#قصه_ی_کربلا.... 🏴🏴🏴
#قسمت_ششم
يزيد وقتی از بیعت نکردن امام و پسر زبیر با خبر شد، ولید را بخاطر بی عرضگی برکنار کرد و عمرو بن سعید را به فرمانداری مدینه منصوب کرد.
و حکم کرد که پسر زبیر را رها کن اما حسین را بکش!
او اطمینان داشت امام قیام خواهد کرد ولی پسر زبیر کاری نمیکند.
والی جدید برادرش را به سوی امام در مکه فرستاد که امام را برگرداند.
وقتی امام مخالفت کرد، کار به درگیری کشید اما امام مقاومت کرد و برادر والی جدید هم ناکام، به سوی مدینه بازگشت.
والی جدید لشکری فراهم کرد که روانه مکه شود و امام را دستگیر و یا شهید کند.
امام در نامه کوتاه به بنی هاشم نوشتند:
" هر کس به من ملحق شود شهید میشود
و هر کس بماند پیروز نخواهد شد
والسلام"
نقل است عدهای از بنی هاشم به امام پیوستند.
امام روز ۱۱ ذیقعده نامه مسلم را دریافت میکند و ۸ ذیالحجه از مکه خارج میشود.
بلافاصله بعد از خروج امام ماموران بنی امیه وارد مکه میشوند اما امام رفته بود و بهانهای برای درگیری و خونریزی در مکه وجود نداشت.
برخی معتقدند امام از ابتدا نیت حج واجب نکرده بود.
برخی هم میگویند امام نیت حج کرده بود اما وقتی خطر ماموران را حس کرد نیت خود را به عمره تغییر داد و از صف حجاج بیرون رفت.
در هر صورت، حرکت امام برای رها کردن حج دلیلی جز حفظ حرمت کعبه و حفظ جان حجاج نداشته است.
چراکه اگر قرار بود اتفاق کربلا در مکه و در ایام حج رخ دهد قطعاً حجاج دیگری که اصلاً در جریان موضوع هم نبودند به خاک و خون کشیده میشدند.
ادامه دارد...
🏴ســـراج بانوان البــــــرز
┏━━ °•🥀•°━━┓
@seraj_alborz
┗━━ °•🥀•°━━┛
#قصه_ی_کربلا.... 🏴🏴🏴
#قسمت_هفتم
به یزید خبر رسید که امام از مدینه خارج شده و به سوی کوفه میرود.
مردم کوفه دو دسته شده بودند.
دسته ای مخالف حکومت امویان بودند و به امام نامه میدادند...
دسته ای هم مانند عمر سعد طرفدار بنی امیه بودند و به یزید نامه میزدند که والی کوفه مردی بیعرضه ایست و نمیتواند مقابل حسین بایستد!
یزید به ابن زیاد نامه نوشت و او را به فرمانداری کوفه منصوب کرد.
ابن زیاد فرماندار بصره بود و با حفظ سمت فرمانداری کوفه را هم عهدهدار شد.
در نامه یزید آمده بود:
" از بین همه کارگزاران، تو به او (امام حسین) مبتلا شدهای!
یا آزاد میشوی و یا به بردگی باز میگردی!"
اما منظور یزید از این حرف چه بود!؟
زیاد پدر عبیدالله بن زیاد، فرزند زنی به نام سمیه بود.
سمیه کنیز یکی از سران عرب بود و با بردهای به نام عبید ازدواج کرد.
وقتی زیاد به دنیا آمد او را زیاد بن عبید میگفتند.
از آنجا که سمیه زن پاکدامنی نبود، فرزندش را به طعنه زیاد بن ابیه ( پسر پدرش) میگفتند.
زیاد مردی باهوش، زیرک و بسیار با سیاست بود.
معاویه در زمان خلیفه دوم و بعدأ در زمان حکومتش، ادعا کرد که او فرزند ابوسفیان است!
بعد از آن زیاد را زیاد بن ابی سفیان خواندند.
او دیگر یک بردهزاده نبود!
احتمالاً منظور یزید همین اتفاق بود و او را تهدید کرد، که همان گونه که پدرت برده بود و معاویه عزتس داد و فرزند ابوسفیانش خواند، اگر با حسین مقابله نکنی من هم میتوانم بگویم پدرت فرزند ابوسفیان نبود و دوباره تو را برده کنم!
ادامه دارد...
🏴ســـراج بانوان البــــــرز
┏━━ °•🥀•°━━┓
@seraj_alborz
┗━━ °•🥀•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 این نوحه به عنوان نوحه سراسری در ایام محرم در دفاع از حجاب وعفاف خوانده خواهد شد.
👆لطفا در تمامی گروه ها پخش شود؛ تا مثل سرود سلام فرمانده بازتاب گسترده داشته باشد.
شما هم با پخش در ثواب شریک شوید.
هدایت شده از هیئت دخترانه بنات الحیدر (کشوری)
🖤🏴
دختر توایم ، سر اگر دهیم
محکمیم و معجر نمیدهیم
▪️سوگواری سراسری ریحانه های حسینی▪️
• جمعه ۲۲ تیر ماه ۱۴۰۳
ساعت ۱۶:۳۰
• کرج - آستان مقدس امام زاده محمد(ع) و سکینه خاتون(س)
◾️ @banatolheydar_ir
#قصه_ی_کربلا.... 🏴🏴🏴
#قسمت_هشتم
امام علیه السلام، دو سفیر به کوفه و بصره فرستادند.
مسلم به کوفه رفت تا پاسخ امام را به کوفیان برساند و سلیمان به بصره رفت تا نامه دعوت امام را به سران قبایل بصره برساند.
سرنوشت سلیمان چه شد!؟
وقتی سليمان به بصره رسید، ابن زیاد هنوز در بصره بود و تازه حکم فرمانداری کوفه به او ابلاغ شده بود.
سلیمان از ترس ماموران حکومتی مخفیانه با سران قبایل دیدار میکرد و نامه ها را به آنها میرساند.
یکی از سران بصره که امام برای او نامه نوشته بود و اتفاقا پدرزن ابن زیاد هم بود، خبر آمدن سلیمان را به دامادش رساند و ابن زیاد هم بلافاصله سليمان را دستگیر و شهید کرد.
برادرش را جانشین خود در بصره قرار داد و راهی کوفه شد.
وقتی به کوفه رسید، لباس مردان حجاز به تن کرد و روی خود را پوشاند.
مردم هم گمان کردند امام آمده، همه به استقبال رفتند او هم بی آنکه حرفی بزند راهی دارالاماره شد.
مردم آنقدر آمدن امام را باور کرده بودند و سروصدا میکردند که حاکم کوفه هم گمان کرد واقعا امام آمده تا دارالاماره را از او بگیرد!
ابن بشير حاکم کوفه فریاد میزد و امام را خطاب میکرد که از اینجا برو! من نه این قصر را به تو می دهم نه با تو سر جنگ دارم!
در اینجا ابن زیاد روی خود را باز کرد تا مردم بفهمند او کیست!
در واقع این کار مکر ابن زیاد بود تا بفهمد امام در کوفه چقدر هوادار دارد!؟
نقل است مردمی که با اشتیاق به سوی امام آمده بودند با دیدن ابن زیاد چنان گریختند که از روی هم رد میشدند!
ادامه دارد...
🏴ســـراج بانوان البــــــرز
┏━━ °•🥀•°━━┓
@seraj_alborz
┗━━ °•🥀•°━━┛
🖇 #سخن_بزرگان 🌱
گریه بر امـام حسین(ع)
از نماز شب بالاتر است!
-آیـــتاللّٰــهبهجـــت(ره)
#قصه_ی_کربلا.... 🏴🏴🏴
#قسمت_نهم
مردم بصره چه جوابی به نامه امام دادند!؟
فقط یک نفر به نام یزید بن مسعود از قبایل هم پیمان خود برای یاری امام قول مساعدت گرفت و در نامهای پاسخ دعوت امام را داد.
نقل است وقتی نامه به امام رسید، امام خوشحال شدند و او را دعا کردند.
ابن مسعود مشغول جمع کردن و آماده کردن نیروهایش و حرکت به سوی امام بود، که خبر شهادت امام رسید و او فرصت یاری امام را از دست داده بود.
ابن مسعود تنها کسی بود که پاسخ نامه امام را از بصره داد.
اما شخص دیگری بنام یزید بن ثبیط همراه دو فرزندش، بلافاصله از بصره به مکه آمد و امام را همراهی کرد و در روز عاشورا هر سه به شهادت رسیدند.
اما بر مسلم چه گذشت!؟
مسلم همراه دو نفر پیک کوفه و دو نفر راه بلد، از مکه خارج شد.
در میانه راه گرما و تشنگی بر آنان غلبه کرد و راه را گم کردند
دو نفر دلیل راه از تشنگی جان دادند و مسلم به مسیر ادامه داد تا به منزلی رسید و جان دوباره گرفت و خود را به کوفه رساند.
روز پنجم شوال به کوفه رسید و به خانه مختار رفت.
ادامه دارد...
🏴ســـراج بانوان البــــــرز
┏━━ °•🥀•°━━┓
@seraj_alborz
┗━━ °•🥀•°━━┛
#قصه_ی_کربلا
📍اندکی صبر....
🔹 یزید بن مسعود ماند تا ساز و برگ جمع کند و قوی شود و بعد برود...
🔹 یزید بن ثبیط بیساز و برگ رفت تا جا نماند...
یزیدی که ماند هیچگاه به امام نرسید! یزیدی که رفت در آغوش امام جای گرفت!
📌تحلیل تصمیم این دو نفر بسیار سخت است.
چرا که نمیتوان یزید بن مسعود را فردی بیتفاوت دانست.
او نگاهی از موضع قدرت داشت و میخواست با تمام توانش پشت امام بایستد.
و با توجه به تایید او از سوی امام و دعای امام برای او، میتوان با یقین کامل او را فردی بصیر و انقلابی دانست. حتی بعضی از پژوهشگران
میگویند خبر شهادت امام برای یزید آنقدر دردناک بود که دق کرد و مرد!
(البته این نقل مشهور نیست)
لذا نمیتوانیم کار یزید را غلط بدانیم.
اما یزید بن ثبیط تمام محاسبات دنیا را کنار میگذارد و با تمام خودش پشت امام میایستد و شهادتش مهر تاییدی بر بصیرت و ایمان او میشود.
اتفاق کربلا، یک حادثه معمولی نبود، بلکه حماسهای رمزآلود بود که به اندازه تمام تاریخ زمان لازم است
تا پرده از اسرارش برداشته شود! ماجرای این دو یزیدِ خوش قلب کربلا نشان داد:
اولاً کربلا با دلها کار دارد نه با دستها!
ثانیاً تشخیص بزنگاهها و تصمیم گیری درست کار سادهای نیست!
🥀رمز و رموز شهادت🥀
بخش سیزدهم - شور (سلام ای صورت زیبای روی خاک افتاده).mp3
11.5M
سلام ای صورت زیبای روی خاک افتاده
🎙حاج محمود کریمی
تاریخ مداحی۲۰ تیرماه۱۴۰۳
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🏴
توییتر تسلیم قوانین هند شد
🔹هند با وضع قوانین جدید به دنبال قانونمند کردن محتوای ارسالی کاربران هندی در شبکههای اجتماعی و مجبور کردن شبکههای اجتماعی به پاسخگویی در قبال مطالب غیرقانونی یا مضر است.
🔹این هفته دولت هند به دادگاهی اعلام کرده بود که توییتر نتوانسته به مسئولیت خود در قبال این قانون عمل کند و توییتر نیز با هدف تبعیت از قوانین هند، یک فرد هندی را به عنوان نماینده خود منصوب کرد.
🏴ســـراج بانوان البــــــرز
┏━━ °•🥀•°━━┓
@seraj_alborz
┗━━ °•🥀•°━━┛