eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
8.6هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 🌷 یاد بخیر که طلاهای همسرش را فروخت و به افسران و سربازان متاهل داد و گفت : مایحتاج عمومی شده و شما کفاف خرج زندگی رو نمیده !! 🌷یاد بخیر که پول به دیگر نیروها میداد و میگفت است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت کسی دیگر پرداخت میکند. 🌷یاد بخیر که یکی از دوستانش تعریف میکرد که : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به کشیده که معلوله ... شناختمش و رفتم جلو که ببینم چه خبره که فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !! 🌷یاد بخیر که قمقمه آبش رو در حالی که خودش بود به همرزمانش میداد و خودش توی دهانش گذاشت که کامش از تشنگی به هم نچسبه !! 🌷یاد بخیر که انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر میکنه! طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باکریه که صورتشو پوشونده کسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !! . . . آره یاد خیلی از شهدا به خیر که خیلی چیزها به ما یاد دادند که بدون چشم داشت کار کنیم.. کمک کنیم و بفهمیم دیگران رو اگر کاری میکنیم فقط واسه باشه و از شهدا یاد بگیریم خدمت کردنو!! ........... ⚠️برای رد شدن از سیم خاردار باید یه نفر روی سیم خاردار میخوابید تا بقیه از روش رد بشن(!!) داوطلب زیاد بود. قرعه انداختند، افتاد بنام یک جوان زیبارو !! همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد که گفت: چکار دارید.. به نامش افتاده دیگه ... همه تو دلشون گفتند : عجب پیرمرد سنگدلی !! دوباره قرعه انداختند، باز هم افتاد بنام همون جوون ... جوان بدون درنگ خودش رو انداخت روی سیم خاردار تو دل همه غوغائی شد ...!! بچه ها گریان و با اکراه شروع کردند به رد شدن از روی بدن جوان ... همه رفتند الا همون پیرمرد ... گفتند چرا نمیای ؟؟ گفت : نه شما برید من باید بدن پسرم رو ببرم برای مادرش آخه مادرش منتظره ... درود بر و آنان !! ❓نمیدونم الان برای رد شدن و رسیدن به عرش دنیا پاتون رو روی خون کدام شهید گذاشتید... 👈 انتشار بدین و بذارین بفهمند چه کسانی رفتند تا امروز در آرامش و ، زندگی کنیم😔❤️ 🍃نثار روح مطهر شهدا صلوات🍃
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت بیست هشتم 🔸#شهرک_المهدی
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ⭕️ 🔸قسمت بیست نهم 🔸 ♻️از پیامبر صلوات الله علیه سوال شد کدامیک از مومنین ایمان کامل تری دارند؟ 🌷فرمودند آنکه در راه خدا با جان و مال خود جهاد کند سردار محمد کوثری تعریف میگرد در روزهای اول جنگ سر پل ذهاب به ابراهیم گفتم حقوق شما آماده است هروقت صلاح میدانی بیا وبگیر در جواب خیلی آهسته گفت شما کی میری تهران ؟ گفتم آخر هفته بعد گفت سه تا آدرس میدم تهران رفتی حقوقم رو به این خونه ها بده من هم این کار رو انجام دادم ومتوجه شدم هر سه از خانواده های مستحق وآبرومندند 🔸 🔸 🔸 🔸 ♻️از جبهه برمی گشتم وقتی رسیدم میدان خراسان دیگر هیچ پولی همراهم نبود به سمت خانه در حرکت بودم اما مشغول فکر ؛ الان برسم خانه همسرم وبچه هایم از من پول میخواهند تازه اجاره خانه را چه کنم سراغ کی برم ؟ خواستم به برادرم رو بندازم اما او هم وضع خوبی نداشت سر چهار راه عارف ایستادم وبا خودم گفتم فقط باید خدا کمک کند .... در همین فکر بودم که یکدفعه دیدم ابراهیم سوار بر موتور به سمت من آمد خیلی خوشحال☺️ شدم تا من را دید من را در آغوش گرفت وچند دقیقه ای صحبت کردیم وقتی خواست برود اشاره کرد حقوق گرفتی ؟ گفتم هنوز نه ولی مهم نیست....... دست کرد تو جیبش یک دسته اسکناس💶 در آورد گفتم به جان آقا ابرهیم نمیگیرم خودت احتیاج داری گفت: این هست وهر وقت حقوق گرفتی بهم پس میدی پول رو داخل جیبم گذاشت ورفت آن پول برکت داشت خیلی از مشکلاتم را حل کرد تا مدتی از لحاظ مالی مشکل نداشتم خیلی دعایش کردم آن روز را رساند تا مثل همیشه باشد 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 ⭕️ #شهید_عبدالصاح_زارع 🔶قسمت چهل هفتم 🔶 #نوش_جانشان جیبش باید پر پول می بود. اما ن
🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 ⭕️ 🔶قسمت چهل وهشتم 🔶 وقتی می دید کسی پولی نیاز دارد به راحتی به او قرض می داد حتی بعضی سربازهایش از او قرض کرده بودند . گاهی به بهانه ای سر صحبت را باز میکرد تا از مشکلات اطرافیانش با خبر شده و در حد توان خود گامی برای رفع آن بردارد. به راحتی هم پولهایی را که قرض داده بود پس نمیگرفت . اول باید مطمئن می شد که آن فرد دیگر به آن پول احتیاج ندارد. والا همانجا دستش را رد می کرد ومی گفت : برو، انشاءالله دفعه بعد که پول را آوردی ازت پس میگیرم . قبل از شهادتش پاکتی در اختیار خانواده قرار داد که اسمها و مبالغی داخل آن نوشته شده بود. نه اینکه مبلغ واسامی طلبهایش باشد . نه! آنها را اصلا جایی ثبت نمیکرد. یکی از آنها خود من بودم که از او قرض گرفته بود . هیچ وقت به روی من نیاورد. درون آن پاکت تنها اسم افرادی بود که صالح به دلیل ، مبلغی از آنها قرض گرفته بود . اینها را نوشته بود که مبادا بعد ها دینی به گردنش بماند 🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱