eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
8.5هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
به نام خالق ابراهیم دختری بودم نه خیلی مقید به دین ونه خیلی بیگانه بادین ،چادر میپوشیدم اما به خاطر
قسمت دوم پدرم سخت مخالف رفتن من بود ووقتی که بهم گفت رضایت نمیده اشکم در اومد وبا گریه نمازمو خوندم وخوابیدم😔 روز بعد که رفتم مدرسه اولیا دوستام میومدن ورضایت میدادن ومن یه گوشه نشستم وچشمام به در مدرسه بود که شاید پدرم بیان ورضایت بدن .بغض گلومو گرفته بود با خودم گفتم اگه خدا بخواد درست میشه ورفتم سر کلاس:) سر امتحان بودم که احساس کردم صدای پدرمو می‌شنوم زنگ تفریح رفتم پیش مستخدم گفتم پدرم اومد؟ گفتن بله وخدا می‌دونه اون لحظه چقد خوشحال شده بودم😍 قرار بود ۱۹آبان راهی بشیم دوروز قبل از اعزام عروسی دایی هام بود ومن از بچگی آرزوی دیدن عروسی شونو داشتم وتمام دغدغه ام این بود که شب عروسی چی بپوشم وچجوری آرایش کنم و... روز عروسی به خودم گفتم تو که دم از ابراهیم میزنی تو که میگی خیلی به شهید هادی ارادت داری الان میخوای بری عروسی وجلو این همه نامحرم برقصی وشهید هادی رو ناراحت کنی؟ 😔 خیلی لحظات سختی بود منی که همه ی وسایل ولباس هامو آماده کرده بودم وبرای رفتن به عروسی لحظه شماری میکردم الان بین دوراهی رفتن وموندن قرار گرفته بودم بالاخره تصمیم گرفتم نرم عروسی خیلی برام سخت بود ولی خوشحالی شهید هادی برام بیشتر ارزش داشت روز بعد که رفتم مدرسه ووقتی که دوستام فهمیدن که به خاطر شهید هادی نرفتم عروسی خیلی تعجب کردن وبه هم میگفتن یه شب مادر شهید هادی اومدن به خوابم وگفتن:( کسی که به خاطر ابراهیم یه کاری رو انجام میده نباید همه جا جار بزنه) 🌱 ادامه دارد... @seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#نحوه_آشنایی قسمت دوم پدرم سخت مخالف رفتن من بود ووقتی که بهم گفت رضایت نمیده اشکم در اومد وبا گری
قسمت سوم بالاخره روز سفر رسید وعازم شدیم مهمونی شهدا خیلی خوش گذشت وشهدا حجاب رو بهم هدیه دادند و به شهدا قول دادم که حجابمو رعایت کنم :)😍 من تو ۱۹ سال زندگیم هیچ وقت نمازصبح رو اول وقت نخوندم به جز سه چهار بار که اونم مربوط به زمان راهیان نور بود که البته خود خادم ها برای نماز بیدارمون میکردن وگرنه من که اهل نماز اول وقت نبودم 😔 اون موقع خیلی دوست داشتم شهید هادی رو تو خواب ببینم یه شب بهشون گفتم بیاین تو خوابم وبرای نماز صبح بیدارم کنین گفتم اگه نیاین تو خوابم حتی اگه خودم برای نماز بیدار شم نمازمو نمیخونم😐 چون میدونستم نماز اول وقت برای شهید هادی خیلی اهمیت داره وبرای همین نمازم که شده میان تو خوابم موقع اذان صبح بود که اومدن به خوابم و با خنده گفتن که:(حتما باید من بیام تا تو پاشی ونمازتو بخونی )همینو که گفتن من از خواب بلند شدم و دیدم صدای الله اکبر اذان میاد😳😍 در دوران مدرسه من یکی از اون بچه هایی بودم که تقلبی میرسوندم به رفیقام ولی بعد از آشنایی با شهید هادی تصمیم گرفتم که توبه کنم ودیگه دور تقلبی رو خط بکشم وهمین کارم کردم من به شهید هادی قول داده بودم که دیگه تقلبی نکنم ولی برای یه امتحان یکی از رفیقام ازم خواهش کرد که جوابارو براش بگم ومنم از روی دلسوزی جوابارو بهش دادم همون شب شهید هادی با ناراحتی اومدن تو خوابم وبهم گفتن که:(مگه قول ندادی چرا به قولت عمل نکردی)😔 ادامه دارد @seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
#نحوه_آشنایی قسمت سوم بالاخره روز سفر رسید وعازم شدیم مهمونی شهدا خیلی خوش گذشت وشهدا حجاب رو بهم
قسمت آخر در تک تک لحظاتم حضور شهید هادی رو حس میکنم ،همیشه باهاشون حرف میزنم وهر روز بهشون سلام میکنم :)🌱 صبح جمعه آخر سال شهید هادی رو تو عالم رویا دیدم 😍 که دو بیت شعر خوندن ومن فقط مصراع اول شعرشون یادم موند ومضمون شعرشون این بود که هر وقت بهم سلام می‌کنی جوابتو میدم و همیشه هم به حرفات گوش میکنم :)🌱 یه بار دیگه هم زمانی که برای کنکور خیلی استرس داشتم اومدن به خوابم وگفتن که :(تلاشتو کن انشالله درست میشه) اینها بخش کمی از عنایاتی هست که من از شهید هادی دیدم واینا رو به این دلیل گفتم که بدونیم شهدا زنده هستن وباتمام وجودشون هوامو دارن :) من به این باور رسیدم که خدا تک تک بنده هاشو هدایت می‌کنه یه کسی رو بواسطه قرآن ،یکی دیگه رو بواسطه یه سفر ,یا یه خواب ،یه کسی رو هم بواسطه یه شهید مهم اینه که ما دعوت خدا رو می‌پذیریم یا ... واین جمله رو هم با تمام وجودم میگم که ابراهیم خودش انتخاب می‌کنه که کی رفیقش باشه انشالله که عاقبت هممون ختم به شهادت بشه:)♥️ التماس دعا