ریش های بلندم که این روزها دیگر جوگندمی شده اند را در دستانم می فشارم.
البته شاید جوگندمی شده اند، نمیدانم. من از ترس دیدن چشمانم، مدت هاست که با آینه بیگانه ام.
هر کودکی که در اطرافم می بینم، به او کمک میکنم، خیره به کارهایش نگاه، برایش هدیه می خرم ، مهربانِ مهربان!
ناگاه
در پشت صورت زمخت مردانه ام
کودکی فریاد می کشد
با همان لحن کودکانه
بغض دارد اما پنهان، مبادا شفافیت صدایش را بگیرد
من
من
من
مرا هم به آغوش بگیر!
دستانم سرد می شود
مهربانی ام فروکش می کند
دلم به حالش می سوزد
نفرت درونم شعله می کشد
سرش داد می کشم
نه!
تو نه!
کودک بیچاره به کنجی می رود آرام اشک میریزد...
نمی دانم چرا نا امید نمی شود
منتظر می نشیند
باز پی فرصتی.
#سه_میم_روان_شناس
#ادبیات
#یک_فنجان_تحلیل_روان
@semimm
جرمشان اقدام علیه امنیت ملی است
بعد
با قرار وثیقه آزاد می شوند
کسی نمی خواهد از #قوه_قضاییه تست الکل بگیرد؟
@semimm
گوشه ی اتاقی تاریک و سرد نشسته است
می ترسد
ترس
ترس
ترس
ترس
و خیلی ترس...
برایش روشن نیست چرا؟! حتی از چه؟
می داند که هست
گاهی فوران می کند
گاهی فروکش
اما هست
خیلی ترس هست
مثل الان که جعبه وسایلش را از انبار آورده است را باز می کند...
خاک می بیند و خاک...
جرأت ندارد دستانش را نزدیک کند...
کثیف می شود...
خودش را راضی می کند...
آرام خاک روی دفترچه ی قدیمی دوران مدرسه ابتدایی اش را کنار می زند
دفتر انگار دیگر خاکی نیست مثل آیینه شده
خودش را می بیند...
به آن خیره شده است (از همان وقت ها که اگر کسی کنارت باشد یک بشکن می زند و می گوید: توی چه فکری بودی؟)
دنیا دور سرش می چرخد...
و انگار بین رشته کوه هایی بلند در تنهایی محض جیغ بزنی و اکو شود ، در گوشش همین صدا را به یکباره می شنود...
و بعد از آن یک بوق ممتد حدودا چهارثانیه...
دفترچه ی کوچک که از فشار دست هایش فقط در همین چند ثانیه، در امان نبوده، زهوارش در رفته است...
تپش های قلبش زیاد شده است...
خیلی زیاد...
دیگر اتاق سرد نیست... اما تاریک چرا...
حتی شاید تاریک تر از اول...
گلویش را فشار می دهند...
می خواهد فرار کند ...
از اتاقی که حالا دیگر سرد نیست
از تاریکی همان مثلا اتاق که از زندان بدتر است...
کاش دستی بود تا پرده های بی رحم اتاق را کنار بزند...
نور و گرما...چیزی که همیشه در گوشه ی آن اتاق آرزویش را دارد و خیالش را در ذهن می پروراند!
صدای تلفن همراهش در فضا می پیچد...
با اقتدار و خشن
مثل همیشه
سلام میکند...
و شاید البته اینبار محکم تر ومقتدر تر
بلکه از یاد ببرد سردی و تاریکی چند لحظه قبل را....
#سه_میم_روان_شناس
#یک_فنجان_تحلیل_روان
@semimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحتون بخیر
یه لبخند دلنشین از پیر خمین ببینید، دلتون وا شه!
@semimm
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 فیلم/ اشکهای حسین راغفر برای آینده ایران: معترضان از خارج خط میگیرند و میخواهند ایران را به لیبی و سوریه تبدیل کنند
👤 دکتر حسین راغفر اقتصاددان و تحلیلگر مسائل اقتصادی: اغتشاشاتی که در روزهای اخیر در خیابانها در حال رخ دادن است، کانون داخلی ندارد. خارجیها برای تداوم اغتشاشات خیابانی در ایران نقشه کشیدهاند. اعتراضات اخیر، آینده تاریکی را برای کشور و حاکمیت به بار خواهد آورد. تمامیت ارضی ایران در خطر است
@semimm