"آنگاه هدایت شدم"
📚قسمت شصت و سوم:
💠مسافرت موفقیت آمیز /دیدار با علما :
بقدرى تعجب كردم كه اين كودك هشيار، هرچه مى گويد از بر مى گويد مانند يكى از ماها كه سوره اى از قرآن، از حفظ است. و آنچه مايۀ شگفتى بيشترم شد، اين بود كه ديدم او برخى از منابع تاريخى را كه اجزاء و ابوابشان را نيز ازبر دارد، برايم شمرد و با من مسلسل وار شروع به گفتگو كرد مانند يك استاد كه با شاگردش سخن مى گويد و او را درس مى آموزد. و خود را در برابرش ناتوان يافتم و آرزو مى كردم اى كاش با دوستم بيرون رفته بودم و با اين كودكان نمى ماندم زيرا هيچ يك از آنان سئوالى از من در فقه يا تاريخ نكرد مگر اينكه از پاسخگوئى عاجز ماندم.
از من پرسيد: تقليد چه كسى مى كنى؟ گفتم: امام مالك!
گفت: چگونه تقليد از مرده اى مى كنى كه ميان تو و او، چهارده قرن فاصله است، پس اگر اكنون خواستى مسئله اى تازه از او بپرسى، آيا پاسخت مى دهد؟
كمى انديشيدم و گفتم:
جعفر شما هم كه چهارده قرن قبل مرده است، پس تو چه كسى را مقلّد هستى؟
او و ديگر كودكان به سرعت پاسخ دادند: ما تقليد از آقاى خوئى مى كنيم.
من نفهميدم كه آيا آقاى خوئى اعلم است يا جعفر صادق؟ و لذا تلاش كردم، خلط مبحث كنم و سخن را به جائى ديگر ببرم، و اين بار من سئوال كننده باشم تا از دست آنها راحت شوم!
لذا پرسيدم: عدد ساكنين نجف چند نفر است؟ و فاصله نجف با بغداد چقدر است؟ و آيا كشورهاى ديگرى غير از عراق هم مى شناسند؟
ادامه دارد...
#محمد_تیجانی_سماوی
#چگونه_مستبصر_شدم
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم"
📚قسمت شصت و پنجم :
💠مسافرت موفقیت آمیز /دیدار با علما :
دیدار با آیت الله العظمی خویی:
پس از احوالپرسى، دوستم گفت: براى «سيّد» تعريف كن كه در تونس چه چيزهائى از شيعه شنيده ايد؟
گفتم: برادر! بس است آنچه از اين طرف و آن طرف مى شنويم، مهم اين است كه من خودم بدانم شيعه چه مى گويند، و من چند سئوال دارم كه اميدوارم، بى پرده پاسخم بدهيد.
دوستم اصرار كرد كه براى سيّد بازگو كنم كه نسبت به شيعيان چه عقيده اى داريم.
گفتم: شيعه نزد ما از يهود و نصارى هم بدترند زيرا آنها خدا را مى پرستند و به موسى «ع» و عيسى «ع» عقيده دارند ولى آنچه ما از شيعيان مى دانيم اين است كه على را عبادت مى كنند و او را تقديس و تنزيه مى نمايند، و از آنها گروهى هم هست كه خدا را مى پرستند ولى على را تا درجه رسول خدا بالا مى برند و آنگاه روايت جبرئيل را بازگو كردم كه به امانت الهى، خيانت ورزيد-همان گونه كه شيعيان مى گويند-و بجاى فرود آمدن بر على، بر محمد «ص» فرود آمد.
سيّد لحظه اى سرش را پائين انداخت، سپس به من نگاهى كرده گفت: ما شهادت مى دهيم كه جز «اللّه» خدائى نيست و محمد رسول خدا است درود خدا بر او و آل طاهرينش و شهادت مى دهيم به اينكه على، بنده اى از بندگان خدا است.
و آنگاه به ساير آقايان نگاهى كرد و در حالى كه به من اشاره مى نمود گفت:
اين بيچارهها را ببينيد كه چگونه فريب شايعهها و تهمتهاى دروغين مى خورند.
ادامه دارد...
#محمد_تیجانی_سماوی
#چگونه_مستبصر_شدم
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم"
📚قسمت شصت و ششم :
💠مسافرت موفقیت آمیز /دیدار با علما :
و اين چندان هم عجيب نيست زيرا بدتر از اين حرفها هم، از ديگران شنيده بودم، «لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم». آن وقت رو به من كرد و گفت: آيا قرآن خوانده اى؟ گفتم: هنوز ده سال از عمرم نگذشته بود كه نيمى از آن را حفظ كرده بودم. گفت: آيا مى دانى كه تمام گروه هاى اسلامى، صرف نظر از اختلاف مذاهبشان، در مورد قرآن كريم، اتفاق نظر دارند، و قرآنى كه نزد ما است، همان قرآنى است كه نزد شما مى باشد؟ گفتم: آرى! اين را مى دانم. گفت: پس آيا اين آيه را نخوانده اى كه خداوند مى فرمايد:
«وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ» [۱] .
-و محمد نيست جز رسولى كه قبل از او، پيامبرانى ديگر آمده بودند. و مى فرمايد: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللّٰهِ وَ اَلَّذِينَ مَعَهُ أَشِدّٰاءُ عَلَى اَلْكُفّٰارِ.. » [٢] . -محمد رسول خداست و آنها كه با او هستند، نسبت به كافران، دل سخت اند. و مى فرمايد: «مٰا كٰانَ مُحَمَّدٌ أَبٰا أَحَدٍ مِنْ رِجٰالِكُمْ وَ لٰكِنْ رَسُولَ اَللّٰهِ وَ خٰاتَمَ اَلنَّبِيِّينَ». [٣]
-محمد پدر هيچ كدام از شما نبود ولى رسول خدا و خاتم پيامبران بود.
گفتم: آرى! اين آيات را مى شناسم.
گفت: پس على كجا است؟
----------
[۱]: سوره آل عمران-آيه ١۴
[٢]: سوره فتح-آيه ٢٩.
[٣]: سوره احزاب-آيه ۴٠.
ادامه دارد...
#محمد_تیجانی_سماوی
#چگونه_مستبصر_شدم
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم"
📚قسمت شصت و هفتم :
💠مسافرت موفقیت آمیز /دیدار با علما :
اگر قرآن، مى گويد كه همانا محمد رسول خدا است، پس از كجا اين تهمت آمده است؟
سكوت كردم و هيچ جوابى ندادم.
اضافه كرد: و اما خيانت جبرئيل! -و او منزّه از اين حرفها است- كه اين تهمت از اوّلى سنگين تر است. مگر نه آن روز كه جبرئيل «ع» از سوى خداوند، بر محمّد نازل شد، محمّد چهل سال از عمرش گذشته بود و در آن روز على كودكى بود كه بيش از ۶ يا ٧ سال عمر نداشت؟ پس چگونه جبرئيل اشتباه مى كند و بين محمد و على فرق نمى گذارد؟
آنگاه مدتى ساكت شد ولى من به فكر فرو رفتم و حرفهايش را با دقت در ذهنم مورد تجزيه و تحليل قرار دادم و از اين سخن منطقى و معقول، كه درست بر قلبم نشست و پرده از ديدگانم برداشت، لذّت بردم و از خودم پرسيدم: چگونه ما به چنين منطقى نرسيده ايم؟
آقاى خوئى اضافه كرد: ضمنا به تو بگويم كه شيعه تنها گروهى است از ميان ساير گروه هاى مسلمان، كه معتقد به عصمت انبياء و ائمه است، پس ائمه ما-سلام اللّه عليهم-از هر اشتباه و خطائى معصوم اند، درحالى كه مانند ما بشر هستند، قطعا جبرئيل كه ملك مقرّب است و خداوند او را «روح الأمين» ناميده است از هر اشتباهى مصون است!
گفتم: پس اين شايعهها از كجا آمده است؟
گفت: از دشمنان اسلام كه مى خواهند بين مسلمانان تفرقه اندازند و از هم جدا سازند و آنها را به جان هم بياندازند وگرنه مسلمانان همه برادرند، چه شيعه باشند و چه سنّى،
ادامه دارد...
#محمد_تیجانی_سماوی
#چگونه_مستبصر_شدم
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم"
📚قسمت هفتاد :
💠مسافرت موفقیت آمیز /دیدار با علما :
و لذا به دوستم و ساير حاضرين گفتم: راهى بس طولانى در پيش دارم كه از سوريه به اردن مى گذرد و از آنجا به سعودى مى رسد و در بازگشت طولانى تر است چرا كه از مصر به ليبى مى گذرد تا به تونس برسد، و ضمنا سنگينى بار را چه كنم؟ بالاتر اينكه اغلب اين كشورها، اجازه ورود كتاب به كشورشان را نمى دهند. سيد گفت: پس شما آدرس خود را به ما بدهيد و ما ضامن مى شويم كه كتابها را به آدرستان پست كنند. اين نظر را پسنديدم و كارت شخصى خود را كه آدرسم در آن چاپ شده بود، به او دادم و بسيار تشكر كردم. هنگامى كه براى خداحافظى برخاستم، با من بلند شد و گفت: «از خداوند براى تو آرزوى سلامت مى كنم. هرگاه به قبر جدّم رسول اللّه رسيدى، سلام مرا به او ابلاغ كن». حاضرين و همچنين خود من، خيلى متأثّر شديم خصوصا كه ديدم اشك در ديدگانش حلقه زده است. با خود گفتم: محال است چنين كسى از گمراهان يا از دروغگويان باشد. هيبت و عظمت و تواضعش، به حقّ دلالت دارد بر اينكه او از ذرّيۀ رسول اللّه است، و ازاين روى، دستش را گرفتم و بر آن بوسه زدم، هرچند او ممانعت مى كرد.
ساير حاضرين برخاستند و با من وداع كردند، و برخى از همان نوجوانان دنبالم راه افتادند و از من آدرس گرفتند كه با من مكاتبه كنند، من هم آدرسم را به آنها دادم.
ادامه دارد...
#محمد_تیجانی_سماوی
#چگونه_مستبصر_شدم
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم"
📚قسمت هفتاد و یکم :
💠مسافرت موفقیت آمیز /دیدار با علما :
دوباره به كوفه بازگشتيم، طبق دعوت يكى از افرادى كه در مجلس آقاى خوئى بود و ضمنا با منعم نيز دوست بود به نام «ابو شبّر» بر او-در خانه اش-وارد شديم و يك شب را تا صبح با گروهى از جوانان فهميده كه از ميان آنها برخى طلبه هاى سيّد محمّد باقر صدر نيز وجود داشتند، بسر برديم و آنها به من پيشنهاد كردند كه با ايشان نيز ديدارى داشته باشم و تعهد كردند كه در روز آينده از ايشان وقت بگيرند كه به زيارتشان بروم. دوستم منعم نيز اين پيشنهاد را تحسين كرد ولى خود از آمدن پوزش خواست زيرا گفت كه در بغداد كارى دارم و حضورم ضرورى است. قرار شد در منزل آقاى ابو شبّر سه چهار روز بمانيم تا منعم بازگردد. سپس براى خوابيدن، از هم جدا شديم درحالى كه من بسيار از آن طلبهها در آن شب استفاده كرده بودم و از تنوّع دروس حوزه شگفت زده شده بودم چرا كه آنها اضافه بر دروس فقه و شريعت و توحيد و علوم اسلامى، درسهائى در اقتصاد و سياست، علوم اجتماعى، تاريخ، لغت و علم هيئت نيز فرا مى گيرند.
ديدار با سيد محمد باقر صدر
به اتفاق آقاى «ابو شبّر» به سوى منزل سيد محمد باقر صدر، روانه شديم. در بين راه به من بسيار اظهار لطف و محبّت مى كرد و دربارۀ ساده زيستى علماى مشهور و تقليد و مسائل ديگر با من حرف مى زد. بر آقاى سيد محمد باقر صدر وارد شديم. منزلش پر بود از طلاّب و بيشترشان جوانان معمم بودند.
ادامه دارد...
#محمد_تیجانی_سماوی
#چگونه_مستبصر_شدم
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم"
📚قسمت هفتاد و دوم :
💠مسافرت موفقیت آمیز /دیدار با علما :
ديدار با سيد محمد باقر صدر
سيد برخاست و به ما سلام كرد. دوستان، مرا معرّفى كردند، خيلى خوش آمد گفت و مرا كنار خود نشاند و شروع كرد از تونس و الجزائر از من پرسيدن و همچنين از برخى علماى معروف مانند خضر حسين و طاهر بن عاشور و ديگران از من سئوال كرد. از سخنانش لذّت بردم و على رغم احترام فوق العاده علاقمندانش و هيبت و ابهتش، خيلى خودمانى با او گفتگو مى كردم، تو گوئى كه سالها است مى شناسمش و از آن جلسه خيلى بهره بردم زيرا شاگردان سئوال هاى گوناگونى مى كردند و او جواب مى داد.
آنجا بود كه دريافتم ارزش تقليد عالمان زنده اى كه بدون هيچ تكلّف و رنجى، سئوالها و اشكالات را خيلى روشن پاسخ مى دهند و يقين كردم كه شيعيان، مسلمان اند و تنها خدا را مى پرستند و به پيامبرى و رسالت محمد «ص» ايمان دارند، زيرا تا آن ساعت هنوز، برخى شك و ترديدها در دلم بود و شيطان وسوسهام مى كرد كه نكند آنچه ديده بودم، نقشه بازى مى كردند! و يا اينكه اين همان چيزى است كه «تقيه اش» مى نامند يعنى ظاهرشان با باطنشان فرق دارد.
ولى بزودى شك و ترديد رفع شد و وسوسهها نابود شدند، زيرا به هيچ وجه ممكن نبود همۀ آنچه را كه ديده و شنيده بودم، تئاتر باشد! وانگهى براى چه، نقش بازى كنند؟
تازه من كى هستم؟ و چه ارزشى دارم كه از من تقيه كنند؟
از آنها كه بگذريم، هان اين كتابهاى قديمى آنها است كه...
ادامه دارد...
#محمد_تیجانی_سماوی
#چگونه_مستبصر_شدم
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم"
📚قسمت هفتاد و چهارم :
💠مسافرت موفقیت آمیز /دیدار با علما :
مبارك باد بر اينان چنين عالم بزرگوارى كه مشكلاتشان را حلّ مى كند و خود را در غمهاى آنان شريك مى داند. به اتفاق سيّد كه بيشترين عنايت و بالاترين محبّت و مهمان نوازى را نسبت به من روا داشت برگشتيم. من احساس مى كردم كه ميان خانه و خويشاوندان خود هستم و فكر كردم اگر يك ماه با او باشم قطعا شيعه مى شوم زيرا اخلاقش نيكو و رفتارش عالى بود و هرگز به او نگاه نكردم مگر اينكه در رويم تبسّم كرد و گفت: امرى دارى؟ چيزى مى خواهى؟ و لذا در تمام آن چهار روز، هرگز از او جدا نشدم مگر وقت خواب، هرچند زائرين و علماى بى شمارى بر او از همه جا وارد مى شدند. من در آنجا سعوديهائى را ديدم درحالى كه باور نمى كردم در حجاز شيعه اى هم وجود داشته باشد و همچنين علمائى از بحرين، قطر، امارات، لبنان، سوريا، ايران، افغانستان، تركيّه و آفريقاى سياه در آنجا به چشم مى خورد و سيّد با همه آنها سخن مى گفت و نيازهايشان را برطرف مى ساخت و از آنجا بيرون نمى رفتند مگر خوشحال و مسرور. يادم نمى رود از آن قضيه اى كه خود شاهدش بودم و تعجّب كردم چگونه حلّ و فصل شد. و چون اين قضيه خيلى اهميّت دارد، آن را براى ثبت در تاريخ، ذكر مى كنم تا مسلمانان بدانند با ترك احكام الهى چه زيانهائى نصيبشان شد. چهار نفر كه از لهجه شان معلوم بود عراقى هستند، نزد سيّد محمد باقر صدر آمدند....
ادامه دارد...
#محمد_تیجانی_سماوی
#چگونه_مستبصر_شدم
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم"
📚قسمت هفتاد و پنجم :
💠مسافرت موفقیت آمیز /دیدار با علما :
يكى از آنها منزلى را از جدّش كه سالها پيش وفات كرده بود، به ارث برده بود و آن منزل را به شخص ديگر فروخته بود كه او هم حاضر بود، پس از يك سال از گذشتن زمان فروش منزل، دو برادر آمدند و ثابت كردند كه دو وارث حقيقى ميّت مى باشند هر چهار نفر روبروى سيّد نشستند و هريك مدارك خود را پيش روى داشت، سيّد همۀ آن مدارك را مطالعه كرد و براى چند دقيقه با آنها سخن گفت و سپس با عدالت ميانشان حكم نمود: خريدار را حق تصرّف در منزل داد و از فروشنده درخواست كرد كه حق دو برادرش را از قيمت منزل كه دريافت كرده، ادا كند. و هر چهار نفر برخاستند و دستش را بوسيدند و با هم آشتى كردند و رفتند. از اين داستان شگفت زده شدم و با ناباورى از ابو شبّر پرسيدم: قضيه تمام شد؟! گفت: آرى، هريك حقّ خود را گرفت و رفت.
سبحان اللّه! به همين آسانى و سادگى و در اين مدت كوتاه، فقط چند دقيقه كافى است كه يك نزاع و كشمكش را فيصله دهد؟! اگر اين قضيه در كشور ما رخ داده بود، اقلا ده سال طول مى كشيد، تازه پس از مرگ برخى از افراد ماجرا، مى بايست فرزندانشان قضيه را دنبال كنند، ازآن كه بگذريم اين قدر بايد پول صرف دادگاه و وكلاى دادگسترى و هزينه هاى مختلف بكنند كه غالبا از قيمت خود خانه بيشتر مى شود، و در نتيجه همه ناراضى مى شوند كه خسته و كوفته شده و زير بار رشوهها و مصارف گوناگون، كمرهاشان خميده مى شود.
ادامه دارد...
#محمد_تیجانی_سماوی
#چگونه_مستبصر_شدم
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم"
📚قسمت هفتاد و هفتم :
💠مسافرت موفقیت آمیز /دیدار با علما :
گفت: خير! يك حكومت بيشتر نيست و آن حكومت دولت است ولى مسلمانان شيعه كه تقليد مراجع مى كنند، كارى با حكومت كه يك حكومت بعثى است و اسلامى نيست، ندارند و خضوع آنها فقط در برابر حقوق مدنى و قوانين ماليات و احوال شخصيّه است، پس اگر مسلمان متعهدى با يك مسلمان لاابالى، نزاع و دعوائى داشت، ناچار است كه قضيۀ خود را به دادگاه برساند زيرا آن لاابالى، تسليم حكم علما نمى شود
اما اگر نزاع كنندگان همه متعهد باشند، ديگر اشكالى باقى نمى ماند نزد مرجع خود مى آيند و او هر دستورى بدهد با دل وجان مى پذيرند زيرا حكم مرجع تقليد بر همه واجب الاجرا است، و بدين سان قضايائى كه نزد مراجع برده مى شود، در همان روز خاتمه پيدا مى كند ولى در دادگاه، ماهها و سالها بطول مى انجامد. اين حادثه، رضايت به احكام الهى را در نفس من زنده و تحريك كرد و فهميدم معناى سخن حق كه مى فرمايد:
«وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ اَلْكٰافِرُونَ، وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ اَلظّٰالِمُونَ،... وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمٰا أَنْزَلَ اَللّٰهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ اَلْفٰاسِقُونَ» [۱] .
-و هركس به دستورات الهى حكم نكند پس آنها كافرند...، پس آنها ستمگرند... پس آنها فاسق اند.
----------
[۱]: سوره مائده-آيه هاى ۴۴، ۴۵ و ۴٧.
ادامه دارد...
#محمد_تیجانی_سماوی
#چگونه_مستبصر_شدم
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم"
📚قسمت هفتاد و هشتم :
💠مسافرت موفقیت آمیز /دیدار با علما :
و همچنين احساس نبرد و شورش عليه اين ظالمان كه احكام الهى را با احكام وضعى مصنوع فكر بشر-كه پر از ظلم و ستم است-تبديل مى كنند، در قلبم تحريك شد. آيا بس نمى كنند اين ستم پيشگان كه با كمال بى شرمى، احكام الهى را به مسخره و باد انتقاد گرفته اند و آنها را قوانينى خشن و خشك و وحشى مى نامند چرا كه حدود را جارى مى سازد و دست دزد را قطع مى كند و زناكننده را رجم مى نمايد و قاتل را مى كشد؟ آيا اين قوانينى كه با شريعت و فرهنگ ما بيگانه است، از كجا آمده است؟ بى گمان از غرب و از دشمنان اسلام به ما رسيده است، همانها كه مى فهمند اگر واقعا احكام اسلامى و الهى جارى شود، نابودى هميشگى آنان را در بر خواهد داشت زيرا آنها خود دزدند وزناكارند و جنايت پيشه و قاتل اند و خائنين حقيقى هستند و اگر احكام خدا بر آنها جارى مى شد ما از همۀ آنان راحت و آسوده خاطر مى شديم. به هرحال در آن روزها، گفتگوهاى زيادى ميان من و سيد محمد باقر صدر، ردّوبدل شد و از هر ريز و درشتى و هر خرد و كلانى-كه در آن چند روز از دوستان نسبت به عقايدشان و نسبت به صحابه و ائمه دوازده گانه و ديگر موارد خلاف شنيده بودم-از او سئوال مى كردم و جواب مى شنيدم.
از او دربارۀ امام على سئوال كردم و گفتم...
ادامه دارد...
#محمد_تیجانی_سماوی
#چگونه_مستبصر_شدم
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
"آنگاه هدایت شدم"
📚قسمت هفتاد و نهم :
💠مسافرت موفقیت آمیز /دیدار با سيد محمدباقر صدر:
از او دربارۀ امام على سئوال كردم و گفتم: چرا در اذان شهادت مى دهيد كه او ولىّ خدا است؟ جواب داد: همانا امير المؤمنين على سلام اللّه عليه، بنده اى از جمله بندگان خدا است كه خداوند آنان را برگزيده و بر ديگران شرافت و برترى داده تا بار سنگين رسالت را پس از پيامبران بر دوش بكشند و اينان اوصياء و جانشينان پيامبرانند و اگر هر پيامبرى، جانشينى دارد، به تحقيق كه على بن ابى طالب، جانشين محمد «ص» است و ما او را بر ساير اصحاب مقدّم مى داريم زيرا خدا و رسولش او را برتر دانسته اند. و در اين مورد، دليلهاى عقلى و نقلى از كتاب و سنّت داريم و اين دليلها هرگز شك بردار نيستند زيرا نه تنها از سوى ما متواتر و صحيح مى باشند كه از سوى اهل سنّت و جماعت نيز متواترند و در اين زمينه علماى ما كتابهاى فراوانى نگاشته اند. و چون مبناى حكومت امويان، بر محو و زدودن اين حقيقت و كارزار با امير المؤمنين على و فرزندانش و قتل آنها بود و كار را به جائى رساندند كه بر منابر مسلمين، او را نفرين و لعن مى كردند و مردم را با زور بر اين امر وا مى داشتند، ازاين روى، شيعيان و پيروان على-كه خداوند از آنها راضى و خشنود باد-گواهى مى دهند كه او ولىّ خدا است و نمى شود مسلمانى، ولىّ خدا را نفرين كند، و اين در حقيقت، مبارزه اى با هيئت حاكمۀ ظالم بود....
ادامه دارد...
#محمد_تیجانی_سماوی
#چگونه_مستبصر_شدم
#سدرةالمنتهی ↙️↙️↙️
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ https://eitaa.com/joinchat/1790967818C763ece4c90
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─