eitaa logo
سراج البرز
174 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
23 فایل
🇮🇷 اخبار و اطلاعیه های ما را ببینید و به اشتراک بگذارید . 🖥️💻📱📞🖨️ ارتباط با ادمین 👇 @SerajAlborz
مشاهده در ایتا
دانلود
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_بالا_بلند_بابا_محمود_کریمی.mp3
زمان: حجم: 5.73M
بالا بلند بابا گیسو کمند بابا اگه تو بری تو این غریبی دل به کی ببنده بابا😔 🔊 💔 🎙
‏با فلسطین نیستی هیئت نـرو امشب، بخـواب دم مَزَن از طـفل شش ماهه، نـگـو جانم ربـاب ‌‌🏴ســـراج بانوان البــــــرز ┏━━ °•🥀•°━━┓ @seraj_alborz ┗━━ °•🥀•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
....  🏴🏴🏴 برای ابن زیاد هیچ خط قرمزی وجود نداشت، در مسجد کوفه مردم را تهدید می‌کرد. مسلم خطر را جدی دید و از منزل مختار بیرون آمد و نزد هانی رفت و مخفیانه به کارش ادامه داد. در آن وقت مختار به عنوان نماینده مسلم به اطراف رفته بود و در کوفه حضور نداشت و زمانی به کوفه برگشت که کار از کار گذشته بود. خانه به خانه به دنبال مسلم بودند و هر کس را که احتمال می‌رفت با مسلم ارتباط داشته باشد به بند کشیدند. ابن‌زیاد با کمک غلامش، معقل، مسلم را شناسایی کرد. معقل نقش شیعه‌ای را بازی کرد که به دنبال مسلم می‌گردد تا با او بیعت کند. مسلم بن عوسجه که از یاران مسلم بود را فریفت و با مسلم در دیدار کرد. هانی دستگیر شد اما مسلم جان به در برد. با دستگیری هانی مسلم تصمیم گرفت قیام خود را علنی کند و آنها که بیعت کرده بودند را فراخواند. تنها ۴ هزار نفر همراه مسلم شدند. بین مسلم و فرماندهان ابن زیاد که شمر و شبث هم جز آنها بود درگیری سختی ایجاد شد. ابن زیاد جنگ نرم را هم به راه انداخت و با شایعه پراکنی، تهدید، تطمیع و... شهر را به اضطراب و وحشت انداخت! همه جا شایعه شده بود که ابن زیاد جان و مال و ناموس یاران مسلم را حلال کرده! وحشت به جایی رسید که زنان، مردان خود را به خانه می‌بردند. و این اتفاقات در یک روز رخ داد! مسلم نماز صبح را با ۴ هزار نفر خواند،نماز مغرب را با ۳۰ نفر اقامه کرد، بعد از نماز با ۱۰ نفر از مسجد بیرون آمد، بعد از چند قدم مسلم ماند و ظلمت کوچه‌های کوفه... ادامه دارد... ‌‌🏴ســـراج بانوان البــــــرز ┏━━ °•🥀•°━━┓ @seraj_alborz ┗━━ °•🥀•°━━┛
📚 پست شماره 20 شیر خونین اردوگاه ما در نقطه مرتفع از شهر سنندج قرار داشت... روزی یکی از برادران که با دوربین شهر را نگاه میکرد ناگهان مرا صدا زد و دوربین را به دستم داد و با دست جهتی را نشان داد و گفت که نگاه کنم. زن کردی را دیدم که نوزادی در بغل دارد و با مردی که در مقابل خانه ای که درش باز بود در حال نزاع و درگیری است. چند ثانیه ای این درگیری ادامه داشت تا این که مرد، با زور بچه را از بغل مادرش جدا کرد چند قدمی از آن زن فاصله گرفت و یک دفعه با کلت به دهان بچه شلیک کرد. من از آنچه میدیدم یکه خوردم در آن فرصت کم هیچ کاری نمی توانستیم بکنیم بلافاصله با برادران به آن منطقه حمله کردیم... من آن منزل را یافته به داخلش رفتم. دیدم که مادر نوزاد خونینش را در مقابل گذاشته و مات و مبهوت به او نگاه میکند. تکانش دادم، کمی که هوشیار شد، شیون و گریه و زاری کرد و برسر و صورت خود چنگ می انداخت و... مدتی طول کشید تا آرامش کنم. او در حالی که اشک خون میریخت به کردی گفت: «سه روز بود که شیر گیرمان نمی آمد و این بچه خیلی گرسنه بود دیگر طاقت نداشت... بیرون زدم... آن از خدا بی خبر جلویم را گرفت به او گفتم که میخواهم از در و همسایه برای بچه شیر بگیرم گفت بچه را بده به من تا بهش شیر بدهم، و بعد به زور جگر گوشه ام را گرفت و تیر به دهانش زد.» ‌‌📜ســـراج بانوان البــــــرز ┏━━ °•📚•°━━┓ @seraj_alborz ┗━━ °•📚•°━━┛