هدایت شده از 🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
مهدی صدقی ندبه.mp3
31.06M
✨⛅️✨
⛅️
✨
✨دعای شریف ندبه✨
✨مهدی صدقی✨
⛅️
✨⛅️✨
#اصول_زندگی_شاد
هیچ مدرسهای بالاتر از تجربه نیست.
افسوس که شهریهی آن به گرانی یک عمر است!
از بزرگتراتون مشورت بگیرید
همیشه تجربه کردن راهش نیست.
╭─━─━─• · · · · ·
⭕️ چهارمین #مسابقه_کتابخوانی
۩۩بسمࢪَبِّ علی الاعلی۩۩...". ✨🤍
🔆 کانال ترنم باران به مناسبت سالروز
آغاز امامت و ولایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برگزار میکند...
♦️ســـــلام و درود دوســــتان خــــوبــــم 🙋
📖 #مسابقه_کتابخوانی از کتاب " گنج پنهان "
🎁 همراه با جوایز نفیس 🎁
⏳زمان برگزاری مسابقه: از نهم ربیع الاول سالروز آغاز امامت حضرت حجه (عج) تا هفدهم ربیع الاول سالروز ولادت پیامبر مهربانی ها حضرت خاتم (ص)
⌛️زمان اعلام اسامی برتر: ۳۱ شهریور
⭐️ سوالات به همراه راه ارتباطی برای ارسال پاسخ ها روز ۳۰ شهریور در کانال گذاشته میشه
🚨شرطشرکتدر#مسابقه ،عضویت درکانال ترنمباران
👇👇👇👇👇
@samte_aramesh
با ما « تـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان» همراه باشید . .
با تشکــــــــر 🙏🙏💐
╰─━─━─• · · · · · ·
هر جمعه
برایت سفره ای می چینم از عشق ،
دوست داشتن ،
انتظار آمدنت ،🌸🍃
لقمه ای میگیرم از حسرت ،
با بغض می بلعم غصه نبودنت را و
جرعه جرعه می نوشم
چای دلتنگی را ...🍃
صبح جمعه تون بخیر💖
#دلی♡
خدایا، چه برکتی داره دوست داشتنت...
هر چه دلم را خالی میکنم، باز پر میشود از تو... 🪴
اگر مجال بیابم میانِ آغوشت
گلایهها چه زیاد است و گریهها بسیار...
#مریم_عظیمی🌱
اَزهَمینفاصِلہیِدورسَلامَمبِپَذیر ، ڪهخَرابِتوشُدَم،خآنہاَتآبادحُسِین❤️
#صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ.. 🏻'(: ‹🌱♡-
❤️ سالروز آغاز امامت حضرت صاحب الزمان(عج)، مهدی موعود و عید امامت و ولایت مبارک باد
سلامتی و فرج مولایمان صاحب الزمـــان
عجل الله تعالی فرجه الشریف#صلوات⚘️
#السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِه
#اݪهۍعَجللِۅَلیڪالْفࢪج
#امام_زمان
دیوانگی ام را به حسابِ تــو شمردند
تحقیق شده
از هَـمه معشوق ترینی...!
کلماتم همه درگیرِ تو و عشقِ تو اند
مثنوی! شعرِسپیدم! هیجانم! غزلم :)
#دلی♡
بین سختیهای زندگی گاهی به اونکه
همیشه باهات بوده بگو:
"غمی هم اگر هست،تو دلخوشی منی" 💞
AUD-20220814-WA0012.mp3
8.66M
♧خواننده :حامد جلیلی💚🍃
♤نام قطعه :ای آرزوترین بهار
▷ ●━━─── ♪
ㅤ ◁ 🫧🩵 ▷
تمآمقافیہهآیمفدایآمدنت
بیآردیفکناینروزهآیدرهمرـٰا💚''
#آغاز_ولایت_امام_زمان
#عید_بیعت
#روز_بیعت
salavat256.ir.pdf
1.12M
﷽
╭─━─━─• · · · · · ·
📖 |خلاصه کتاب گنج پنهان 📝
✍ |"فوائد صلوات امام زمان معروف به صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی "🌿
💠 |#مسابقه_کتابخوانی📚
#کتـــــاب |#انـگیــــــــزه
╰─━─━─• · · · · · ·
رسـولاللهﷺ فرمـودند:
نزدیکــترین بندهگان به من در روز قیامت کســانی هستند که بیشــترین #صلوات را فرســتادند.
❤️اللــــهم
صــــلِے
عــلــے
مــحــمد
وآلمــحمد❤️🌹
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و در فرج ایشان (حضرت مهدی) تعجیل بفرما.
ذکرِروزِجمعه °•🤍🌿
مداحی الهی عظم البلاء ....._۲۰۲۴_۰۹_۰۲_۱۰_۱۰_۲۰_۷۹۷.mp3
1.18M
برسون خدایا آقامونو . . ❤️🩹
کم نبودند کسانی که از این دنیا رفتن و در نامهی اعمالشون فقط این ثبت شده بود که :
[ میخواست آدم خوبی باشد ]
اما برای خوب شدن نه حرکتی کرد ..
نه سرعتی داشت و نه سبقتی !
🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️
🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋
🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️
🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋
🦋☀️🦋☀️🦋☀️
🦋☀️🦋☀️🦋
🦋☀️🦋☀️
🦋☀️🦋
🦋☀️
🦋
#ࢪمان√
🌸دختࢪعموۍچآدࢪۍمن!🌸
#به_قلم_بانو ❄️
#قسمت28
#یاس
از بیکاری حوصله ام سر رفته بود یه حیاط هم نداشت برم تو حیاط بشینم!
اخ چقدر اون خونه رو دوست داشتم!
بلند شدم و ناهار پختم اما پای گاز که می موندم گرمم می شد دستم عرق می کرد و زخمم می سوخت.
بلاخره هر طوری بود ناهار و اماده کردم و زنگ زدم به پاشا فکر کنم این بار 20 م بود بهش زنگ می زدم.
حوصله ام سر می رفت و الکی بهش زنگ می زدم.
جواب داد و گفت:
- به امام حسین الان میام.
خنده ام گرفت و گفتم:
- بهت گفتم چی بخری؟
درمونده گفت:
- بار اول زنگ زدی گفتی نوشابه
بار دوم زنگ زدی گفتی ماست
بار سوم زنگ زدی گفتی لواشک
باز چهار زنگ زدی گفتی پفک
بار پنجم زنگ زدی گفتی ذغال
بار شیشم زنگ زدی گفتی بستنی
بار هفتم زنگ زدی گفتی کالباس و سس
بار هشتم زنگ زدی گفتی کی میای دیگه
بار نهم زنگ زدی گفتی نمی گی کلید کجاست
بار دهم زنگ زدی گفتی می خوای بگی کلید کجاس خودم برم بخرم؟
بار یازدهم زنگ زدی گفتی یادت نره ها
بار سیزدهم زنگ زدی گفتی حالا که می ری خرید پاستیل هم بیار
بار چهاردهم گفتی ادامس هم بیار با طعم توت فرنگی و موزی
بار پونزدهم گفتی عدس و لپه بیار
بار شونزدهم گفتی این ماهواره شبکه هاش خارجیه بیا عوض ش کن
بار هفدهم گفتی بیا بریم خونمون وسایل مو بیاریم
بار هجدهم گفتی غذا استامبولی درست کردم دوست داری؟
بار نونزدهم گفتی تخمه بیارم
حالا هم که بار بیستم شده می گی یادم هست بعله همه رو یادم هست تازه اون بار اول که زنگ زدی کلید می خواستی بری مدرسه رو هم تازه حساب نکردم !
با خنده گفتم:
- یکم نفس بگیر حالا.
با حرص گفت:
- چیزی مونده از قلم ننداخته باشی؟
یکم فکر کردم که گفت:
- چی شد په!
لب زدم:
- بابا بیا دیگه خوب حوصله ام سر رفته یعنی چی! من تو عمرم انقدر تو خونه نمونده بودم کاری نیست که غذا هم اماده است تازه کیک هم درست کردم با ژله خسته شدم خوب تنهایی.
پاشا گفت:
- تو ساختمونم سوار اسانسور شدم با اجازه اتون .
گوشی و همون طور ول کردم رفتم دم در بعد یک دقیقه صدای چرخش قفل اومد و من درو زود باز کردم و طلبکارانه تو استانه ی در وایسادم و گفتم:
- اولا که سلام دوما رات نمی دم دیر اومدی درو هم قفل کردی!
چشاش گرد شد و گفت:
- تا الان این همه زنگ زدی بیا حالا رام نمی دی؟
خرید ها رو گذاشت پایین و و نچی کردم.
توی پلاستیک ها دمبال چیزی گشت و گرفت سمتم.
لپ لپ بود.
وای خیلی دوست داشتم گرفتم و درو بستم با ذوق نشستم رو مبل که درو باز کرد اومد داخل با خنده گفتم:
- عه یادم رفت درو بستم .
با غرغر گفت:
- بعله دیگه لپ لپ دیدی اقای خونه اتو یادت رفت.
شونه ای بالا انداختم و بازش کردم.
یه قران کوچولو توش بود با یه ریل کوچیک برای قران که پلاستیکی سبز بود.
تو دکوری گذاشتمش و یه کتاب داستان خانوم موشی بود.
یادم باشه برا پاشا بخونمش!
پاشا از تو اشپزخونه داد زد:
- یاس مردم از گرسنگی .
تو اشپزخونه رفتم و گفتم:
- نکن ناخونک نزن برو لباس عوض کن بیا اماده است.
باشه ای گفت و زود زود میز و چیدم.
پاشا اومد نشست و برا من کشید دیس و گذاشت ور دل خودش و شروع کرد به خوردن.
وسط های غذا خوردنم دیس و تمام کرد و پاشد دوباره کشید برای خودش.
نوشابه خوردم و گفتم:
- مگه از قحطی اومدی؟اروم بخور.
دستشو به معنای هم اره هم نه تکون داد.
لیوان و گرفت سمتم براش نوشابه ریختم و وقتی کامل خورد یه نفس عمیق کشید و گفت:
- دستت طلا خیلی خوشمزه بود .
خواهش می کنمی گفتم.
#رمان