🍃🏴 🌹 🏴🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11116
◀️ قسمت نوزدهم؛
📒 فصل سوم : ساحل دجله ۴
🔶🔸ابوذیه
همچنین برادران عرب در زندان گونهای شعر عامیانه را که "ابوذیه" مینامیدند؛ میخواندند.
از جمله این نوع شعر ها که در حافظه ام مانده یکی هم این است
البدر شعّ بجبینک والله لیله
والبرد بشفاک یا ادعج والله لیله
مضت لیله بوصالک والله لیله
عثربیها الدهر و حواک لیّ
در میانشان جوانی روشنفکر و باسواد با لقب "آل ناصر الکعبی" بود
من با او خیلی عربی صحبت میکردم
به او مقداری قواعد زبان عربی میآموختم زیرا با آن که عرب بود؛ قواعد زبان را نمیدانست
همچنین از من خواست تا زبان ترکی به او بیاموزم من هم از او قدری زبان انگلیسی آموختم
🔶🔸جواهری شاعر
ادبیات معاصر عرب در مجموع نتوانسته علاقهام را جلب کند
در قسمتهایی از آن، چیزهایی یافتهام که منافی ذائقه عربی و زبان عربی است
به ویژه باید از سبک متاثر از محتوای ادبیات اروپایی یاد کنم که نه ادبیات عربی است و نه ادبیات اروپایی؛ بلکه چهره مسخ شدهای است که هر طبع سالم و ذوق سلیمی آن را پس میزند
لذا در جستجوی آن ادبیاتی بر آمدم که با زبان عربی لذتبخشی که با آن خو گرفتهام سازگار بوده و سبک و زبان آن از اصالت برخوردار باشد
من آثار نویسندگان و شعرای بزرگ معاصر مصری، شامی و عراقی را خواندهام، اما گمشده خود را از جمله در سرودههای "محمد مهدی جواهری" شاعر عراقی یافتم
جواهری به دلیل پرورش ادبی و دینی اصیل خود در خانواده معروف جواهری و محیط دینی و ادبی نجف، زبان و بیان عربی اصیلی دارد
کما اینکه توجه به رنجها و آرزوهای مردم و تاثیرپذیری از آن از ویژگیهای برجسته شعر او است
ویژگی دیگرش مواضع شجاعانه در مقابله با حاکمان ستمگر است که به خاطر آن بارها بازداشت و زندانی شد
وقتی دوست لبنانی ادیب و فاضلم مرحوم "سید محمدجواد فضلالله" از انقلابیگری و مواضع باصلابت جواهری برایم گفت به این شاعر بیشتر علاقهمند شدم
او همچنین از قصیدهای که جواهری در برابر مرحوم "محمدحسین کاشفالغطاء" انشاد کرده بود برایم گفت
این قصیده کاشف الغطاء را عمیقاً تکان داد و از بس از آن خوشش آمد زمام اختیار از کف داد و فریاد کشید:
"به خدا قسم تو متنبّی این عصری"
و جواهری بلافاصله پاسخ داد"
شیخنا! متنبّی شاعر سیف الدوله بود و من شاعر سیفالاسلام!"
مقصودش از سیفالاسلام همان خود کاشف الغطاء بود
از شما چه پنهان من هنگامی که برخی قصاید جواهری را خواندم گریستم
قصیده لالایی گرسنگان "تنوینهالجیاع" از آن جمله است:
نامی جیاعالشعب نامی
حرستک آلهه الطعام
نامی و اِن لم تشبعی
من یقظه فمن المنام
اما وقتی در این قصیده ابیاتی را خواندم که حاکی از برداشت نادرست از دین و وظیفه علمای دین است متاثر شدم
در همان وقت در حاشیه صفحه کتاب ملاحظهام را نوشتم و از اینکه حقیقت رسالت انقلابی اسلام از فکر شاعر دورمانده تعجب خود را ابراز داشتم. ولی به راستی آیا این سخن شاعر درباره وعاظالشیاطین است که ماموریت تخدیر مردمان را به نام دین دارند؟!
اگر مقصود او این واعظان بوده شایسته میبود که آنها را در سخن خود مشخص میکرد
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11178
▪️🏴▪️ --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی کتاب و مقالهی مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11150
◀️ قسمت بیستم؛
📒 فصل سوم : ساحل دجله ۵
🔶🔸جواهری شاعر
همچنین از جمله قصاید جواهری که مرا عمیقاً تکان داد "روز شهید یا یوم الشهید" است که در آن میگوید:
تبَّا لدوله عاجزین توهموا
انَّ الحکومه بالسیاط تدام
و اذا تفجرت الصدور بغیظها
حَنَقا کما تتفجر الالغام
فاذا بهم عصفا اکیلا یرتمی
و اذا بما رکنوا الیه رکام
خواندن ابیات قصیده "ای سیاهی همه جا را فرا گیر" (اَطبق دجی) در من طوفانی به پا کرد.
هرگاه شوق ادبیات معاصر عرب در دلم میافتد، دیوان جواهری را میگشایم و خود به تنهایی یا به همراه کسانی که علاقه به ادبیات عرب را در آنها سراغ دارم به خواندن اشعار او میپردازم
شاعر و غربت او را به یاد میآورم و آرزو میکنم تا به میهن خود بازگردد و ببیند چنانکه خواسته است سیاهی شب دراز دامن از میهن رخت بر بسته است
در سال ۱۳۷۱ کتابی از جواهری به دستم رسید با عنوان "ذکریاتی" (خاطرات من) که آن را با شوق بسیار خواندم
با وجود تراکم کارها و اشتغالات آن را ظرف چند رود تمام کردم
بسیاری از صفحات آن را حاشیه نویسی کردم
گاه که میدیدم به رخدادی اشاره دارد به دیوان مراجعه میکردم تا ببینم آن رخداد را در شعر خود چگونه بیان کرده است
بعداً شنیدم علاقهمند است به اتفاق همسرش به زیارت امام رضا علیهالسلام مشرف شود
من از دوستان خواستم تسهیلات لازم را برای زیارت آنها فراهم کنند
اما همسرش پیش از آنکه به آرزوی خود برای زیارت ثامنالائمه برسد درگذشت
البته دستور دادم به احترام خاندان جواهری و شاعر این خانواده، مجلس فاتحهای برای آن مرحومه در حرم رضوی برگزار شود
سپس فردی از دفترم برای تسلیتگویی به جواهری و دعوت از او برای سفر به ایران اعزام شد
بلافاصله دعوت را پذیرفت و رهسپار ایران گردید
ما دوست داشتیم شاعر، روزهایی را در سایه اسلام و انقلاب اسلامی به سر برد تا وجود امتی سربلند و با عزت و عصیانگر علیه ستم و ستمگران و در تلاش برای تحقق پیروزی در عرصههای مختلف سازندگی را که آرزوی قلبیاش بوده به چشم ببیند
دوست داشتیم او اسلام را همچنان که آرزو میکرد زنده، پویا پرحرکت و انقلابی ببیند تا خاطر بدان بیاساید و دلش در کنار آن آرام گیرد و بدینسان مسیر طولانی زندگی خود را به خوشی به پایان ببرد
اما روح متلاطم و ناآرام و ملتهب شاعر که بیش از ۸۰ سال با یک زندگی پرخروش و سرشار از کشاکش و درگیری و دشمنی و خصومت خو گرفته کجا میتواند آرام و قرار یابد
و چگونه میتواند به آرامش برسد
او مدتی این جا ماند
با من دیدار کرد و نسبت به من و نظام جمهوری اسلامی ایران احساسات خوبی را ابراز داشت
نسخهای از کتاب "ذکریاتی" را نیز به من هدیه کرد به همراه ابیاتی با مطلع زیر:
سیدی ایها الاعز الاجل
انت ذو منه و انت المدل
سپس در روز عید غدیر قصیدهای برایم فرستاد
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11210
▪️🌹▪️--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11178
◀️ قسمت بیستویکم؛
📒 فصل سوم : ساحل دجله ۶
🔶🔸جواهری شاعر
جواهری مدتی اینجا ماند
با من دیدار کرد و نسبت به من و نظام جمهوری اسلامی ایران احساسات خوبی را ابراز داشت
نسخهای از کتاب "ذکریاتی" را نیز به من هدیه کرد به همراه ابیاتی با مطلع زیر:
سیدی ایها الاعز الاجل
انت ذو منه و انت المدل
سپس در روز عید غدیر قصیدهای برایم فرستاد
ابا الحسین تحیات معطره
فی یوم عید رفت ترعاه
کان الولید امیرالمؤمنین به
و الیوم انت ولی الامر مولاه
همچنین قصیده دیگری برایم فرستاد با این مطلع:
ایران عاد الصبح من افراح
حذر الفوات فآذنی بصباح
در این قصیده در پاسخ به برخی برادران که ظاهراً او را به خاطر سکوتش سرزنش کردهاند، میگوید:
قالوا سکتَّ و انت افظع ملهب
وعی الجموع لزندها القداح
اما او سکوت کرده چون دیده یارانش سکوت کردهاند
لکن وجدت سلاحهم فی عطله
فرمیت فی قعر الجحیم سلاحی
مقصود از این یادآوری کوتاه از جواهری این بود که گوشهای از عشق و علاقهام را نسبت به نوع خوب شعر معاصر عربی بیان کنم
امیدوارم این نوع شعر مسئولیت خود را در بیان صادقانهی آرمانهای تودههای امت در جهت زندگی بهتر ادا کند
📒 فصل چهارم : شرارهی نخستین ۱
🔶🔸پیشاهنگ جهاد
از خردسالی یکی از دورانهای مهم بیداری اسلامی را شاهد بودهام که از آغاز حرکت نواب صفوی (رحمه الله علیه) تا نهضت امام خمینی (قدس سره) و انقلاب اسلامی و برپایی نظام مبارک اسلامی امتداد داشت .
مرحوم شهید نواب صفوی نخستین جرقهای بود که راه اسلام را به معنای فراگیر انقلابی و پویای آن در برابرم روشن ساخت
این مرد در جامعه ایرانی آن چنان جنبشی برانگیخت که وجدان مسلمانها را از خواب غفلت بیدار کرد
عزمها را جزم کرد و در دلها غیرت و حمیّتی نسبت به اسلام و مقدسات اسلامی ایجاد نمود
اثرگذاری او محدود به ایران نبود، بلکه به برخی نقاط جهان عرب سفر کرد و آتش شور و حماسه را در دل مجاهدان برافروخت
به برخی زمامداران عرب نیز نصیحت میکرد که در دام فریب استعمارگران نیفتند .
🔶🔸شوق دیدار نواب
نواب در سال ۱۳۳۲ به مشهد سفرکرد و در محلی به نام مهدیه (شبه مدرسه ای با هدف یاد حضرت مهدی منتظر "عجلاللهتعالیفرجه" که موسس آن "حاجی عابد زاده" توجه وافری به برگزاری مراسم جشن نیمه شعبان داشت) اقامت گزید
نواب به خانه هیچکس نرفت بلکه این مرکز مهم دینی را انتخاب کرد
من آن زمان جزو طلاب مدرسه سلیمان خان بودم و چهارده سال داشتم
باوجود اشتیاق شدیدم به دیدن نواب، نتوانستم به مهدیه بروم؛ زیرا پدرم اجازه نمیداد
در یکی از روزها نواب تصمیم گرفت برای بازدید آن عده از طلاب مدرسه سلیمان خان که به دیدنش رفته بودند، از آن مدرسه دیدن کند
من از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم ...
نواب در چشم ما نماد قهرمانی و مقاومت اسلامی بود
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11259
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11210
◀️ قسمت بیستودوم؛
📒 فصل چهارم: شراره نخستین ۲
🔶🔸شوق دیدار نواب
در یکی از روزها نواب تصمیم گرفت برای بازدید آن عده از طلاب مدرسه سلیمان خان که به دیدنش رفته بودند، از آن مدرسه دیدن کند
من از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم ...
نواب در چشم ما نماد قهرمانی و مقاومت اسلامی بود
وقتی خبر کشته شدن رزمآرا به دست خلیل طهماسبی (یکی از فدائیان اسلام) منتشر شد و میشنیدیم که آقای کاشانی این اقدام قهرمانانه را به طهماسبی تبریک گفته، احساس عزت و افتخار میکردیم
ما میدانستیم که نواب برای خود یاران و تشکیلاتی دارد که دژخیمان و گردنکشان حکومت را به وحشت انداخته است
در مدرسه حجره بزرگی بود که به آن مدرس میگفتند
آن را رُفتوروب و مرتب کردیم و برای آمدن این میهمان و همراهانش آماده ساختیم و در انتظار ساعت موعود ماندیم
در ورودی مدرسه باز شد
عدهای مهمان وارد شدند
چشم من در میان آنان در جستجوی نواب بود
در ذهن خود از او تصویر مردی تنومند و بلند قامت داشتم، اما به جای چنان مردی که در تخیلم بود مردی لاغر و کوتاهقد را دیدم که عمامهای سیاه بر سر داشت
چهرهاش بشاش بود
هر که را میدید با گشادهرویی برخورد میکرد و به او سلام میداد
اگر هم به یک نفر سید برخورد میکرد؛ میگفت: پسرعمو! سلام علیکم
با خود گفتم؛ عجب! نواب صفوی که رژیم شاه را گیج و حیران کرده این است
در واقع وقتی چشمم به این مرد افتاد، دیدم با تمام احساسم مجذوب اویم و از ژرفنای قلبم او را دوست میدارم
در این سفر گروهی از فدائیان اسلام نواب را همراهی میکردند که بیشترشان جوان بودند و کلاه پوستیهای خاصی بر سر داشتند
در میانشان سه نفر هم معمم بودند
مدرسه پر از جمعیت شد
نواب آنجا ایستاد و سخنرانی کرد
در باره اهدافش صحبت کرد
مردم را به شهادتطلبی در راه یاری اسلام و اعتلاء آن ترغیب نمود
سخنانش در روحم موج میزد و احساساتم را شعلهور میساخت و مرا به سوی چشماندازهای قدرت و عزت اسلام میکشاند
🔶🔸شعلهی فروزان
دو روز بعد شنیدم نواب میخواهد به مدرسه نواب برود
با آن که من در کسب اجازه از پدرم محدودیت داشتم اما به آن مدرسه رفتم
دیدم مردم منتظر اویند
مدرس و ایوان این مدرسه را برای استقبال از او مفروش کرده بودند
من هم همراه با آنان مدتی در انتظار ماندم
اما دیدم از فرط شوق، قدرت ماندن و انتظارکشیدن ندارم
لذا به استقبالش شتافتم
بیرون آمدم و مسیر منتهی به مهدیه را در پیش گرفتم
دیدم نواب می آید و مردم از پس او روانند
او در حین راه رفتن به چپ و راست رو میکرد و به مردم سلام میداد و با آنها به گرمی فراوان حرف میزد
رهگذران را مخاطب قرار میداد
گاه عزمشان را جزم میکرد
و گاه نصیحتشان میکرد
هنگام سخن گفتن همه جسمش حرکت داشت و وقتی میخواست سخنی را برساند، وجودش میلرزید
من خود به چشم دیدم وقتی نواب در مذمّت تشبّه به لباس غربیان سخن میگفت، مردی چنان تحت تاثیر قرار گرفت که کلاه شاپوی خود را از سر برداشت؛ در دست مچاله کرد و در جیب گذاشت!
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11306
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11259
◀️ قسمت بیستوسوم؛
📒 فصل چهارم: شراره نخستین ۳.
🔶🔸شعلهی فروزان
من خود به چشم دیدم وقتی نواب در مذمّت تشبّه به لباس غربیان سخن میگفت، مردی چنان تحت تاثیر قرار گرفت که کلاه شاپوی خود را از سر برداشت؛ در دست مچاله کرد و در جیب گذاشت!
با عجله خود را به نخستین صف کسانی رساندم که در مدرسه، برابر نواب نشسته بودند.
هم اکنون آن صحنه با تمام جزئیاتش در نظرم مجسم میشود
نواب در جایی ایستاد که بر ایوان و حیاط مدرسه اشراف داشت
من در برابر او و جلوی پایش نشسته بودم و مجذوب یکایک حرکات و کلمات او شده بودم
به یاد دارم طلاب را وعظ میکرد و از آنها میخواست به ورع و تقوا پایبند باشند
هنوز این صدایش در گوشم طنین انداز است که میخواند:
یا ابن آدم! وَفِّرِ الزاد فاِنّ الطریق بعید بعید و جَدِّدِ السفینه فاِنّ البحر عمیق عمیق
ای آدمیزاد! توشه بیندوز که راه دوراست دور؛ و کشتی از نو بساز که دریا ژرفناک است ژرفناک
در واقع نواب به صورت شعله فروزانی در آمد که همواره اهتمام به امر اسلام و جامعه و اندیشیدن به آینده اسلام را در اعماق وجودم بر میانگیخت
شایان ذکر است که در زمان آیت الله کاشانی و یکسال پیش از آمدن نواب یعنی سال ۱۳۳۱ برخی از سخنرانهای آگاه به مشهد آمدند و من بسیار مشتاق بودم مجالس آنها را دریابم و از روحیهی حماسی که القا میکردند لبریز شوم
🔶🔸با فرزندان رسول خدا چنین میکنند؟!
دوسال پس از آن سفر؛ در سال ۱۳۳۴ نواب اعدام شد و به شهادت رسید
من در آن زمان در مدرسه نواب نزد حاج شیخ هاشم قزوینی درس میخواندم
با اعدام نواب، سراسر کشور و بویژه حوزههای علمیه را جو رعب و وحشت فراگرفت
استاد ما - حاج شیخ هاشم قزوینی - تنها روحانیای در مشهد بود که در آن زمان سد رعب و وحشت را شکست و در مقدمهی جلسهی درس خود، در رثای نواب سخنرانی کرد؛
به اعدام او شدیدا اعتراض کرد و با صدایی پرشور و مهیج گفت:
"آیا با فرزندان پیامبر خدا چنین باید بکنند؟!"
ما طلاب جوان هم به تشکیل جلسات میپرداختیم و در آن فضایل نواب و یارانش و خطمشی و اهداف آنها را بیان میکردیم و اعتراض خود را به اعدام این مجاهدان اعلام میداشتیم
سال بعد از شهادت نواب، به شخصی برخوردیم که برای گذراندن تعطیلات تابستانی به مشهد آمده بود
اسمش عباس غلهزاری و از اعضای فدائیان اسلام بود؛ اما به علت نبود مدرکی دال بر محکومیتش تحت پیگرد قرار نداشت
ما با او آشنا و مانوس شدیم
او درباره شخصیت و منش و دیدگاههای فکری نواب برایمان گفت و من بیشتر شیفته نواب شدم و ایمانم به اخلاص و ازخودگذشتگی و اهداف او بیشتر شد
ما گروهی از جوانها بودیم که با هم پیوند فکری و عاطفی داشتیم
غلهزاری تقریباً ده سالی از ما بزرگتر بود ولی ما با او رابطهی محکمی برقرار کردیم و او در سالهای بعد، هر تابستان به مشهد میآمد
🔶🔸نخستین اقدام سیاسی
گروه ما در انتظار فرصتی بود تا عملا شور و شوق سرشار خود را نشان دهد
محرم سال ۱۳۳۴ این فرصت به دست آمد
استاندار خراسان دستور داده بود سینماهای مشهد فقط از اول تا دوازدهم محرم تعطیل شود؛ در حالی که پیش از آن معمولا به احترام عاشورا و اربعین ، در هر دو ماه محرم و صفر تعطیل میشد.
همین کافی بود تا انگیزهی ما برای اقدامی مخالفآمیز شود
با دوستان جمع شدیم.
بیانیه ای نوشتیم و این تصمیم را محکوم کردیم
در بیانیه علما و مردم را ترغیب کردیم که به وظیفه امربهمعروف و نهیازمنکر عمل کنند و در مورد عواقب سکوت در برابر منکرات هشدار دادیم
🔗 ادامه دارد…
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11349
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11306
◀️ قسمت بیستوچهارم؛
📒 فصل چهارم: شراره نخستین ۴.
🔶🔸نخستین اقدام سیاسی
بیانیه ای نوشتیم و این تصمیم را محکوم کردیم
در بیانیه علما و مردم را ترغیب کردیم که به وظیفه امربهمعروف و نهیازمنکر عمل کنند و در مورد عواقب سکوت در برابر منکرات هشدار دادیم
دستگاه چاپ در اختیار نداشتیم
همه نسخههای بیانیه را با دست نوشتیم
من الآن هم یک نسخه از آنها را دارم
این بیانیه در چهار صفحه بود و نوشتن هر نسخه حدود دو ساعت وقت میبرد
این نخستین گام عملی در عرصه فعالیت سیاسی بود
🔶🔸اندیشهی ایجاد دگرگونی
وقتی در سال ۱۳۳۷ به قم رفتم، افکار مربوط به ایجاد دگرگونی اجتماعی در ذهنم موج میزد
و چون در حوزه علمیه بودم، لذا طبیعی بود که کار نوسازی حوزه بخش اعظم توجه مرا به خود معطوف میداشت
من اخیرا در سال ۱۳۷۰ در قم راجع به طرح نوسازی حوزهی علمیّه صحبت کردهام، که ریشهی این بحث به آن روزها برمیگردد.
ضمناً دیروز یکی از روحانیون به دیدنم آمد که آن وقت.ها از اطرافیان آقای بروجردی بود.
بحثی که میان من و او در اوایل مهاجرتم به قم صورت گرفته بود به خاطرم آمد.
آن زمان در منزل یکی از دوستانمان در قم با وی ملاقات کردم.
برادرم سید محمد و صاحبِ خانه هم بودند
من در حضور او از نظام حوزه بشدت انتقاد کردم.
آن زمان رهبری حوزه هم با آقای بروجردی بود.
بحث، سخت بالا گرفت.
او دفاع میکرد و من انتقاد.
بعد از آنکه وی از آنجا رفت؛ صاحب ِخانه به خاطر آنکه به خود جرئت دادم مطالبی بگویم که ممکن است به گوش آقای بروجردی برسد مرا سرزنش کرد.
🔶🔸خط مبارزه و خط آگاهیبخشی
در اینجا باید یکی از مشخصههای مهم نهضت اسلامی ایران را بیان کنم
این مشخصه عبارت است از وجود دو خط در این نهضت، که تعامل میان این دو خط، تشکیل دهندهی روند تکاملی حرکت به سمت اسلام در این کشور بوده:
نخست؛ خط مقابلهی دینی با دستگاه حاکم، که برخاسته از عقیدهی دینی بود
دوم؛ خط بیدارگری فکری و ارائهی برنامهی اسلامی برای زندگی، با گفتمانی نو. یا به عبارت دیگر؛ خط نوسازی اندیشه دینی.
از یک سو، کسانی بودند که خط مقابله با دستگاه حاکم را در پیش گرفتند؛ ولی از یک اندیشه مترقی اسلامی برخوردار نبودند، بلکه دچار تحجّر و جمود فکری بودند.
آنها به انگیزهی غیرت اسلامیشان به مقابله با قدرت حاکمهای برخاسته بودند که حریم مقدسات مسلمانان را مورد اهانت قرار داده بود
از سوی دیگر؛ کسانی هم بودند که در خط بیدارگری حرکت میکردند و افکار روشنی در زمینهی اسلام داشتند، میکوشیدند دین را با زبان روز به جامعه عرضه کنند، با کجرویهای فکری هم مبارزه میکردند؛ اما در خط مقابله با قدرت حاکمه حرکت نمیکردند.
در آغاز نهضت امام خمینی (رضواناللهعلیه) در سال ۱۳۴۲ با آنکه ایشان خود پیشگام عرصهی بیدارگری فکری بودند؛ اما عامل "مقابله" در نهضت برجستگی داشت
در اوایل، تمرکز نهضت روی مبارزه با دستگاه حاکمهی دینستیز بود
پس از آنکه روحیه مقاومت دینی در جامعه محکم و استوار شد، و نهضت توانست به سمت ارائهی نظریهی اندیشهی اسلامی به نحو مطلوب پیش برود، متحجّران عقب ماندند. و کسانی که بصیرت دینی داشتند؛ و از فکر باز و روشن بهرهای داشتند، در مسیر نهضت ماندند.
سپس بویژه طی سالهای ۱۳۴۵ و ۱۳۴۶ که دشوارترین سالها برای انقلابیون بود و شاه همهی گروههای مقاومت سیاسی را قلعوقمع و از میدان بیرون کرده بود؛ بسیاری از شخصیتهای نهضت اسلامی گرایش به خط دوم (خط روشنگری دینی) را ترجیح دادند.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11379
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11349
◀️ قسمت بیستوپنجم؛
📒 فصل چهارم: شراره نخستین ۴.
🔶🔸خط مبارزه و خط آگاهیبخشی
طی سالهای ۱۳۴۵ و ۱۳۴۶ که دشوارترین سالها برای انقلابیون بود
شاه همهی گروههای مقاومت سیاسی را قلعوقمع و از میدان بیرون کرده بود؛
بسیاری از شخصیتهای نهضت اسلامی گرایش به خط دوم (خط روشنگری دینی) را ترجیح دادند.
کسانی بودند که هم در آغاز و هم در پایان زندگی جهادی خود در میدان مقاومت حضور داشتند اما در سالهای یاد شده هَمّ خود را مصروف روشنگری فکری کردند
شهیدان بزرگوار مطهری و بهشتی و باهنر از این جملهاند
در اینجا برای ثبت در تاریخ باید بگویم که من از اندک افراد معدودی بودم که در همهی لحظات نهضت، هر دو خط "مقاومت" و "روشنگری" را با هم آمیختم و به این ویژگی معروف بودم
نهایت سعی من این بود که دین را چنانکه خدای متعال خواسته به عنوان روشی برای رفتار عملی و برنامهای برای زندگی و تغییری مستمر به سوی کمال مطلوب بفهمم و ارائه کنم
در همه کارهای فکری و عملیام و در سخنرانیها و درسهایم، روی این خط تمرکز داشتم
همین گرایش به درک آگاهانه و روشن از اسلام، مرا واداشت تا به کتابهای اسلامگرایان عرب روی بیاورم
این مطلب را در جای خود بیان خواهم کرد
در کنار این، به هر فعالیتی که میتوانست مردم را علیه قدرت حاکم بسیج کند و به صورت هستهای برای رهبری مردم به سوی برپایی حکومت اسلامی درآید دست میزدم
در میان برادرانمان نیز کسانی بودند که این دو خط را با هم ادامه دادند
آقای هاشمی رفسنجانی یکی از برجستهترین آنها بود
یک بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایشان گفتم:
"در این ۱۵ سال گذشته یک روز هم از زندگی من بدون مقاومت علیه رژیم نگذشت. در این مدت یک شب هم بدون نگرانی نخوابیدیم؛ چون شبهای ما یا در زندان میگذشت یا در تبعیدگاه؛ یا در انتظار زندان و تبعید
آقای هاشمی گفت:
"من هم همینطور"
البته برادرانی که در "خط فکری" بودند، ما را پشتیبانی و یاری میکردند
شهید مطهری هجده سال از من بزرگتر بود؛ یعنی یک نسل.
با این همه، با هم دوستی فوقالعادهای داشتیم
ایشان همواره میکوشید از جایگاه اجتماعی من حمایت کند و در سخنرانیها و مجالس خود از من یاد میکرد
دکتر شریعتی نیز زندگی اسلامی خود را در میدان مقاومت آغاز کرد و سپس به روشنگری و آگاهیبخشی روی آورد
من درباره افکار او ملاحظاتی دارم که در جای خود بیان خواهم کرد
برادرانم برخی به مبارزه سیاسی میپرداختند و برخی نمیپرداختند؛ اما چنانکه گفتم با یکدیگر همکاری و تشریک مساعی داشتیم
فعالیت اسلامی اقتضا میکرد که همه نیروها با قابلیتها و سلیقههای گوناگون جذب شوند
مردم در این زمینه با هم متفاوتند
در حدیث ماثور آمده:
"لَو عَلِمَ النَاسُ کَیفَ خَلَقَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی هَذَا الخَلقَ لَم یَلُم اَحَدُُ اَحَداََ
اگر مردم بدانند خداوند چگونه مخلوقات را آفریده؛ هیچکس دیگری را سرزنش نمیکرد."
و این با اصل اختیار منافاتی ندارد
بلکه بر وجود اختلاف در طبیعت افراد بشر تاکید دارد
به عقیدهی من اگر فعالیت آگاهانهی فکری اسلامی از جنبش و مبارزه جدا شود، خشک و بیروح میشود.
روح مبارزهی دینی هم اگر از آگاهی و اندیشه عاری گردد، دچار ارتجاع و تحجر میگردد
ترکیب مقاومت با آگاهی بخشی و رشد فکری، خط انقلاب اسلامی را تشکیل میدهد.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11428
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی کتاب و مقاله مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11379
◀️ قسمت بیستوششم؛
📒 فصل پنجم: آتشفشان انقلاب ۱
🔶🔸حاجآقا روحالله
وقتی در مشهد بودم، نام امام خمینی را شنیدم
ایشان آن زمان به "حاجآقا روحالله" معروف بودند
شهرت ایشان در میان طلاب، بخاطر جدیت در تدریس بود
هر طلبهی جوانی که در درس جدیت و کوشایی داشت، مشتاق شرکت در دروس ایشان در حوزه قم بود
پس از آنکه در سال ۱۳۳۷ به قم رفتم؛ در درس اصول فقه امام شرکت کردم و این درس را طی ۶ سالی که در قم بودم ادامه دادم
در درس فقه امام هم شرکت کردم ولی در همه سالها نه!؛ چون به حلقه درس حاجآقا مرتضی حائری پیوستم
این امر نه به علت ترجیح جلسات درس آقای حائری بلکه به سبب شلوغ نبودن آن بود
طلاب جلسات درس حاجآقا مرتضی تعدادشان کم بود؛ زیرا با آنکه ایشان از نظر علم و فضل معروف بود اما روش تدریس وی جذبشان نمیکرد
همان تعداد اندکِ همدرسهای من در حلقه درس ایشان نیز آن درس را ترک کردند
من به تنهایی ماندم و با ایشان دسم را ادامه دادم
به جز این درس در مرحله درس خارج، درس دیگری نبود که تنها یک طلبه در آن شرکت داشته باشد
تا پیش از حرکت امام خمینی در سال ۱۳۴۱ هیچگونه نشانهای از انقلابی بودن در ایشان مشاهده نمیشد
ایشان استادی جدی بود با لباسی مرتب و فوقالعاده تمیز
سر به زیر وارد جلسه درس میشد
به هیچ یک از طلاب نگاه نمیکرد
درس خود را با جدیت میداد
به پرسشها و بحثهای طلاب با دقت و توجه تمام پاسخ میگفت
و بدون آنکه توجهی به ایجاد ارتباط با طلاب داشته باشد به همان شکل بیرون میرفت
در عین حال میان طلاب اعم از شاگردان و غیرشاگردانش محبوبیت بسیاری داشت
اکنون که به آن روزها میاندیشم از سکوتی که این مرد پیش از اعلام نهضت خود داشت خیلی متعجب میشوم.
اعلامیههایی که پس از آغاز نهضت صادر کرد، نشان میدهد که ایشان همچون آتشفشانی خاموش بوده که یکباره فوران کرده است
همواره گفتهام ریاضت سکوت امام؛ یکی از بزرگترین ریاضتها بوده
امام مصداق کامل انسان مومن بود
امام خمینی با پدرم دوست بود هرگاه قصد سفر به مشهد داشتم برای خداحافظی نزد ایشان میرفتم
ایشان هم میخواست که سلامش را به پدرم برسانم
در بازگشت از مشهد هم نزد ایشان میرفتم و ایشان حال پدرم را جویا میشد
برای پرسش برخی مسائل هم خدمت ایشان میرفتم
وقتی نهضت امام آغاز شد کاملاً برای پیوستن به زیر پرچم ایشان آماده بودم
چون همهی آنچه را که میخواستم در این نهضت یافتم
به یاد دارم یک سال پس از نهضت امام از یکی از کوچههای قم میگذشتم که دیدم دومین اعلامیهی امام را بر در ورودی مدرسه حجتیه چسباندهاند
در این اعلامیه امام "اسدالله علم" را با لحن و زبانی مورد خطاب قرار داده بود که قدرت اسلام و عزت علمای مسلمین در آن موج میزد
کلمات اعلامیه را با تمام وجود نیوشیدم و خواستم به سجده بیفتم
زیرا بیانگر تمامی احساسات و آرزوهایم بود
فهمیده بودم امام تا آخر پای حق میایستد
در واقع حوزه علمیه قم پس از رحلت آقای بروجردی احساس یتیمی میکرد
در چنین شرایطی بود که امام مانند کوهی راسخ و استوار برخاسته بود و در نهایتِ شجاعت و قدرت و عظمت با قدرت حاکمه ستمگر سخن میگفت
طبیعی بود که این موضع امام همه احساسات انسان آرمانخواه و آرزومند عزت اسلام و مسلمین را تحت تاثیر خود قرار دهد
به دنبال بالا گرفتن نهضت و مشارکت فعالانهام در آن؛ رفت و آمدم به بیت ایشان افزایش یافت
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11480
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11428
◀️ قسمت بیستوهفتم؛
📒 فصل پنجم: آتشفشان انقلاب ۲
🔶🔸انقلاب چگونه آغاز شد
حرکت امام در پاییز سال ۱۳۴۱ با اقدام ایشان در محکوم کردن مصوبه دولت مبنی بر تبدیل "سوگند به قرآن" به "سوگند به کتابهای آسمانی" و مصوباتی از این قبیل - که هدف آنها تضعیف عظمت اسلام در ایران و تعرض به علمای دین بود - آغاز شد
دو ماه بعد، در برابر سر و صدایی که در کشور برپا شد؛ دولت از موضع خود در مورد این مصوبه عقبنشینی کرد
اما نقشهی دیگری ریخت
یک ماه پس از این عقبنشینی، شاه شش لایحه در رابطه با موضوعاتی مختلف به اسم "انقلاب سفید" ارائه کرد که در واقع طرحهایی آمریکایی بود
امام این طرحهای شاه را نیز محکوم کرد
شاه همچنین یک رفراندوم برای این لوایح اعلام کرد
امام این رفراندوم را هم محکوم کرد
هنگامی که این رویارویی شدَّت و حدَّت یافت؛ شاه تصمیم به ستیزه و چالش با امام و همه روحانیون گرفت
او به قم؛ خاستگاه و دیار علمای دین سفر کرد و بدون دیدار با روحانیون و علمای برجسته در میدانی در مرکز شهر در برابر حرم حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها ایستاد و سخنرانی گستاخانهای کرد
در حالی که با آشفتگی و پریشانی سخن میگفت روحانیون را مورد تهاجم قرار داد
بدین ترتیب شاه دست به یک مانور خطرناک زد
اما امام از ادامه راه منصرف نشد
هر روز یا یکروز درمیان اعلامیهای صادر میکرد که لحن تند و کوبندهای داشت
در چنین جوی همهپرسی انجام شد
رژیم اعلام کرد ۶ میلیون نفر در همهپرسی شرکت کردند
همه پرسی در ششم بهمن ۱۳۴۱ش ؛ ۲۹ شعبان ۱۳۸۲ق انجام شد
در آن روز من و برادرم سید محمد و یک شخص دیگر به عنوان فرستادگان آقای میلانی به نزد امام از مشهد به تهران رسیدیم
من با چشم خود دیدم که حتی در مرکز شهر که شلوغ است، مراکز رایگیری از مردم خالی بود
و جز برخی افراد کسی در آن نبود
امام پس از همهپرسی موضع خود را تشدید کرد
این اقدام و نتیجهی آن را به بحث کشید
در گیرودار این بحران؛ نشانههای آغازین جدایی میان امام و برخی دیگر از مراجع نیز پدیدار گشت
🔶🔸امسال عید نداریم
حلول سال نو نزدیک شد
ایرانیان بنا بر رسم معهود میبایستی در آغاز سال نو با شادی و سرور و جامههای نو و دیدوبازدید به استقبال بهار بروند
اما امام پیشاپیش اعلام کرد:
"ما سوگواریم و امسال عید نداریم"
علت این اعلام؛ حمله به تظاهرات مسالمتآمیزی بود که در تهران صورت گرفت
گروهی از مومنین از جمله آیتالله سیداحمد خوانساری از مراجع وقت ایران در آن شرکت کردند
حضور یک مرجع در تظاهراتی مردمی امر شگفتانگیزی بود
شگفت انگیزتر از آن؛ حمله دژخیمان شاه به چنین تظاهراتی بود که این مرجع بزرگ در آن شرکت داشت
آنها به ضربوجرح تظاهرکنندگان پرداختند
حتی خود آقای خوانساری هم صدمه دید
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11514
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11480
◀️ قسمت بیستوهشتم؛
📒 فصل پنجم: آتشفشان انقلاب ۳.
🔶🔸امسال عید نداریم
حضور یک مرجع در تظاهراتی مردمی امر شگفتانگیزی بود
شگفت انگیزتر از آن؛ حمله دژخیمان شاه به چنین تظاهراتی بود که این مرجع بزرگ در آن شرکت داشت
آنها به ضربوجرح تظاهرکنندگان پرداختند
حتی خود آقای خوانساری هم صدمه دید
پس از اعلام عزا؛ همهی طلاب جوان علوم دینی به همان شکل که در مراسم عزا رسم است لباسهای سیاه پوشیدند
برخی به یک پیراهن سیاه بسنده کردند و برخی هم بیشتر سیاه پوشیدند
به یاد دارم که نزد خیاط رفتم تا برایم پیراهنی سیاه بدوزد
اول فروردین مصادف با ۲۴ شوال بود و روز بعد هم سالروز شهادت امام جعفرصادق علیهالسلام بود
معمولاً در این روز مراجع دینی قم مجالس روضه برپا میکنند
مجلس حضرت امام در منزل ایشان و مجلس آقای شریعتمداری در مدرسه حجتیه بود
هر دو مجلس پیش از ظهر و مجلس آقای گلپایگانی هم عصر در مدرسه فیضیه برپا شد
رژیم شاه برای انتقامجویی از علمای قم مخصوصاً در چنین روزی نقشه خود را طراحی کرد
گروهی از افراد گارد مخصوص شاه به قم آمدند
نقشه آنها این بود که در مجالس عزا که به مناسبت ایام شهادت امامصادق علیهالسلام برگزار میشد آشوب برپا کنند؛
و سپس قدرت خود را نشان دهند؛
و طلاب حوزه علمیه را به خاکوخون بکشند
میخواستند در مجلس امام مشکل آفرینی بکنند اما روضه در منزل ایشان برقرار بود و منزل ایشان هم داخل کوچههای تنگ و پیچدرپیچ قرار داشت؛
لذا نقشه آنها در آنجا نمیتوانست موفق شود
علاوه بر این؛ یکی از معمَّمین برخاست و با صدای بلند این نقشه راه اعلام و آنها را تهدید کرد و فرصت را از دست توطئهگران گرفت
خواستند این مشکل را در مجلس آقای شریعتمداری ایجاد کنند ولی یکی از جاهلمسلکها که معروف به طرفداری از آقای شریعتمداری بود متوجه موضوع شد
برخاست و خطاب به حاضران گفت:
"هر که بخواهد در این مجلس مشکلی بیافریند کمرش را میشکنم"
البته آنها در مدرسه فیضیه موفق شدند
مجلس سوگواری را به فاجعهای بزرگ تبدیل کردند که لکِّهی رنگ همیشگی بر پیشانی رژیم شاه گذاشت
دژخیمان به طلاب حمله کردند
آنها را کتک زدند
برخی را کُشتند و برخی را از پشت بام به حیاط مدرسه پرتاب کردند
اندک اثاث ناچیز آنها را از حجرهها بیرون ریختند و به آتش کشیدند
چهها که نکردند
شرح آن به درازا میکشد
🔶🔸نقشه امام برای ماه محرم
به دنبال حادثه فیضیه، امام غوغا و شور و هیجانی به پا کرد
برای افشای اقداماتی که رژیم در مدرسه فیضیه مرتکب شده بود و نیز آگاهسازی مردم نسبت به نقشه رژیم برای سرکوب علمای دین؛ پیروان امام تلاشهای خود را گستردهتر کردند
سپس امام برای ماه محرم برنامهریزی کرد
در این ماه حوزه علمیه از طریق مجالس عزای امام حسین علیهالسلام و منبرهای وعظ و ارشادی که به صورت مردمی و گسترده برپا میگردد برای ارتباط با تودههای مردم همهی شهرها و روستاها، فعال میشود
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11538
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11514
◀️ قسمت بیستونهم؛
📒 فصل پنجم: آتشفشان انقلاب ۴.
🔶🔸نقشهی امام برای ماه محرم
سپس امام برای ماه محرم برنامهریزی کرد
برنامهی امام بدین ترتیب بود که از روز هفتم محرم، خطبا بر بالای منبر کارهای رژیم را افشا کنند
هیئتهای عزاداری مردمی هم از تاسوعا این کار را انجام دهند
برنامه به اطلاع علما و مراجع رسید
من هم از جمله کسانی بودم که برنامه را ابلاغ میکردند
امام قدساللهروحه مرا به مشهد فرستاد تا آقای میلانی و آقای قمی را از تصمیم ایشان مطلع کنم
در آغاز محرم رهسپار بیرجند شدم تا طبق برنامهی امام در آنجا دست به افشاگری علیه رژیم شاه بزنم
در آنجا اتفاقاتی افتاد که در خلال صحبت از نخستین زندانم از آنها یاد خواهم کرد
نقشهی امام برای برانگیختن احساسات تودههای مردم با موفقیت روبرو شد و مجالس روضه به صورت آتشفشانهایی انفجارآمیز علیه ستم و ستمگران اعم از شاه و اعوان و انصارش در آمد
در این جو سرشار از خشم و ناخشنودی علیه قدرت حاکمه و لبریز از احساسات اسلامی و انقلابی، اعلام شد:
"امام روز عاشورا منبر خواهد رفت"
دلها همه متوجه قم شد تا ببینند امام چه خواهد گفت
در روز موعود امام سخنرانی تاریخی شگفتآور خود را ایراد کرد
به گمان هیچکس خطور نمیکرد امام با این لحن تند و صریح که طی آن تمامی مرزها و قیدوبندها را کنار گذاشت؛ سخن بگوید
از جمله در این سخنرانی فرمود:
"... اسرائیل به دست مزدوران رسوای خود، مدرسه فیضیه را سرکوب کرد
این اسرائیل است که ما و مردم ما را نابود کرده و میخواهد بر اقتصاد ما سلطه یابد؛ کشاورزی و بازرگانی ما را از میان ببرد
ای شاه! من تو را نصیحت می کنم از این کارها دست بردار
... امیدوارم روزی نرسد که ناگزیر شوی از ایران بروی و مردم به خاطر رفتن تو خدا را شکر کنند!
... با سرنوشت ملت بازی نکن
... در برابر روحانیت نایست
... تو را نصیحت میکنم
... ۴۵ سال از عمرت گذشته؛ نصیحت را بشنو و به آخر و عاقبت کارت بیندیش. از آنها که پیش از تو بودند عبرت بگیر!از پدرت عبرت بگیر و نصایح روحانیت را گوش کن
... آیا روحانیون مرتجعاند؟ آیا اسلام ارتجاعی است؟ آیا این ارتجاع سیاه است؟ آیا تو انقلاب سفید کردهای؟
کدام انقلاب سفید؟ چرا دروغ میگویی؟ چرا مردم را فریب میدهی؟
قسم به خدا که اسرائیل سودی به تو نمیرساند
قرآن به درد تو میخورد.
امروز مطَّلع شدم ساواک گروهی از وُعّاظ را دستگیر کرده و از آنها تعهد گرفته که متعرض شاه و اسرائیل نشوند و نگویند دین در خطر است.
... شاه و اسرائیل چرا رابطهای باهم دارند؟ آیا از نظر ساواک شاه یهودی است ...؟!"
دو روز بعد از عاشورای ۱۳۸۳ قمری؛ سحرگاه دوازدهم محرم مصادف با پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ امام به صورت محرمانه بازداشت و به تهران منتقل شد
به محض انتشار خبر؛ قیام ۱۵خرداد به وقوع پیوست و کشتار وحشتناک معروف آن رخداد
در آغاز، محل بازداشت امام باشگاه افسران تهران بود
تا غروب را در آنجا گذراندو شبانه به زندانی دیگر منتقل شد
بعد از چند روز ایشان را به سلولی بسیار کوچک منتقل کردند
آنقدر کوچک که امام قادر نبود نماز را در آنجا ایستاده بخواند
امام در آنجا یک شبانه روز ماند و بعداً به زندان دیگری انتقال یافت و یک ماه و اندی در آنجا بود
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11579
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتالله العظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11538
◀️ قسمت سیام؛
📒 فصل پنجم: آتشفشان انقلاب ۵.
🔶🔸نقشهی امام برای ماه محرم
در آغاز، محل بازداشت امام باشگاه افسران تهران بود
تا غروب را در آنجا گذراند و شبانه به زندانی دیگر منتقل شد
بعد از چند روز ایشان را به سلولی بسیار کوچک منتقل کردند
آنقدر کوچک که امام قادر نبود نماز را در آنجا ایستاده بخواند
امام در آنجا یک شبانه روز ماند و بعداً به زندان دیگری انتقال یافت و یک ماه و اندی در آنجا بود
سپس یکباره ایشان را آزاد کردند
به مدت سه روز و نیم آزاد ماند که طی آن در خانهای در تهران اقامت گزید
وقتی مردم خبر آزادی ایشان را شنیدند و از محل اقامت ایشان آگاه شدند؛ گروهگروه و تکتک به سوی آن خانه شتافتند
چنانکه همه خیابانها و کوچههای منطقه پر از جمعیت شد
رژیم احساس خطر کرد
لذا امام را به یک محل اقامت اجباری در منطقه قیطریه در شمال تهران منتقل کردند
حدود هشت ماه در آنجا ماند
در اوایل سال ۱۳۴۳ آزاد شد و به قم بازگشت
ایشان تا آبان آنسال آزاد ماند و سپس به ترکیه تبعید شد
نخستین زندان من همزمان با دستگیری امام و قیام ۱۵ خرداد بود و دومین زندان من با حضور امام در قیطریه همزمانی داشت
من پس از آزادی؛ در آنجا، به دیدار ایشان رفتم که در جای خود از آن یاد خواهم کرد
خبر آزادی سه روز و نیمه امام هنگامی به ما رسید که با گروهی از دوستان شاعر در یکی از ییلاقات مشهد به نام اخلمد بودیم
📒 فصل ششم؛ سایهی خورشید ۱.
🔶🔸روزهای نخست نهضت
پس از قیام امام؛ قم با فعالیتها و تحرکات متوالی به خروش آمد
این فعالیتها بر محور سازمان و تشکیلات نبود
اسلامگرایان هر یک مطابق سلیقه خود عمل میکردند
هیچ.کس حتی امام به سازماندهی این فعالیتها نمیاندیشید
من الان طلابی را که فعالیتهای مختلفی داشتند با اسامی آنها به یاد دارم
یک گروه مشغول توزیع اعلامیههای امام بودند
گروهی اعلامیهها را با دستگاه مخصوص پلیکپی میکردند
گروهی با امام تماس میگرفتند و در امور مختلف به ایشان مشاوره میدادند و نظرات و پیشنهادهای خود را مطرح میکردند
برخی از آنها امام را در جریان رخدادهای سیاسی، اجتماعی و نظامی قرار میدادند
برخی هم به عنوان حلقه وصل میان امام و علما بودند
برخی که کاری پیدا نمیکردند در منزل امام آرام و قرار مییافتند
لذا اتاقهای منزل امام پر بود از طلاب، حتی اگر امام نیز در میانشان حضور نداشت
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/11673
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee