*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
در روز عروسی ما ضیاء عزیزی به شهادت رسید. سه روز بعد خبر شهادتش را به ما دادند.
علی وقتی این خبر را شنید یک لحظه در خانه نماند. سراسیمه آمد و گفت: برویم خانه عزیزی.
آنقدر متلاطم بود که حتی نمی دانست در خانه کجاست!
شب دعای توسل خواند، آنقدر سوزناک خواند که همه از خود بی خود شدند.
می خواند و او را صدا می زد که دستش را بگیرند....
امثال علی در زمین جای نمی گرفتند. دنیا پیش چشمانشان بی مقدار بود. مثل آب بینی بز که مولاعلی (ع) گفته بود.
بعد از مراسم سوم شهید ضیاء گفت: می خواهم برگردم!
جبهه خانه آنها بود. وقتی خبر به سردار سلیمانی رسید ایشان مانع شدند. وگرنه ساکش را می بست.
ساک که نه!
همان چند تا شلوار و پیراهن و...در آن می گذاشت. علی لباس اضافی نداشت تا ساک ببندد. می توانست لباس بخرد، ولی او کمک می کرد به محرومین.
می گفت: وقتی همه دارا شدن من هم خوب می پوشم، هم خوب می خورم.
📚: همسفر شقایق
#سردارشهیدعلی_شفیعی
#یاد_عزیزش_باصلوات
*﷽*
#در_محضر_شهدا
اگر دفترچه های خاطراتش را ورق بزنیم در همه ی آنها این جمله به چشم می خورد:
"در پناه مولایم علی، زیر سایه ی رهبرم خامنه ای"
زیارت عاشورا را خیلی دوست داشت.
در مراسم عزاداری و دعا همیشه پیش قدم بود.
قلبش سرشار از عشق به ولایت و رهبری بود. ارادت خاص و ویژه ای نسبت به حضرت علی (ع) داشت.
شاید همین عشق و ارادت خالصانه و عاشقانه بود که آقا امیرالمومنین (ع) در شب عید غدیر او را پذیرفت.
📚: شهدای غدیر
#شهیدمهدی_بهروزی
#یاد_عزیزش_باصلوات
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
هر سال ایام فاطمیه ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود از جارو زدن تا چای دادن.
به منبری و روضه خوان سفارش می کرد شب اول و شب آخر روضه حضرت عباس (ع) را بخواند.
ای اهل حرم میرو علمدار نیامد🕊
📚: سلیمانی عزیز
#دلتنگتیم_سردار💔🕊
#یاد_عزیزش_باصلوات
*﷽*
#درمحضرشهدا
یک روز کیفم را تازه برداشته بودم تا به مدرسه بروم،یک دفعه در حیاط را زدند.
در را باز کردم، همسایه یمان که زردتشی بود دست پسرش را گرفته بود و پشت در رجز می خواند: برو بگو پدرت بیاد دم در کارش دارم، این چه وضع بچه تربیت کردن است!
فهمیدم محمد دسته گل به آب داده است. پدر با عجله آمد.
همسایه با اوقات تلخی گفت: آقا یک چیزی به بچه تان بگویید، این طوری نمی شود!
پدر گفت: اینها با هم دوست بودن، نمی دانم چرا دعوا کردن با همدیگر!
حرف پدر را قطع کرد و گفت: دعوا چیه آقا!
این پسر شما بچه ی ما را از راه به در می کند. صبح بلند شدم دیدم دارد نماز می خواند! همه اش تقصیر پسر نیم وجبی شماست.
پدر معذرت خواست و همه تقصیرها را گردن بچگی اش انداخت. در صورتی که ما می دانستیم محمد با این که کم سن و سال است، اما بچه نیست.
📚: لبخند ماندگار
#سردارشهیدمحمدنصراللهی
#یاد_عزیزش_باصلوات
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
سردار سلیمانی از تهدیدها و فشارها نترسید؛ در تمامی میدان ها استقامت ورزید؛ مقاومت و ایستادگی کرد و بر دشمنان متعددی پیروز شد.
در سال ۶۱ در عملیات رمضان، به علت عدم موفقیت، وضع به گونه ای شد که برادر محسن رضایی، فرمانده کل سپاه، مجبور شد در جمع فرماندهان اعلام کند؛ چراغ ها را خاموش می کنیم و هریک از فرماندهان که نمی توانند بمانند، بروند!!
در آن جلسه، اولین فرماندهی که برای تجدیدپیمان صحبت کرد، حاج قاسم سلیمانی بود.
دوران جنگ با داعش در عراق و سوریه نیز چونان عصر نبرد هشت ساله، سلیمانی را نماد ایستادگی و استقامت می شناسند.
📚: شاخص های مکتب شهید سلیمانی
#یاد_عزیزش_باصلوات
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
دی ماه سال۱۳۹۷ بود. بحث وتنش در مورد عملیات کربلای چهار در جامعه بالا گرفت.
صفحات سرداران پر شده بود از پست هایی که مربوط به این عملیات می شد.
یکی علت شکست را خیانت اعلام می کرد و دیگری علت را ضربه ی دشمن.
آن زمان هر روز صبح برنامه ای پخش می شد به نام حالا خورشید، رضا رشید پور مجری برنامه بود.
کادر برنامه تصمیم گرفتند از سردار محسن رضایی و سردار قاسم سلیمانی دعوت کنند تا از عملیات برایشان بگویند.
آن روز داخل ماشین بودم. و برنامه را از رادیو گوش می دادم.
محسن رضایی حرف هایی درباره عملیات زد. بعد از چند دقیقه رضا رشید پور گفت: مهمان عزیزی پشت خط داریم، که تمام ایرانی ها مدیون به او هستند؛ سردار حاج قاسم سلیمانی.
ایشان این مشکل و بحث را به خوبی پایان دادند.
وقتی صحبت هایشان تمام شد، مجری شروع به تعریف کرد.
این بار حاج قاسم با تندی صحبت های او را قطع کرد و گفت: بگذارید یک نکته را خدمتتان عرض کنم:
باید این تعارفات را کنار بگذاریم. من فقط سرباز ولایت هستم و تنها افتخارم خدمت به مردم است...
"سرباز ولایت" آخر هم همین جمله را برای سنگ قبرش انتخاب کرد. به راستی او سرباز ولایت بود.
📚: مالک زمان
#یاد_عزیزش_باصلوات🌷
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
دکتر نوری المالکی: بعد از آن که از نخست وزیری عراق کنار رفتم، به مناطق درگیری که دربالای دیالی واقع شده اند، رفتم.
به منطقه ای رسیدیم که میان داعش و نیروهای ما قرار داشت؛ جایی که ارتش و حشد با هم بودند. وضع خطرناک بود به من اجازه ندادند آنجا بمانم؛ زیرا گلوله باران ادامه داشت. یک لحظه دیدم حاج قاسم از ماشین پیاده شد. او از سمت جبهه دشمن و خط تماس آمده بود....
او در خط مقدمی بود که برادران به من اجازه نمی دادند در آنجا بمانم و به من می گفتند منطقه خطرناک است!!
سردار سلیمانی در دوران هشت سال دفاع مقدس هم همین روحیه را داشت.
مهندس مصطفی موذن زاده، قائم مقام لشکر ثارالله در دوران دفاع مقدس می گوید: در عملیات کربلای یک، بایکی از بچه های اطلاعات و عملیات با یک موتور سیکلت رفت به سمت قلب جبهه، و منتظر نشد تا خط پاک شود؛ در حالی که عراقی ها در منطقه پراکنده بودند.
📚:شاخص های مکتب شهید سلیمانی
#یاد_عزیزش_باصلوات
*﷽*
در مکتب شهادت
درمحضرشهدا
ایمان و عمل را در خود جمع کرده بود. او الگویی بود برای دوران اسارت. سنگ صبوری بود برای جوانترها، به همه امید می داد.
سال67 به او آمپول اشتباهی تزریق کردند. جلوی چشم نماینده صلیب روی زمین افتادو... همه اردوگاه در غم فراق او سوخت.
شبی در عالم رویا او را دیدم. دیدیم که به کربلا رفته ام. در کنار حرم بیشتر شهدا را دیدم.
یک دفعه چشمم به حاج منصور افتاد. گفتم: حاجی اینجا چه کار می کنی؟!
گفت: از آن شبی که به شهادت رسیدم حضرت زهرا(علیها السلام) مرا به حرم فرزندش آورد. چند روز از این خواب نگذشت که همه اسرای ایرانی را به زیارت کربلا بردند.
📚؛شهید گمنام
#شهیدمنصورزرنقاش
#یاد_عزیزش_باصلوات
*﷽*
درمکتب شهادت
درمحضرشهدا
خیلی به فکر مستمندان بود. وقتی حقوق می گرفت به اندازه امرار و معاش خانواده بر می داشت و بقیه رو صرف کمک به نیازمندان می کرد.
بعد از اینکه نماینده مجلس شد، دوستش بادیدن زندگی ساده ی او گفت:
آقای طیبی!
اصلا زندگی ات فرق نکرده؛ نه خانه ات، نه لباست، نه وضع فرزندانت...
حاج آقا در جوابش گفت: مگه من رفتم مجلس که به خودم برسم؟!!!
من رفتم تا برای مردم کار کنم....
#شهیدروحانی_محمدحسن_طیبی🌷
#یاد_عزیزش_باصلوات
*﷽*
درمکتب شهادت
درمحضرشهدا
پروردگارا،اگر هزاران بار در راه تو ڪشته شوم و بدنم قطعه قطعه شود دست از ولی فقیه و امام زمان(عج)خود که همان حسین(ع)زمان است برنخواهم داشت...
#شهیدابراهیمعلی_معصومی
#یاد_عزیزش_باصلوات
*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
به ایشان گفتیم: آمریکاییها و اسرائیلیها خیلی تهدید میکنند، مراقب باشید.
نقش شما در این جبهه منحصربهفرد است، اگر به شهادت برسید این جبهه ضربه میخورد.
ایشان گفت: همه این کارهایی که شده کار خداست. کارگردان اوست، ما بازیگریم. با آمدن و رفتن ما هم چیزی عوض نمیشود.
🎤: سردار حجازی
#مرد_میدان
#یاد_عزیزش_باصلوات