eitaa logo
سه میم
172 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
770 ویدیو
3 فایل
واقعیتش خبر خاصی نیس! این جا دنیا رو از لنز دوربین یه فروند «سه میم» میبینی! #تحلیل و مقالات سیاسی ، اجتماعی #اخبار جالب روزانه #شعر نکات #اخلاقی گاهی هم #روان_شناسی و #مددکاری_اجتماعی راستی تو پست پیوستی کانال گفتم س میم یعنی چی! @M_d_s_h
مشاهده در ایتا
دانلود
در کنار تو‌، پروانه‌ها هم میل پریدن ندارند... @semimm
که از پسِ خاموش شدنِ چراغِ امیدی، روشن می‌شوند؛ بی‌شک مقدسند مثل همه‌ی روشنایی های دیگر! @semimm
پیشوایان بزرگ گفته‌اند: فرشتگان، هر شب به حیله‌ای بندگان خوب خدا را برای عبادت شبانگاهی بیدار می‌کنند... اهل معنا نیستم اما می توانم به این یکی ایمان بیاورم چراکه خیال برق چشمان زیبایت، خواب شب را از من گرفته است؛ ای فرشته‌ی من! @semimm
روبروی من که می ایستی! زبانم انگار حرف زدن را از یاد می برد من اما آنقدرها بی دست و پا نیستم. جبران می‌کنم.... اعضای بدنم یکی یکی می‌آیند... چشم‌هایم رقصان رقصان جلو آمده، فریاد می‌زنند که چقدر از دیدنت خوشحال‌اند. لب هام بی آنکه کسی بفهمد به لب‌هایت چشمک ریزی می‌زنند و می‌گویند چقدر شیفته‌ی آننند تا آنها را به آغوش بکشند... گونه‌‌هایم قرمز می‌شوند و با زبان بی‌زبانی از خجالت و‌ حیایم با تو سخن می‌گویند دستانم اما خودشان را به جان هم انداخته‌اند تا مبادا زود هنگام سراغ دستان تو بیایند سینه ام خودش را گرم می‌کند گاهی حتی داغ، خصوصا بعد از آن خنده‌های بی هوایت؛ یواشکی به سینه‌ات اشاره می‌کند؛ هوا سرد است بیا اینجا، اینجا گرمِ گرم است... تو به حرف‌های زبانم گوش نده... آن‌ها بهانه‌اند تا بقیه، حرف‌هایشان را بزنند... تو به حرف‌های بقیه گوش بده! @semimm
پنهان اگر چه داری، جز من هزار مونس؛ من جز تو کَس ندارم، پنهان و آشکارا…! “اوحدی” @semimm
آرزوی کوچ دارم... از این سرزمین سرد به مقصد آغوش گرم تو... @semimm
در روزگاری نه چندان دور، هنگام نوشیدن یک چای یا قهوه‌ی گرم، آنگاه که چشمانت جایی را برای نگاه کردن پیدا نمی‌کنند و دنبال گوشه‌ای دنج می گردند، به یادم خواهی افتاد... ناخودآگاه لبخند سردی می زنی که از آن حسرت چکه‌ می‌کند... آن روزگار دیر است... من اما همه چیز را با تو‌ می‌بینم، چیزی جز تو‌معنا ندارد... ما با هم فرق داریم... @semimm
برف‌ها اگر زیبایی هم داشته باشند، درختان خشکیده را زیبا می‌کنند، نه شاخه‌های سبز بهاری را.... زیبایی شان عجین شده با اضطراب ریزش بهمن و سرما! تو زیبایی اما بمثال برف... @semimm
تا که از جانب معشوقه نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد @semimm
در سجده و در رکعت و در سوره و در حمـد شک می‌کنم از بـس که تو در خاطرِ مایی @‌semimm
داغت مثل تیری است که تا پَر به قلب نشسته است... @semimm
عاشقان زبان توصیف ندارند و اغیار تاب فهم عشق را @semimm
موج گیسوی بلندت برده از تن جان ما مطمئنم نوبت بعدی بود ایمان ما۰۰ @semimm
وز کوه که خسته ترو ایستاده تر؟! او خود میان معرکه‌ها یاد ما کند @semimm
تاریکی درونم به هیچ نوری پناه نمی‌دهد... @semimm
بی جهت بهر صلاح من مکوش ای جان من در پی اصلاح من کون و مکان است . جُهد و جهد و حرص تو بی حاصل است جان‌من چون کودکی از کاروان است . آنقدر خسته و تنها و بی کس مانده است آنچنان گویی که از لوح و قلم است . رنج و غصه ، درد و مهنت آن زمان آغاز شد تا شنیدم از لبش «از چشم من است» . این بُود رسم و مرام مه رویان، شکوه نیست شکوه از جان است که از عشاق او است @semimm
اشک‌ها پناهگاه امن نمناک من در دل شبانه‌اند...درست مثل یک خانه‌ی درختی در دل جنگل‌های سبز زیر یک باران تند...دیوار های چوبی زمخت و‌ تلخ خانه، روی خود شبنمِ آرامش کاشته‌اند... @semimm
کنون که خیره مرا عرش، به غیظِ دیده مینگرد تو با تبسم گرمت، انیس و مونس من باش @semimm
یک صبح به بام آی و ز رُخ پرده برانداز آوازه به عالم زن و خورشید برانداز @semimm
و اما من! همو که تو در فراز و نشیب‌های زندگی، او را برای همراهی با خود می‌خواهی. من! بله، من! چقدر جمله‌های بریده بریده در توصیفش به ذهنم می‌جهد. زبانم دست‌پاچه است که کدامش را برایت بگوید. من! که درمانده‌ام حتی از وصف خود، تو از من آنگاه انتظار چه داری؟! من! گاهی خودش را در هم دوست ندارد، تو چه‌طور؟ آیا تو، من هستی؟ @semimm