eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
8.5هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
میترسـم از خودم،😔 🔺زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم ، ولی به دیوار دلم نه!😕😐 میترسم از خودم😔 🔺زمانی که اتیکت خادم الشهدا و ... رو به سینه ام میچسبونم ، اما خادم پدر و مادر خودم نیستم!😕😐 میترسم از خودم😔 🔺زمانی که اسمم توی لیست تمام اردوهای جهادی هست ، ولی توی خونهٔ خودمون هیچ کاری انجام نمیدم!😕😐 میترسم از خودم😔 🔺زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم ، اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم!😕😐 میترسم از خودم😔 🔺زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم ، ولی شهیدانه زیستنشون رو نه!😕😐 میترسم از خودم😔..... ، راز عجیبےست ... . گمنامی یعنی مثل سی و دو سال نا معلوم باشی... . گمنامی یعنی کمیل و حنظله.... . گمنامی یعنی ۳تا داداش مثل ها که هیچ کدوم جنازه شون برنگشت ... گمنامی یعنی روزنامه نویسی به شهدای مظلوم ما بگوید : « !!!» گمنامی یعنی بدن نیمه جان بچه های هویزه که زیر شنیِ تانکها له شوند و وحسرت یک را بر دل دشمن بگذارند ... گمنامی یعنی بدن های نازنینی که درکوه های منجمد شدند ... . گمنامی یعنی شبانه به فقرا نان و خرما بدهی و نفرین و ناسزا تحویلت دهند ... گمنامی یعنی"به فرزند جانباز ۷۰ درصد بگن با رفت دانشگاه... گمنامی یعنی نه تنها که و را نیز فدای حضرت دوست نمایی... میترسـم از خودم،😔 🔺زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم ، ولی به دیوار دلم نه!😕😐 میترسم از خودم😔 🔺زمانی که اتیکت خادم الشهدا و ... رو به سینه ام میچسبونم ، اما خادم پدر و مادر خودم نیستم!😕😐 میترسم از خودم😔 🔺زمانی که اسمم توی لیست تمام اردوهای جهادی هست ، ولی توی خونهٔ خودمون هیچ کاری انجام نمیدم!😕😐 میترسم از خودم😔 🔺زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم ، اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم!😕😐 میترسم از خودم😔 🔺زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم ، ولی شهیدانه زیستنشون رو نه!😕😐 میترسم از خودم😔..... ، راز عجیبےست ... . گمنامی یعنی مثل سی و دو سال نا معلوم باشی... . گمنامی یعنی کمیل و حنظله.... . گمنامی یعنی ۳تا داداش مثل ها که هیچ کدوم جنازه شون برنگشت ... گمنامی یعنی روزنامه نویسی به شهدای مظلوم ما بگوید : « !!!» گمنامی یعنی بدن نیمه جان بچه های هویزه که زیر شنیِ تانکها له شوند و وحسرت یک را بر دل دشمن بگذارند ... گمنامی یعنی بدن های نازنینی که درکوه های منجمد شدند ... . گمنامی یعنی شبانه به فقرا نان و خرما بدهی و نفرین و ناسزا تحویلت دهند ... گمنامی یعنی"به فرزند جانباز ۷۰ درصد بگن با رفت دانشگاه... گمنامی یعنی نه تنها که و را نیز فدای حضرت دوست نمایی... http://eitaa.com/joinchat/3293446147Ce2b08b67ed
. #معرفی_شهیده #آذر_عیسایی #شهیده_آذربایجان . #شهیده_آذر_عیسایی #نام: آذر #نام_خانوادگي: عیسایی #نام_پدر: ابوالفتح #شماره_شناسنامه: 656 #محل_صدور: میانه #تاريخ_تولد: 15 آذر 1337 #تاريخ_شهادت: 1365/11/12 #شغل: آموزگار #محل_شهادت: آذربايجان شرقي - ميانه- دبیرستان دخترانه زینبیه #زندگینامه: شهیده آذر عیسایی در 15 آذر ماه سال 1337 در شهر میانه دیده به جهان گشود . چون در آذرماه به دنیا آمده بود نامش را آذر گذاشتند .تا با آتش جهل و نادانی عده ای ناآگاه بسوزد و به دنیای خویش روشنایی بخشد . دختری بود مهربان و با گذشت . تا پنجم ابتدایی تحصیل کرد و پس از مدتی ازدواج نموده و از ثمره آن یک دختر به یادگار مانده است . در سال 1360 به استخدام آموزش و پرورش در آمد تا در خدمت مدرسه و علم باشد . تازه داشت به تدریج تجربه کار را کسب می کرد که یکباره خفاشان خون آشام و دژخیمان بزدل با هواپیما های خویش به مدرسه زینبیه میانه حمله ور شده و آنجا را به خاک و خون کشیدند . . او نیز در میان عده کثیری از دانش آموزان در 12 بهمن ماه سال 65 به شهادت رسید
💠نمونه‌ای از 🌷شهیـد 🔹یکی از رفقای ابراهیم گرفتار بود و مرتب به دنبال اعمال و رفتار غیر اخلاقی می‌گشت.چند نفر از دوستانش با داد زدن و قهرکردن نتوانسته بودند او را تغییردهند. 🔸در آن شرایط که کمتر کسی او را تحویل می‌گرفت، خیلی با او گرم گرفته بود و حتی او را با خودش به زورخانه می‌آورد? و جلوی بچه ‌های دیگه خیلی به او می‌گذاشت. 🔹مدتی بعد شروع کرد بااو کردن. ابتدا اون رو کرد و گفت:"اگه کسی به دنبال مادر وخواهر تو راه بیفته و اونها رو بکنه چیکار می‌کنی" 🔸اون پسر با عصبانیت گفت: "چشماش رو در می‌یارم". خیلی آروم گفت:"خُب پسر، تو که برای خودت اینقدر غیرت داری چراهمون کار اشتباه رو انجام می‌دی... 🔹بعد ادامه داد: "ببین اگه قرارباشه هرکی به دنبال دیگری باشه که دیگر جامعه از هم می‌پاشه و سنگ روی سنگ بند نمی‌شه" 🔸 بعد ابراهیم از بودن نگاه به نامحرم حرف زد و کلی دلیل دیگه آورد و اون پسر تأیید می‌کرد?. بعد هم گفت: "تصمیم خودت رو بگیر اگه می‌خوای با ما باشی باید این گناه رو ترک کنی " 🔹 و دلائلی که ابراهیم برای او آورد باعث تغییر کلی در شد و او را به یکی از بچه‌های خوب محل تبدیل کرد. 🔸این پسر از افراد بسیاری است که ابراهیم با برخورد خوب واستدلال و صحبت کردن ‌های آنها را متحول کرده بود. این پسرهم اکنون بر روی یکی از کوچه‌های محله نقش بسته است.
، راز عجیبےست ... . گمنامی یعنی مثل سی و دو سال نا معلوم باشی... . گمنامی یعنی کمیل و حنظله.... . گمنامی یعنی ۳تا داداش مثل ها که هیچ کدوم جنازه شون برنگشت ... گمنامی یعنی روزنامه نویسی به شهدای مظلوم ما بگوید : « !!!» گمنامی یعنی بدن نیمه جان بچه های هویزه که زیر شنیِ تانکها له شوند و وحسرت یک را بر دل دشمن بگذارند ... گمنامی یعنی بدن های نازنینی که درکوه های منجمد شدند ... گمنامی یعنی شبانه به فقرا نان و خرما بدهی و نفرین و ناسزا تحویلت دهند ... گمنامی یعنی"به فرزند جانباز ۷۰ درصد بگن با رفت دانشگاه... گمنامی یعنی نه تنها که و را نیز فدای حضرت دوست نمایی... 💚
استان فارس🌹 ‌ : علے : استــاد نهج البلاغه : عیـــدغدیر : عیــدغدیر : عیــدغدیر 🌷🌸🌷🌸 مراسم مان را ظهر☀️ گرفتیم که به چشم نیاید و داغداری خانواده شهداء حفظ شود👌. آمـدیم توےاتاق ڪہ بخوریـم؛ در را بسـت و پشـت آن ایسـتاد، رو به من کـرد و گفـت:😊 مے دونی که تو این لحظه دعـاے ما ؟ گفتم: آره ولے الان بیا ناهـار بخوریم. گفت: روزه ام. گفتم: تو روز گرفتے؟؟ گفـت روزه ی نذره؟😳 گفتم: چه نذرے؟ گفت: اینکه همـون طـور که خدا منو تو عید متولد کرد تو عید غدیر هم مزدوج کنه 😍حالا من دعا می کنم تو آمین بگو. دستم را به بلند کردم. گفت:خـدایا همـون طورڪہ منو درعـید غدیر متـولد کردےو در عیدغـدیر مزدوج کردے، در عیـدغدیـر هم به برسان... غدیرهرسال ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮ که می آمد منتظر خبرش بودم. غدیر آخر که خبر شهادتش را در برایم آوردند گفتم: سال هاست منتظر شنیدنش بودم.😔 🌷 :ﮔﻠﺰاﺭﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ
استان فارس🌹 ‌ : علے : استــاد نهج البلاغه : عیـــدغدیر : عیــدغدیر : عیــدغدیر 🌷🌸🌷🌸 مراسم مان را ظهر☀️ گرفتیم که به چشم نیاید و داغداری خانواده شهداء حفظ شود👌. آمـدیم توےاتاق ڪہ بخوریـم؛ در را بسـت و پشـت آن ایسـتاد، رو به من کـرد و گفـت:😊 مے دونی که تو این لحظه دعـاے ما ؟ گفتم: آره ولے الان بیا ناهـار بخوریم. گفت: روزه ام. گفتم: تو روز گرفتے؟؟ گفـت روزه ی نذره؟😳 گفتم: چه نذرے؟ گفت: اینکه همـون طـور که خدا منو تو عید متولد کرد تو عید غدیر هم مزدوج کنه 😍حالا من دعا می کنم تو آمین بگو. دستم را به بلند کردم. گفت:خـدایا همـون طورڪہ منو درعـید غدیر متـولد کردےو در عیدغـدیر مزدوج کردے، در عیـدغدیـر هم به برسان... غدیرهرسال ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮ که می آمد منتظر خبرش بودم. غدیر آخر که خبر شهادتش را در برایم آوردند گفتم: سال هاست منتظر شنیدنش بودم.😔 🌷 شهداےفارس ﻣﺤﻞ_ﺩﻓﻦ:ﮔﻠﺰاﺭﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ یﺎﺩﺵ_ﺑﺎﺻﻠﻮاﺕ ❣❣❣❣❣