♦️امان از گرگهای در لباس میش
و هوای گرگ میش
جهاد تبین 👇
صرفا این نیست که حق را از باطل
بشناسانیم
تمام انسانهای خدای جوی و آزاده
با صفای باطنی خود میتوانند
حق را از باطل
مثل تفاوت شب وروز از هم تمیز دهند
لاکن این هوای گرگ میش است
که آدم را در تشخیص زمان
همان حقیقت به اشتباه
می اندازد
جهاد تبین یعنی
روشن کردن هوای گرگ میش!
یعنی مشخص کردن و تمیز دادن ِ
"حق" از شبه حق
شبه حق بسیارویرانگر تر از
باطل است، چون انسان
باطل را مثل شب میداند و حق را مثل روز
امان از دست هوای گرگ میش
که در آن شبه متدینین
مثل گرگ در لباس میش
باطل را شبیه به حق جلوه می نمایند
وایچنین است که تشخیص
"حق" از شبه حق بسیار سخت
می گردد
اینجاست که اهمیت
#جهاد_تبین صد چندان می شود
امان از
هوای گرک میش و
گرگهای در لباس میش
✍سید اخلاص
دیدین توبیابان هر از گاهی به یه
تک 🌴درختی میرسی چقدر ارزشمنده و در زیر سایه آن درخت کمی آرمیدن
چقدر لذت بخش است
والا جنگل پر درخته
فقط تما شا کردنش جذابه
ولی صفای آن تک درختهای
در دل بیابان را ندارد
خب
ماهم به همین اندک درختان
همیشه سبز در این کانال شهدا
افتخار میکنیم
تعداد خیلی مهم نیست
همین که هستین
ممنونیم 🍀🌺🍀🌴
سلام
بزرگوران
هرگونه انتقاد و پیشنهاد
ویا متنی داشته باشین
در خدمتیم
میتوانید آن را به پیوی حقیر ارسال
فرماید تا در کانال بار گذاری و
ومنتشر کنیم
سپاس از حضور سبزتان
خداوند
به همه بندگان خود یکسان
می بخشد همه را یکسان می بیند
اما
به بندگان خاص که بخدا نزدیکتر از دیگرانند ؛
خاص و ویژه نظر دارد...
میدونیم تعداد این بندگان خاص قلیل واندکن
الهی که بزرگواران شامل نگاه خاص خدا قرار بگیرند
آمین🤲
شهدا زنده اند ودر
نزد خدا روزی داده
میشوند
شهدا هم همه را می بینند
ولی اونای که نزدیکتر به شهدا
هستن به اونا نگاه خاص دارن
شفاعت خاص 🌺🍀🌺
شهدا شامل حالتان
♦️امان از گرگهای در لباس میش
و هوای گرگ میش
جهاد تبین 👇
صرفا این نیست که حق را از باطل
بشناسانیم
تمام انسانهای خدای جوی و آزاده
با صفای باطنی خود میتوانند
حق را از باطل
مثل تفاوت شب وروز از هم تمیز دهند
لیکن این هوای گرگ میش است
که آدم را در تشخیص زمان
همان حقیقت به اشتباه
می اندازد
جهاد تبین یعنی
روشن کردن هوای گرگ میش!
یعنی مشخص کردن و تمیز دادن ِ
"حق" از شبه حق
شبه حق بسیارویرانگر تر از
باطل است، چون انسان
باطل را مثل شب میداند و حق را مثل روز
امان از دست هوای گرگ میش
که در آن شبه متدینین
مثل گرگ در لباس میش
باطل را شبیه به حق جلوه می نمایند
وایچنین است که تشخیص
"حق" از شبه حق بسیار سخت
می گردد
اینجاست که اهمیت
#جهاد_تبین صد چندان می شود
امان از
هوای گرک میش و
گرگهای در لباس میش
#جامانده_از_قافله_عشق🦋
✍سید اخلاص
https://eitaa.com/joinchat/2581528958C63d5a1ec90
#خاطره نوشت کریم دوستی آزاده ورزمنده پیشکسوت
🔹یه خاطره اینکه میگم؛ گر نگهدار من ان است که من می دانم
شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد
چون خدا می خواست من نمیرم یا اینکه لیاقت شهید شدن را نداشتم خدا میدونه .توی جبهه بلند می شدم ایستا ده رگبار می زدم به راحتی توی ان بارش گوله راه می رفتم الان دوستان حی و زنده شاهد هستند انها می خوابیدن سینه خیز مهمات جابجا می کردند فرمانده می گفت بخواب ولی من نشسته تند تند آ ر پی جی را می اوردم می دادم ایرج مهری می زد خودم نارنجک انداز بودم وبا کلاش هم عراقیها را به رگبار می بستم ترسی نداشتم
♦️در اسارت همیشه من با حاج غضنفر حمید پور در #موصل باهم می گشتیم . روزی یکبار نان ساندویچی که داخلش کلا خمیر بود بهش می گفتند (ثامن )بما می دادند آنهم چطوری ؟!
سربازان عراقی کابل برقی تو دست داشتند تونل درست می کردن به متراژ ۱۰۰متر باید همه بدون استثنا از تونل رد می شدند تا نون بر می داشتند بخاطر یه نان ۵۰۰تا باید کابل می خوردی . فرمانده هان بیشتر از شهرستان اصفهان داوطلب می شدند انها جلوتر بروند از وسط فرار کنند تا توجه عراقیها جلب انها بشودوما کوچکترها به راحتی نان بررداریم . یاد آوری می گردد که دستور بود هرروز باید اسرا را انقدرمی زدنندهرکی ضعیفتر بود از لحاظ جسمی تا شهید می شد روز دوزادهم اسارتمان بود که ۱۲تا شهید داده بودیم افسر که داخل می شد همه ما می بایست بدون کوچکترین حرکتی بلند می شدیم می ایستادیم و سر به پایین می داختیم افسر می امد اگر می دید کسی بلند نشده یا بد ایستاده یا تکان می خورد یه سیلی می زد دیگه کارنداشت سربازان بعثی انقدر از سرش می زدند تا شهید می شد
آن روز من از ترس کتک نرفتم نان بردارم گفتم به جهنم فرض می کنم روزه هستم خمیر نان دیروزی ام را گذاشته بودم روی پنجره خشک شده بود ان را برداشتم بخورم
نگو افسره وارد میشه از ترس ایشان حاج غضنفر حمید پور نمی تونه به من بگه
یکدفعه دیدم نزدیک ۲۰۰۰ نفر همه بلند شدند غیر من . افسر امد پیش ما فهمیدم که امروز نوبت من بود شهید بشوم .
گفت بلند شو بلند شدم کسی بچها هم جرئت نمی کرد حتی با گوشه چشمش نگاهم کند
افسر بعثی
دست اش را بلند کرد که سیلی اول را بزند بعد سربازا بریزند منو بکشند .یهو ظرف چند ثانیه برای اولین بار رحمش امد
آمد نزد گفت .بشین .
وقتی رفت همگی رفتیم آسایشگاه شده بودم امام زاده همه می امدند منو زیارت می کردند؛
🖌این خاطره شنیدنی
امروز پنجشبه خرداد 1402
دقیقا به قلم
خود آزاده سر افراز
حاج کریم دوستی همان
آزاده 14ساله
نوشته شده
#خاطرات_آزادگان
#دفاع_مقدس
@seYed_Ekhlas🇮🇷
ادامه خاطرات آزاده
حاج کریم در مورد نوشتن نامه به همرزمانش در ایران و بصورت
رمزی سلام رسوندن به امام خمینی ره👇
سلام برادر
یک بار برای من از عراق نامه فرستادی و ضمن توصیه به عرض سلام به عزیز بابا ( کد سری امام ) جمله ای نوشتی که متاسفانه پس از بازگشت فرصتی برای کسب توضیح بیشتر نبود و اکنون با توجه به شرح وظائف گروه خیلی مناسب است که بیشتر توضیح فرمایید .
مضمون قریب به عین جمله این بود : در آخرین لحظات که اسیر می شدیم شهرام را دیدم ، مجروح بود ، داشت نماز می خواند ، چه نمازی !!!!! فکر کنم به آرزویش رسیده باشد
✍پ ن
توصیف نامه اسرا به قلم
رزمنده هشت سال دفاع مقدس
حاج حمید مصطفی زاده
و چگونگی نگارش نامه روی صحبت
با حاج کریم دوستی👇👇
👆سلام مجدد . درست با توجه به اینکه در زمان حضور بنده در ایران افرادی که بیشتر در جبهه ها حضور داشتند شما و شهید خیر الله نظری و شهید طالب نباتی بودند و انطوری که شنیده بودم شمارو جز مسولین و فرماندهان می دانستم و از جمله شهید طالب نباتی . و برادر اختیار شعبانعلیزاده هم که باهم در جبهه بودیم به ایشان هم نوشته بودم اینکه مسقیما نمی توانستیم اسم امام را بیاوریم .از رمز عزیز بابا ویا غیره استفاده می کردیم و احتمال می دادم که شما یا همان فرماندهان را پیش امام ببرند و سلام مارا برسانید و چون در خیبر همه یا شهید شدند یا مفقود ویا اسیر
و چون شهید شهرام جعفری مسولیت داشت دوستان گردان دیگر ما همه ایشان را کاملا از نزدیک می شناختند و فرمانده گردان هم بود
حاج جمشید اتش افروز الان با هیچ کس ارتباط نداره و انموقع هم ادم ساکتی بود فقط جدول حل می کرد می ترسید لو بره بکشند .با کسی ارتباط نداشت
بمن گفت بنویسم که خانواده ایشان
یعنی شهید شهرام جعفرزاده چشم براه نمانند...منظورش این بود که
باچشم خوشان دیدن که شهرام جعفری
یقینا شهید شده بود
پنشنبه خرداد 1402
خاطره مستقیما توسط
خود برادر آزاده حاج کریم دوستی
#جامانده_از
#قافله_عشق🦋🦋
بازهم شب جمعه یاد شهدا 🌹
و اموات ودرگذشتان
اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌹
🌹🇮🇷💚🇮🇷🌹
✍ دلنوشته استاد محمدجوادمحدثی قمی درباره امام خامنهای مدظلهالعالی :
عجب هنری به خرج داده استاد محدثی حفظهالله
💚 میخواهم با قلممویی از کلمات، بر بوم این صفحات، چهرهنگاری کنم و تصویر چهرهای محبوب را به صورت تابلویی چند بعدی، به رسم یاد بود تقدیم دوستان کنم.
در قاب این نوشته،
تصویر مردی است از تبار عترت،
سیدی از قبیله اهل بیت،
زاده زهرا و علی (علیهماالسلام)
مسافری از قافله تشیع،
پیام آوری از حرای کربلا،
سرداری به تنهایی مجتبای سبز پوش،
تنهایی در غریبآباد بیدردان،
زخم خوردهای از تیغ جهل نامردان،
محسود حسودان تنگ نظر،
محبوب عاشقان جان بر کف،
صبوری از طوبای حسنی،
غیوری از شجره حسینی،
شاهدی از مشهد شهادت،
شهیدی زنده از نسل حماسه، ذوالفقاری در غلاف حفظ مصالح.
💚 این قطعههای ریز و درشت را اگر کنار هم بگذاری،
سیمای نورانی مردی به چشم میآید که در اوج اقتدار، مظلوم است
و در بلندای رفعت، متواضع
و در اوج تواضع، رفیع.
دخیل ضریح انتظار،
تشنه چشمه فرج،
سیراب زمزم جمکران،
علمداری عباسگون که قاطعیتی ذوالفقارانه دارد
و دستی که یادگار علقمه وفا و فرات و کربلاست.
پناه چلچلهها، مأمن دلشکستهها، سردار خط علوی، سرباز جبهه مهدوی.
💚 نشان جانبازی در دست بلندش، چفیه بسیج بر دوش تعهد بارش، عصای توکل در پنجه استوارش، عینک بصیرت بر چشمان بیدارش. فقیهی وارسته از تعلقات، رهبری رهرو جاده تکلیف که مرجعیت در پی او دوان است و او از مرجعیت گریزان. چلهنشین سجاده و سحر، معتکف محراب فکه و شلمچه، امین وادی شعر و هنر، مرزبان اقلیم فرهنگ و ادب، خبیر خطه فقه و حدیث، بصیر میدان سیره و تاریخ، نکتهسنج قلمرو اخلاق و تربیت، شوریده آوای ترتیل و قرائت، خطشکن عرصه سیاست، خورشید سپهر بیان و بلاغت، آبرو بخش رهبری و درسآموز شیوه سروری.
💚جوانان، دلداده پند پیرانهاش، پیران شورآموز روح جوانانهاش، واعظان خوشهچین خرمن بیانش، ذاکران بهرهمند از نکتههای بدیعش، قاریان، در کمند مَدّ نگاهش، متهجدان اسیر سلسله اشک و آهش. اهل ذوق، شیفته روح لطیفش، اهل ادب، مفتون فکر بدیعش، اهل دل، مخمور شراب شیداییاش، اهل رزم، مرید روح عاشوراییاش. اهل قلم از قدرت قلمش متحیر، اهل سخن از طبع سیال و ذهن جوالش مدهوش، اهل سیاست از هوش سیاسیاش حیران، اهل فرهنگ از ژرفای فهمش سر به گریبان، اهل مطالعه بر گستره کتابخوانیاش ثناخوان.
💚 فقیهان به عمق فقاهتش معترف، هنرمندان از بینش هنریاش مبهوت، شاعران از ظرافت مشعوف، خطیبان از سلاست گفتارش در شگفت، رهروان به رهبریاش مفتخر، رهبران به صلابتش محتاج. رهبری فرهنگساز و اندیشهپرور، غیرتگستر و آیندهنگر. فرزانهای که افشای شبیخون فرهنگی، برگی از دفتر بیداری اوست، و عبرتهای عاشورا نقطهای از الفبای شعورش، رسالت خواص، سطری از کتاب تعهدش، رفتار علوی، واژهای از قاموس افکارش، سادهزیستی، موجی از پارساییاش. عزت حسینی مرامش، خدمترسانی پیامش، کارآمدی حوزه امیدش، بیداری دانشگاه انتظارش، ایمان جوانان تکیهگاهش، وحدت مردم آرمانش.
💚خامنه، ذاکره دیرینش،
قم خاطره شیرینش،
مشهد شاهد هدایتهایش،
ایران خانه امتش،
امت حامی امامتش،
سنگر جمعه تجلی راه خداییاش،
محراب جبهه تبلور روح حسینیاش،
ولایتفقیه تداوم خط خمینیاش،
کرسی درس، حجت فقاهتش...
👆اینهاست که دلها را اسیر سلسله محبتش ساخته و جانها را به کمند عشقش انداخته است.
✨ اینک در نگارستان ولایت این تصویر زیبا، بیقاب و بینقاب، در تاقچه دلمان نشسته و راه را بر نامحرمان بسته است.
💫باشد که این نقش و این نگار، بی غبار و پایدار بماند🇮🇷
سلام خاطره سنجاق شده را
حتما بخوانید
حقیر مستقیما با آزاده سرافرا ز
در ارتباط هستم
وهمه رزمندگان شهرستان خلخال و تاحدودی با سایر عزیزان رزمنده
استانهای شمال و شمالغرب کشور
عزیمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم تنگ صدایست
که نیست!!!
✍سید اخلاص
کوچه هم دلتنگ صدای پای
الداغی ست
تا کوچه بنام تو جوانمرد باقیست
دلها پر از یاد و داغ الداغی باقیست
و گوشه های دیده نشده از زندگی شهید الداغی
که چهل روز از شهادت این جوانمرد
گذشت
روحش شاد یادش گرامی
🌺🍀🌺
eitaa.com/jAmAnbH
سلام
دوستان شب جمعه و یاد شهدا و اموات
اللهم صل علی محمد و آل محمد
یارن شهدا
سری هم به سنگر غریب جامانده
بزنید
و خاطات خودتان. و همرزمان شهیدمان را که به روایت شما مجاهدان ثبت شده
ببینید
ماندنی در این سنگر هم نشدین
ملالی نیست
همین که گه گاه سر بزنید
دلگرممان می کنید
شفاعت شهدا شامل حالتان
🌺🍀🌺
#جامانده_
#از قافله_عشق🦋🦋
eitaa.com/jAmAnbH
مخلص شما بزرگوران
سید اخلاص موسوی