فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸در محضر شهید
گلایه یکی از مادران شهدا
مادر شهید: "بیاین خونههامون یه سر بهمون بزنید. چرا نمیاین؟! "
باید آب بشیم بریم تو زمین...
در چشم دیگران
أَخْفِ عَنْهُمْ مَا يَكونُ نَشْرُهُ عَلَيَّ عَاراً ، وَ اطْوِ عَنْهُمْ مَا يُلْحِقُنِي عِنْدَكَ شَنَاراً
خدایا !
آنچه انتشارش (مايه) ننگ من مى باشد را، از دیگران پنهان كن
و آنچه نزد تو مرا به زشتى مى رساند، از آنان بپوشان.
#صحیفه_سجادیه
🌹🍀🌹🍀دعای 41 ب 3 🌷☘️🌷☘️
🔻 سکوت فکه
- بزن📞... بزنش📞... ولک بزنش دیگه... اومد... بخدا داره میاد...
صدای شلیک آر پی جی فضای خاک گرفته خاکریز کوچک مارا پر کرده بود.
دشمن دوباره پاتک زده بود.
صدای بی سیم پی آر سی قطع نمی شد.
-حسین... حسین... حسین... حمید
-بگوشم... حمید جان بگو...
-حسین... اوضاع چطوره؟... چه خبره جلو؟!...
-حاجی خرچنگ ها... دارن میان... نقل و نبات میخوایم...
-حسین... باید خط رو نگهداری یا... یادت باشه...
-چشم... ولی حمید جان نقل ونبات یادت نره... خیلی لازم میشه...
-اینا خیلین...
-حسین ... هروقت رسید برات میدم بیاد.
- هرچی داری جلوشون بریز... وایسا تا بیام کمکت...
- حاجی کمک نمی خوام... مهمات... نقل ونبات... بابا بفرس... اینجا هوا خوب نیس...
- داره میاد... تو راهه... صبر کن...
- آخه اینجا...
چشم ها را باز می کنم و از انبوه صدای تیر و خمپاره ها و صدای دل انگیز بچهها، به آرامش دشت فکه باز می کردم و......باز سکوتی سنگین و چشمانی خیس که اکنون نظاره گر بقایای سیم های خاردار و کانالهای ماسه گرفته و ترکش های زنگ زده ایست که هر کدامش حکایتی دارد از تنهایی استخوان هایی که گویی آرامش را از آنها گرفته ام.
شهدای عزیز خجلیم از اینکه هنوز زنده ایم و باز لنگ می زنیم.......دست ما را بگیرید و همنشین خود کنید
#صلوات
🔴🔴واكنش مدير مجمع جهاني خادمين شهدا ، به سخنان بي پايه و پوچ پروانه سلحشوري ...
⏪محمدی همداني مدير اين مجمع طي ياداشتي به سخنان پروانه سلحشوري نماينده مجلس واكنش نشان داده و مي نويسد:
💢در وصيت نامه شهداي عزيز اين مرز بوم در كنار پيشتيباني از ولايت فقيه ، بانوان اين سرزمين را به حجاب برتر نیز توصيه مي فرمايند.
در وصيت شهيدي امده است : خواهرم سرخي خونم را به سياهي چادرت به امانت مي سپارم پس امانت دار باش.
سرخي خون شهيد امانتي است در سياهي چادر ..
اگر تا به حال توفیق مطالعه وصیت نامه این عزیزان را نداشته اید .با توجه با اصل نسب پدري و مادري خود كه از طايفه عشاير غيور كشورمان هستند جاي تعجب است كه از رسم و رسومات اجدادی خویش نیز بی خبر هستید . زنان غيرتمند عشاير با درك عميق پوشش ملي واسلامي همچنان با افتخار چادر به سر كرده و سنگين ترين كارها را نيز انجام ميدهند . در برهه اي همين خواهران بزرگوارمان سلاح به دست گرفته و با دشمنان جنگيدند.خانم سلحشوری !
حداقل غيرت انساني را حفظ و موضعتان را روشن بيان كنيد . مشكلاتي كه براي دست و گردن شما پيش امده است از سنگيني چادر نيست ! هرچند چادر لیاقت می خواهد.
#سلحشوری_مجری_تفکرغربی
#جنگ_علیه_حجاب
http://martyrsofislamicworld.blog.ir/1397/09/12/%D9%88%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%B4-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1-%D9%85%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D8%AE%D8%A7%D8%AF%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7-%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت شانزدهم 🔶 #سرباز_امام_زمان_عجل_الله در هفت تپه مستقر بو
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت هفدهم
🔶 #یاران_شهید
سيد از ياران شهيدش چنين ياد ميكرد:
يك عده به توفيق شهادت نائل آمدند. از صدر اسلام همين طور بوده، از جنگ بدر گرفته تا جنگ احد تا حماسه روز عاشورا كه اصحاب يك بهيك جلوی چشم اباعبدالله علیه السلام جان دادند و شهيد شدند و ...
اين واقعه برای ما هم بوده. در عملياتی، شهيد احمد باغپرور، و بعد از آن علی آقا رمضانپور و چند نفر ديگر از دوستان افتادند. به سر همه آنها تير سمينوف
خورده بود.
من بالای سر شهيد باغپرور رفتم؛ تير يك طرف سرش را متلاشی كرده بود.
فكر كردم ميتوانم به او روحيه دهم. گفتم: احمد جان شهادتين بگو، تسبيح بگو. اما زبانش كار نمي كرد. مغزش فرمان نميداد. دستهايش را گرفتم و گفتم: اگر ميخواهی من برايت شهادتين را بگويم، دستانم را فشار بده.ديدم آرام از گوشه چشمانش اشك جاری شد.
گفتم: بگو يا صاحب الزمان عج
احساس كردم كه دستم را فشار ميدهد. بعد شهادتين را برايش گفتم و او آرام چشمانش را بست😭
تقريبًا، يك ساعت بعد، علی رمضانپور تير خورد. وقتی در حال بالا رفتن از خاكريز بود به او گفتم: علی آقا كجا ميری؟
گفت: دارم ميروم كربلا گفتم: زياد بالا نرو، آنطرف آرپيجی زنها و نيروهای كماندويی عراق هستند، با سمينوف ميزنند. درحاليكه آرپيجی دستش بود با لبخند گفت: ميخواهم بروم تانك بزنم.
و رفت. مشغول كارهايمان بوديم كه يكی از بچه ها آمد و گفت: علی آقاتيرخورده
و آوردنش پايين خاكريز.كم سن و سالها كه اين صحنه ها را تا آن زمان نديده بودند؛ داشتند گريه ميكردند.😭 آنها را فرستاديم رفتند. بعد كنار پيكر علی آقا نشستيم و خيلی حرفها با او زديم. هر كس می آمد بالای سر او اولين چيزی كه ميگفت اين بود: علی جان ما را فراموش نكنی، ما را هم شفاعت كن. كنار حوض كوثر ما را فراموش نكنی.سید در جایی دیگر درباره یاران شهید و دفاع مقدس ميگوید: اگر كسی مدعی شده كه ميتواند لحظه ای از حالات يك رزمنده و حال و هوای جبهه و جنگ را توصيف كند، فكر ميكنم حرف گزافی گفته باشد.
هيچ كسی نميتواند ادعا كند كه يك بچه رزمنده در هنگام عمليات، در
شلمچه و مهران و تمام خطوط ما چه حالتی داشته، در دلش چه بوده، در سرش چه ميگذشته، زيرا مانند آنها ديگر پيدا نميشود.
براي ما دفاع مقدس گنجي بود كه خيلی زود به پايان رسيد. جنگ ما جنگ نور عليه ظلمت بود و در آن هيچ شكی نيست. و برای درك صحيح اين موضوع
زمانی به يقين ميرسيم كه در آنجا بوده باشيم.
اين جنگ حق عليه باطل، ايمان كامل عليه كفر كامل بود. كافی بود يك بسيجی به دليلی به جبهه برود. شايد اولين بار با ديد وسيع و هدف كامل نرفته باشد. ولي بعد وقتي ميماند، آنوقت به قولی پای بست جبهه ها ميشد. و هرگز دوست نداشت كه برگردد.
حضرت امام; فرمودند: ”جبهه دانشگاه است“ واقعا روی بچه ها تأثير داشت؛ در حالات، در نماز شبها، روحيات و نورانیتها و ...جبهه مانند مادری بود كه انسانسازی ميكرد. ما در جبهه خودمان را شناختيم
در نتيجه آنجا بود كه بچه ها وصل ميشدند. همه شهدا، همة رفقا كه ديديم،
همه از جنگ نور گرفتند.
عده ای نور نداشتند، در حدی كه محيط اطرافشان را روشن كنند؛ اما وقتی به جبهه رفتند، آنجا بود كه از انشعاب و تشعشع نورشان طوری شد كه جهانگير شدند. دنيا انگشت تعجب به دهان گرفت.كه چه بود و چه شد! يك دنیا امكانات، يك دنيا تجهيزات در مقابل يك عده بسيجی، يك عده افراد كم سن و سال مغلوب شدند و ناكام ماندند و به اهداف شومشان نرسيدند. جنگ كه شروع شد، عراقيها شعار ميدادند: »سه روز ديگر تهران هستيم.
آنها مطمئن بودند كه يك روزه استان خوزستان را ميگيرند، روز دوم به استان لرستان ميرسند و روز سوم هم تهران هستند. اين خيال خامی بود كه در سر آنها ميگذشت. و الحمدلله اين آرزو
را خودشان و اربابانشان به گور بردند. و تمامش هم به همت اين عزيزان به
خصوص شهدا بود.
@seedammar
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
#قرآن_کریم
🔹وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ؟!
🔸و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست و البتّه خانهى آخرت، براى تقوا پيشگان بهتر است آيا نمىانديشيد؟!
📚سوره انعام؛ آیه ۳۲
@seedammar
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ #سلام_علی_ابراه
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸قسمت هفدهم
🔸 #جهش_معنوی
در زندگی بسیاری از بزرگان ترک_گناهی بزرگ دیده میشود که باعث رشد سریع معنوی آنان میگردد. این کنترل نفس بیشتر در شهوات جنسی است حتی در ماجرای حضرت یوسف (ع) خداوند میفرماید:
هرکس تقواپیشه کند ودر مقابل هوا وهوس صبرومقاومت کند خداوند پاداش 🎁نیکو کاران را ضایع نمیکند
از پیروزی انقلاب یک ماه گذشته بود چهره وقامت ابراهیم جذاب تر شده بود هر روز در حالی که کت وشلوار زیبایی می پوشید به سر کار میرفت محل کارش هم شمال تهران بود
یک روز متوجه شدم خیلی ناراحت😔 وگرفته هست بهش گفتم داداش ابراهیم چی شده ناراحتی گفت چیزی نیست بهش گفتم اگه مشکلی پیش اومده بهم بگو شاید بتونم مشکلت رو حل کنم
گفت راستش چند روزی هست یه دختر👱♀ بی حجاب به من گیر داده میگه تا تو را به دست نیارم ولت نمیکنم
یکدفعه خنده ام 😁گرفت وبه ابراهیم نگاهی انداختم وگفتم با این لباسی که تو میپوشی این اتفاق عجیبی نیست
گفت یعنی چی به خاطر تیپ وقیافه ام این حرف رو زده گفتم شک نکن
از فردا که ابراهیم رو دیدم بازم خنده😂 ام گرفت موی سر خودش رو زد با لباس گشاد شلوار کردی وبعضی موقع ها هم با دم پایی میرفت سر کار
واین کار رو مدتی ادامه داد تا از اون وسوسه_شیطانی 👹رها شد
🔷ریز بینی ودقت عمل ابراهیم در مسائل مختلف از ویژگی های ابراهیم بود
فروردین۱۳۵۸بود به همراه ابراهیم وبچه های کمیته به ماموریت رفتیم به یک واحد آپارتمانی وبه یک نفر مشکوک شده بودند وما برای دستگیری فرد مورد نظر رفتیم وبدونه درگیری دستگیرش کردیم
وقتی که خواستیم بیرونش بیاریم همسایه ها بیرون تجمع کرده بودند تا فرد مورد نظر را ببینند #ابراهیم با چفیهه ای که به کمرش بسته بود صورت مرد دستگیر شده را پوشوند😷 وگفت ما به تلفنی که به کمیته شده این رو دستگیر کردیم وجرمش ثابت شده نیست اگر کاری نکرده باشه و دوباره بخاد خونه اش بیاد مردم به دید مجرم میبیننش ولی الان کسی اون رو نمیشناسه...
@seedammar
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 چرا احساس تنهایی میکنیم؟
این کلیپ ویژه را از دست ندهید!
#تصویری
@seedammar
┄┄┅┅✿🍃❀🌸❀🍃✿┅┅┄
🔹 برخے خصلت ها رو شهید فدائے نژاد
برای قرب الے الله توی زندگیشون عملے کردن
که بیان آن براے ما درس آموز هست.
1⃣ اول اینکه آقا یوسف با این که به سن بلوغ
نرسیده بود همواره تلاش مےکرد...
غسل جمعه اش ترک نشود، با این که امکاناتے
مثل آبگرمکن نداشتیم ، غسل جمعه رو
حتماً انجام مےداد و تلاش می کرد بر اساس
روایت معصوم کسے که" ۴۰ جمعه غسل
جمعه را انجام دهد ، بعد از مرگ بدنش
پوسیده نمی شود عمل کند".
2⃣دوماً ایشون همیشه دائم الوضو بودن
و حتی از جهت احتیاط قبل از هر کارے
وضوے مجدد مے گرفتند.
3⃣ سوم اینکه قبل از سفر و زیارت همیشه
غسل مے کرد و در کنار هر غسلے ، غسل
شهادت رو هم انجام مےدادند.
4⃣چهارم شهید بعد از نماز صبح همیشه
زیارت عاشورا و سوره یاسین رو مےخوند.
5⃣پنجم این نکته که همیشه دائما صلوات
مےفرستاد، و وقتے تنها بود به سجده مےرفت
و با تسبیح هزار دونه صلوات مےفرستاد.
حتے توے هوای گرم و پر دم شمال با
عبا تا خود صبح صلوات مےفرستاد.
تو همه جاے زندگیش اکثرا نوشته
#صـلـوات
صلوات رو سر لوحه همه کاراش قرار
داده بود.
6⃣ ششم اینکه بر اساس زندگے پیامبر عمل
مے کرد و همیشه صورتش با تبسم یا
لبخند همراه بود.
🌹 همیشه از مادرش درخواست دعاے ویژه
داشت و مےگفت: مادر برام دو تا دعا بکن
یکی این که چشمهام پاک باشه
و #آقا_امام_زمان_(عج) رو ببینم ...
و دوم هم اینکه #شهادت رو خدا نصیبم کنه ...
#شهید_یوسف_فدائے_نژاد