فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#غرب_همچنان_وحشی ۷۱
#توحش_مدرن
#نژادپرستی
✳️ بایدن: من به بیش از ۱۴۰ کشور دنیا سفر کردم؛ از عبارتی استفاده میکنم که در محلهام معروف بود، بقیه کشورهای دنیا وصلهی روی شلوار جین ما هم نیستند!
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
📙 #داستان
🔅#سرزمین_زیبای_من
قسمت سی و پنجم؛
تازه میتوانستم علت مبارزه حکومتهای سرمایهداری را با اسلام بفهمم.
اگر اسلام در غرب شیوع میکرد، آنها را به نابودی میکشاند و این دلیل دشمنی آنها با اسلام بود.
برای آنها ایرانِ تنها هیچ ترسی نداشت،
تفکر در حال شیوع، بمب زمانداری بود که برای نابودی آنها لحظه شماری میکرد.
واقعیت این بود؛
وحشت بیپایان دنیای سرمایهداری و استعمارگر از ایران اسلامی...
تابستان ۱۳۹۰ از راه رسید.
اکثر بچهها به کشورهایشان برگشتند و فقط عده کمی در خوابگاه ماندند.
من و هادی هم در خوابگاه ماندیم.
قصد داشتم کل تابستان عربی بخوانم.
درس عربی واقعا برایم سخت بود.
زبان فارسی را به خوبی یاد گرفته بودم اما عربی واقعا برایم دشوار بود.
آن روز هادی نماز میخواند و من همچنان با کتاب عربی مشغول بودم.
هرچه تلاش میکردم بیشتر شکست میخوردم.
خسته شده بودم.
کتاب را پرت کردم و روی تخت دراز کشیدم و فورا از خستگی خوابم برد.
وقتی از خواب بیدار شدم، یک دفتر کنار تختم دیدم.
هادی در اتاق نبود.
با تعجب بازش کردم.
آموزش تمام قواعد عربی به زبان انگلیسی بود.
تمام مطالب با نکات ریز و تفاوتها در آن به دقت توضیح داده شده بود.
اول تعجب کردم اما بلافاصله یاد هادی افتادم.
یعنی دلش به حال من سوخته!؟
اون به من ترحم کرده؟!
به شدت عصبی بودم.
در همان لحظه هادی به اتاق آمد.
تا چشمم بهش افتاد با عصبانیت کتاب را به سمتش پرت کردم و گفتم:
"کی از تو کمک خواسته بود که دخالت کردی؟
فکر کردی من یک آدم بدبختم که به کمک تو احتیاج دارم؟"
شوک زده شده بود اما سریع به خودش آمد.
معلومبود خیلی ناراحت شده است.
خودم را برای یک دعوای حسابی آماده کرده بودم که...
هادی خیلی آرام خم شد و دفتر را از روی زمین برداشت و گفت:
"قصد بیاحترامی نداشتم. اگه رفتارم باعث سوءتفاهم شده عذر میخوام."
و خیلی عادی به طرف تختش رفت.
به شدت جا خوردم.
من خودم را برای دعوا آماده کرده بودم اما این رفتار هادی تمام معادلات ذهنی مرا بهم ریخت.
او با اینکه خیلی ناراحت شده بود اما به جای هر واکنشی فقط از من عذرخواهی کرد.
آن شب اصلا خوابم نبرد.
روی تختم دراز کشیده بودم که ناگهان نیمههای شب هادی از اتاق بیرون رفت و چند دقیقه بعد برگشت.
سجادهاش را باز کرد و مشغول نماز شد.
میدانستم نماز صبح دو رکعت بیشتر نیست اما هادی پشت سر هم نمازهای دورکعتی میخواند.
حالت عجیبی داشت.
نماز آخرش یک رکعت طولانی بود و او خیلی آرام بین نماز گریه میکرد.
من حدود یک سال بود که مسلمان شده بودم اما فقط به اسم...
هرگز نماز نخوانده بودم و در مراسمهای مذهبی مسلمانها شرکت نکرده بودم.
اما آن شب برای اولین بار توجهم به نماز جلب شد.
نمیفهمیدم چرا هادی آنطور گریه میکند.
حس و حالت عجیبی داشت
حسی که من قادر به درک کردنش نبودم.
از آن شب هادی به شدت در کانون توجهاتم قرار کرفته بود به طوری که با هر رفتارش به شدت کنجکاوی من تحریک میشد و مرا وادار میکرد تا سر از کارش دربیاورم...
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۲۷۹
خیلی دوست داشتم خوشگل میبودم که الان بگم:
این زیبایی، چیزی جز بدبختی واسه من به ارمغان نیاورده .... 😍
ولی متاسفانه هم زشتم،
هم بدبخت،
معنی ارمغانم نمیدونم چیه😂😂
ولی خداییش همیشه حق رو میگم
دیدی که😁😆
به نام خداوند حق محور
سلام
امام صادق علیه السلام
إِنَّ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ سَبْعَ حُقُوقٍ فَأَوْجَبُهَا أَنْ يَقُولَ الرَّجُلُ حَقّاً وَ إِنْ كَانَ عَلَى نَفْسِهِ أَوْ عَلَى وَالِدَيْهِ فَلَا يَمِيلَ لَهُمْ عَنِ الْحَق
مومن بر مومن هفت حق دارد که واجبترین آنها گفتن حق است،
هر چند به ضرر خود و یا پدر و مادرش باشد.
پس نباید بخاطر آنها از حق فاصله بگیرد.
بحار الانوار، ج۷۱، ص۲۲۳
┅═══🍃✼🍃═══┅
شجاعت گفتن حق حتی اگر به ضرر خود انسان باشد یکی از مهمترین شاخصههای انسانیت و ایمان به خداست.
خدایا ما را در گفتن حق حتی در شرایط سخت موفق بدار.
شاداب و حقگو باشید
یا علی مدد.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews759797104121494857169509.pdf
10.65M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
امروز؛ دوشنبه
۱۹ دی ۱۴۰۱
۱۶ جمادیالثانی ۱۴۴۴
۹ ژانویه ۲۰۲۳
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
پیدیاف روزنامههای ایران، وطن امروز، شرق و اعتماد در "سالن مطالعه"
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee