💢#دیدبان
#یک_گرا_ودرواقع_هشدار
حضرت آقا👇
👈فرمودن ایران تحت تملک آمریکا بود دوران #پهلوی / #انقلاب شد / مات موندن چجوری اینجوری شد /که #شکست_خوردند؟!
💢حالا تو فکر جبران این شکست هستند
#با چی تو فکر جبران شکستن؟ با مذاکره
♦️چجوری میشه که این شکست رو تبدیل به جبران کنن؟ وقتی مسئولین ب آمریکا اعتماد کنن (و بلایی ک سر مصر و لیبی و افغانستان و سوریه آوردند!
♦️خلاصه حواسمان به این فرمایش حضرت آقا باشد!
#دیدبان_امت
@seYed_Ekhlas🇮🇷
17.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢#پذیرش_ولایت_شیطان؟!
👈 برشی بسیار دیدنی از مستند روایت فتح با گفتاری زیبا و شنیدنی از سید شهیدان اهل قلم #شهید_آسیدمرتضی_آوینی
♦️ آنان كه زیبایی های حیات را خارج از جنگ حق و باطل می جویند ، آیا هیچ به این حقیقت اندیشیدهاند كه اگر لازمه زندگی بدون جنگ، پذیرش ولایت ارباب ظلم و فساد باشد چه خواهند كرد..؟ و مگر اكنون جز این است..!؟
آنجا كه شیاطین، دار الاماره خویش را در پناه شمشیر ساختهاند ، آیا چارهای جز جنگ نیز وجود دارد..؟
#خون_برشمشیرپیروزاست
#دفاع_مقدس_ادامه_دارد....
@seYed_Ekhlas🇮🇷
15.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ژنرال_جوزف_عون
💢رئیسجمهور جدید لبنان سوگند یاد کرد
♦️قول میدهم آنچه را که اشغالگران اسرائیل در سراسر کشور ویران کردند، بازسازی کنم.
♦️جوزف عون: ما به لحظۀ حقیقت رسیدهایم. ما در یک بحران حاکمیتی هستیم که نیازمند تغییر در عملکرد سیاسی و اقتصادی است. امروز مرحله جدیدی از تاریخ کشور آغاز میشود.
♦️همه ما باید تحت حاکمیت قانون و قوه قضائیه باشیم. تنها مصونیت موجود، برای هر شهروندی، تنها عدالت است. متعهد میشوم که با دولت آینده بر روی پیشنویس قانون جدید برای استقلال قوه قضائیه کار کنم.
#لبنانِ_میشل_عون_تالبنانِ_جوزف_عون
@seYed_Ekhlas🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢1000/000 رزمنده
♦️#یمن_قدرت_نوظهورمنطقه
رهبر انصارالله یمن: حدود ۸۰۰ هزار نیرو در یمن آموزش دیده و آمادۀ نبردند و این عدد به بیش از یک میلیون خواهد رسید.
پ ن
♦️یمن در آینده تمام خسارت های وارد شده را از ائتلاف جنایتکار عبری عربی آمریکایی در دریایِ سرخ خواهد گرفت!
#یمن_انصارالله_قدرت_نوظهور
#کوبنده_مستکبرین
🖌سیّد اخلاص موسوی
@seYed_Ekhlas🇮🇷
#ناگفته_های_جنگ
سلام همران گرانقدر
بخشی از خاطرات شخصی رزمندگان
مربوط به عملیات #کربلای پنج را 👇
بخوانیم
#ناگفته_های_جنگ
#خاطرات_رزمندگان
همان طور که برادرم رضايی گفت هيچ توجيه و تشریحی توی کار نبود، کمپرسی ها حرکت کردن و بسوی منطقه رفتيم، دو طرف جاده خرمشهر غوغایی بود از قرارگاهها و يگان های مختلف، آتش توپخانه های خودي يک لحظه هم قطع نمي شد، موج حرکت هلی کوپترها که در سطح پايين بسوی منطقه در رفت و آمد بودن هم روحيه بخش بود و هم هيجان رو چند برابر می کرد، البته من دوست و هم کلاس و فاميل و همرزم همیشگی کنارم بود، شهيد احمدرضا ناصر و همين خودش برام روحيه بخش بود!
- اما توی چهره نوجون های تازه وارد بی تجربه که نگاه می کردی می تونستی کمی ترس هم ببينی، بخصوص که از همه چيز سئوال مي کردن و نمی ذاشتن توی خودمون فرو بريم و بفهميم کجا داريم می ريم!!
#دفاع_مقدس
@seYed_Ekhlas🇮🇷
#ناگفته_های_جنگ
گاه و بی گاه فریاد های روحيه بخش بچه های قدیمی لبخندی به لب بچه ها هديه مي داد مثل تکيه کلام مرحوم عيدی "فانتا"
- لحظاتی بعد به دوعيجی رسيديم، اولين قتلگاه نيروهای عراقی با آتش توپخانه!
- عرض کردم عدم توجيه و ممارست بين بچه ها و گروهان ها که به دليل زمان محدود دو عمليات بود بنده فقط علی بهزادی و امير صالح زاده يادم هست اون هم با اون وضعيت مجروحيت و بانداژ و ...
#دفاع_مقدس
@seYed_Ekhlas🇮🇷
#ناگفته_های_جنگ
به صورت ستونی داشتیم حرکت میکردیم که سمت چپ یه جیب از نیروهای خودی داخلش بودن که خمپاره خورده دقیق وسطش
- کاميون ها چنان جلو رفته بودن که تقريبا زير شليک هلی کوپترها و تانک های دشمن رسيدن، اين رو میشد از فریادها و داد و بیداد کسانی فهميد که می خواستن از کاميون ها پياده شيم و البته وحشت و دستپاچگی راننده کاميون ها.
- جنازه شهدا به صورت وحشتناکی از ماشین آویزان شده بود. اگه این صحنه رو نیروها بخصوص نیروهای تازه وارد می دیدن توی روحیه شون تاثیر داشت.
#دفاع_مقدس
@seYed_Ekhlas🇮🇷
#ناگفته_های_جنگ
توی ستون زير آتش سنگين توپخانه سراسيمه می دويديم و گوشه چشمی هم به لانکروزهای سوخته و منهدم شده داشتم که هنوز برخی شهدا شون تخليه نشده بود!
- جسدهای عراقی کنار جاده افتاده بود و بعضياشون برهنه!
نخل های سوخته و سرنگون،
خاک ريزهايی که بعضی جاهاش با اجساد عراقی آغشته و قاطی بود!
کله کنده شده!
جسد سرتاپا سوخته و سياه!
ببخشيد اين هارو می گم که با هم بريم به اون فضا و حس خاطره پيدا کنيم!
#دفاع_مقدس
@seYed_Ekhlas🇮🇷
#ناگفته_های_جنگ
صحنه وحشتناکی بود و هر ثانیه توی ستون باید هی بلند می شدی و می نشستی از شدت حجم آتش دشمن.
حجم آتش دشمن زیاد بود و مرتب جابجا می شدیم. تو همین موقع باروت کوب (مرتضی) که فرمانده دسته بود مجروح شد و به عقب انتقال داده شد و مسولیت دسته ذوالفقار به بنده سپرده شد که البته دم غروب منهم از آتش بعثیان بی نصیب نماندم و مجروح شدم.
#دفاع_مقدس
@seYed_Ekhlas🇮🇷
#ناگفته_های_جنگ
#خاطرات_رزمندگان
گاز باروت و خاک و زمين ناهموار چاله های خمپاره و تجهيزات پر دردسر واقعا مشکل بود، ديگه خبری از دراز کشيدن به وقت خمپاره نبود فقط دويدن!!
- من هم طبق رسم تمام بچه ها شروع به رها کردن و انداختن تجهيزات کردم، فقط کلاش و چند خشاب و کيسه ماسک!
- به خاکريز نسبتا بلندی رسيديم و دستور پناه گرفتن و حفر سنگر دادند، من و احمد رضا يک جانپناه کندیم! چند ساعتی اونجا بوديم البته خلاصه اش کردم که هی اين طرف و اون طرف جابجا می شديم و هی جانپناه می کندیم و ...
#دفاع_مقدس
@seYed_Ekhlas🇮🇷
#ناگفته_ها_جنگ
حوالی عصر حاج ناصر
دوان دوان اومد لبه سنگرمون و کف دستی توجيه مون کرد!! خدا وکيل چیزی از صحبت های حاج ناصر نفهميدم و رفت، بعدا اومد يه کاغذ خط دار دفتر اورد که خطوطی توش کشيده بودن، يكی دو سئوال من و يکی دو سئوال احمد رضا، حاج ناصر گفت؛"بابا همش همينه که به من گفتن، خودمم چيز بیشتری نمی دونم!!"
#دفاع_مقدس
@seYed_Ekhlas🇮🇷