eitaa logo
📣کانال صدای جوشقان📣
1.8هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
731 ویدیو
33 فایل
صدای جوشقان، صدای جوشقان‌قالی است؛ باهمه وسعتش،با همه زیبایی هایش،با همه علائق وسلائقش، با همه مظلومیت‌هایش صدای جوشقان،صدای نخبگان وفرهیختگان ومردم فهیم جوشقان است. هر چه می خواهد دل تنگت بگو البته با چاشنی مهربانی☺️ ادمین: @mohmehri @sheikh_mojtaba
مشاهده در ایتا
دانلود
اینم یه امام زمانی👇 خدایا از توبسیار ممنونم که مرا خلق کردی در حالی که به من احتیاج نداشتی... خدایا از توبه خاطروجود امام زمانم پدر مهربان و دلسوزم ممنونم. امام غریب و تنهایم گرچه باید خیلی زودتر از اینها مهمان تک تک لحظه‌هایمان می‌شدی اگرچه خیلی زودتر از این‌هاباید دغدغه اصلی زندگیمان می‌شدی و تنها دلیل برای سپری شدن ثانیه‌های عمرمان می‌شدی اما دلمان خوش است به نگاه همیشه منتظر شما برای پذیرش ما لحظه‌های اعتکاف خیلی دلتنگ شما بودم این بار در اعتکاف فقط برای شما دعا کردم در تمام لحظه‌ها اگر قابل باشم به یاد شما بودم قول می‌دهم از این به بعد فقط موقع خواندن زیارت آل یاسین و دعای عهد به یاد شما نباشم بلکه در تک تک لحظه‌های زندگی به یاد شما باشم ارزو می‌کردم کاش بعد از تمام شدن اعتکاف در هنگام خروج از مسجداولین خبری که می‌شنوم خبر ظهور شما باشد امام زمانم ممنونم که دستمان را گرفتی و ما را دعوت کردی تا وارد کشتی معرفت و شناخت شما شویم این اعتکاف ما با سایر اعتکاف‌ها خیلی متفاوت بود ما همه دعوت شدگان حضرت بودیم از خداوند می‌خواهم که من و سایر معتکفین امسال جزو یاری کنندگان و منتظران واقعی ظهور حضرت باشیم |جوشقان‌قالی👇 https://eitaa.com/joinchat/2700542645C4d93d984cf
چند ساعتی است که از خانه ی خدا و بودن در کنار بهترین بندگانش بیرون آمده ام. انگار چیزی را گم کرده ام..... همسرم با گل و شیرینی به استقبالم آمد، ولی من انگار هنوز مات و مبهوت این جدایی بودم. جدا شدن از این هوا برایم سخت بود. وارد خانه که شدم بعد از افطاری با شور و اشتیاق هر آنچه گذشته بود در این سه روز را برای همسرم تعریف کردم. جایتان خالی کلی باهم خندیدم ولی انگار حسرتی در چشمان او نیز از این عدم حضور موج میزد. بعد از اینکه خوابیدیم ساعت 4 صبح، اتوماتیک وار انگار زنگ یاعلی در گوشم می‌پیچید در حالت خواب و بیداری با خودم میگفتم، چشم الان بلند میشوم، بلند که شدم دیدم نه.... خبری نیست. چشمانم بارانی شد... اما از آثار اعتکاف در این چند ساعتی که گذشته بود انگار در وجودم هنوز خالی نشده بود. بلند شدم و نماز خواندم... ناگهان یاد شب آخر افتادم. یاد جلسه ی آخر با حاج آقای ثانی، ایشان از امام زمان گفتن، انگار تلنگری بود. ایشان فرمودند امام زمان مانند پدر ما هستند شاید هزاران برابر دلسوزتر از پدر خود واقعی آدم... حرفشان بدجور به دلم نشست. بعد از نماز برای اولین بار یک سلام گرم بدون کلمات عربی و خیلی خودمانی به امام زمان عرض کردم ولی عجیب حس شرمندگی به صورت اشک قطع نمیشد.... از خدای خودم بسیار سپاس گزارم و از او میخواهم باز هم بر من منت گذارد و دوباره مرا در آن حال و هوا قرار دهد. عاجزانه از او که همیشه بهترین لحظات را در طول عمرم برایم رقم زده میخواهم حس بندگی و اطاعت را تا وقتی زنده ام و نفس میکشم در وجودم قرار دهد. من همان دم که در بند توام آزادم و حال شما رو دعوت میکنم به اعتکاف در سال آینده. امیدوارم شما نیز طعم شیرین بندگی و بازگشت به خود را در این سه روز بچشید. |جوشقان‌قالی👇 https://eitaa.com/joinchat/2700542645C4d93d984cf
✍بالأخره تمام شد. چه تمام شدنی... سه روز شیرین، سه روز صمیمیت، سه روز مهربانی، سه روز سبقت از یکدیگر برای مهربانی، سه روز نگاه‌های پر از مهر و محبت، سه روزی که یا خلوت با خودش بود یا با عاشقانش، سه روزی که جز خدا نمی خواستی ببینی، سه روز عشق بازی، سه روز تصمیم، سه روز اشک، سه روز ذکر، سه روز روزه، سه روز قرآن، سه روز نماز، اصلا سه روز آسمان بر روی زمین! انگار که روی زمین نبودیم... انگار که آسمان آغوش گشوده بود و دست نوازشش روح و جسم‌مان جلا می داد... انگار که خدا و فرشتگانش تمام قد ایستاده اند و دارند گردن کج کردن هایت را نظاره می کنند... انگار فرشتگان مامور شده اند هر آنچه که از ذهنت می گذرد را ثبت کنند و اگر به مصلحتت بود، مستجابش کنند... انگار تمام آسمان یکپارچه چشم شده برای دیدن بندگی‌هایت... و نه انگار... که یقینا همین بود... در مسجد باشی و از همه تعلقات رها شده باشی و مشغول عبادت شده باشی و جز یادش نخواهی و جز ذکر و اشکش در خاطرت نگنجد و مهربانی با بندگانش رفتار دمادمت گردد... اینها اگر از خصوصیات آسمان نیست، پس چیست؟ اینها اگر از لطف مدامش نیست، پس چیست؟ اینها اگر عنایت خاص خدایی اش نیست، پس چیست؟ دلم تنگ می شود... برای تک تک لحظات اعتکاف.. برای تک تک معتکفین... برای مهربانی های خادمینش، برای نگاه‌های پر از التماس دعای زحمتکشانش... برای اخلاص ها و نیت‌خیر های بانیانش... اینجا کسی دنبال دیده شدن نبود، همه در گمنامی سبقت می گرفتند... انگار خدا عده ای را مامور کرده با طعنه‌هایشان، عیار اخلاص معتکفین و خادمینشان را بالا ببرند... اتفاقا چقدر خوب است این طعنه ها... نه غرور می گیردت و نه عجب همراهت می شود...
14.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش تصویری از 👥محمدحسن صادقپور/علیرضا امیدی
بعد از چندین سال که غفلت کردم و بهونه های واهی آوردم که نمیتونم در مراسم اعتکاف شرکت کنم. امسال خیلی غیر منتظره قسمتم شد و درمراسم شرکت کردم. چقدر بعد از دو روز عبادت ‌و نماز ودعا سبک شدم وانگار فارغ از همه شکایت ها و درد های دنیایی شدم .خدایا من که بنده سرتا پا گناهکار وخطا کارت هستم این حال رو دارم خوشا به حال بندگان بی ریا و خالص که چه حس وحالی دارند.ولی با اینکه خیلی خوشحالم و از ته دل شادمان که امسال تونستم بیام و اعتکاف رو از نزدیک حس کنم.ولی هرلحظه هم آه میکشم چرا چندسال از عمرم رو گذروندم و نتونستم متعکف شوم....خدایا بپذیر از بنده خطاکار و گناهکارت و عمری با عزت بده که بازهم این لحظه ها رو حس کنم...💔💔 ودرآخر عاجزانه از کسانی که دل نوشته بنده رو میخونن میخام اگر ...اگر... امکان داره فقط یکبار امتحان کنید ببینید چقدر روحتون جلا پیدا میکنه و چقدر خستگی های دنیوی از روح وجسم شما دور میشه.... واقعا شنیدن کی بود مانند دیدن ✍بی‌نام
روز قیامت اگر یه کار باشه که بخام بهش افتخار کنم و باهاش پز بدم و سرم رو بالا بگیرم همین سه روزه ... الان که تموم شده احساس میکنم که این چند روز خواب و رویا بوده تازه امشب بیدار شدم ✍محمدحسین سبزواری
آمده ام ۳ روز با خدا خلوت کنم خوشحالم. احساس می‌کنم بزرگ شده‌ام. در اینجا همه با هم خوب و مهربان هستند. به هم کمک می‌کنند. «در اینجا فرصتی پیش می‌آید که به اشتباهاتمان فکر کنیم. یا اینکه تصمیم بگیریم بهتر زندگی کنیم. نوجوانان هم نیاز دارند گاهی با خدا حرف بزنند. اعتکاف راه صحبت کردن با خدا را نشانمان می‌دهد. ✍محمدعرفان ارسلان
به نام خداوند بخشنده مهربان که مهربانی او سراسر جهان را فرا گرفته و بخشندگی او زبان زد خاص و عام است. اعتکاف فرصتی برای نزدیک شدن به خدا و دل کندن از لذت های مادی و خلوت با خداست. این اولین حضور ما تو اعتکاف بود.اومدن ما به اعتکاف لطفی بود که خدا دقیقه آخر نصیب ما کرد.این عنایت هر چند دقیقه ی پایانی بود ولی برای ما بسیار خوشحال کننده بود. زمانی که داشتیم از مدرسه برمیگشتیم به سمت خونه فهمیدیم که چند روزی تا اعتکاف مونده انگار كه قلب هامون به سمتش پر کشید،حال دیگه ای داشتیم و در پوست خودمون نمیگنجیدیم. زمانی که پرس و جو کردیم به ما گفتند که زمان به پایان رسیده و دیگه نمیتونیم ثبت نام کنیم اما دل ما اجازه دست کشیدن نداد.با تحقیقاتی که انجام دادیم متوجه شدیم که تا دو ساعت دیگه امکان ثبت نام فراهم بود،با عجله به سمت محل ثبت نام رفتیم و ثبت نام کردیم. وقتی که منتظر موعد حضور در مسجد بودیم،خوابمون نمی برد. وقتی موعد رسید با عجله سحری هامون رو خوردیم و به سمت مسجد راهی شدیم و در مسجد حضور پیدا کردیم. الان که این دلنوشته را می‌نویسیم سه روز از اعتکاف ما میگذرد و روز پایانی رو سپری میکنیم. در این سه روز به ما خیلی خوش گذشت و لحظاتی متفاوت را تجربه کردیم.اما علیرغم سختی هایی که وجود داشت،ما به مقصود نهایی که دل کندن از زندگی و نزدیکی به خدا بود،رسیدیم. ✍امیر لطفی/محمدحسین مصلحی
چند قاب از جمع معتکفین جوشقان قالی جای کسانی که نبودن، واقعا خالی...