱ ⃟❀✤✾᪥❀
🏖 @salehe_keshavarz