🌷شهید مصطفی ردانی پور🌷
معلم جدید بی حجاب بود.
مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین.
خانم معلم آمد سراغش.
دستش را انداخت زیر چانه اش که
"سرت را بالا بگیر ببینم."
چشم هایش را بست و سرش را بالا آورد.
از کلاس بیرون زد، تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نکرده بود.
خونه که رسید گفت:دیگه نمیخوام برم هنرستان.
_آخه برای چی؟؟؟
_معلم ها بی حجابن. انگار هیچی براشون مهم نیست، میخوام برم قم؛ حوزه.
#زندگی_کنیم_مثل_شهدا🌹
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
⭕️دشمن ابتدا تصور کرد، #سوری هستیم. ما میخواستیم آنها متوجه شوند که ما کیستیم😎 بنابراین وقتی #آر
#خاطرات_شهدا 🌷
💠ما ایرانی هستیم😎✌️
🔰در سلسله عملیاتهای آزادسازی نبل و #الزهرا(س) یگان ما از خانطومان به منطقهی مورد نظر اعزام شد🚌 رزمندگان با شجاعت✌️ در عرض چند ساعت دشمن را #زمین_گیر کرد.
🔰آتش🔥 تهیه ما بسیار خوب عمل کرده بود. با عقب نشینی دشمن نیروها در #خاکریز دشمن مستقر شدند. خاکریز دوجداره 500 متری و خوبی بود👌 دقایقی بعد دشمن شروع به پاتک کرد.
🔰از هر طرف به سمت نیروهای ما گلوله میزدند💥 ولی نیروها عقب نشینی نکردند❌ در گوشه خاکریز #من و یکی از رزمندهها با هم بودیم👥 با دشمن تقریبا 100 متر فاصله داشتیم.
🔰از رزمندههای ایرانی🇮🇷 و #فاطمیون ترس دارند. صدایشان را میشنیدیم که میگفتند « #ایرانیون». ولی شک داشتند. دشمن ابتدا تصور کرد، سوری هستیم. ما میخواستیم آنها متوجه شوند که ما #کیستیم.
🔰بنابراین وقتی آرپیجیزن دشمن شلیک میکرد💥 و میگفت «الله اکبر»، ما در پاسخ با صدای بلند میگفتیم « #خامنهای_رهبر».
آرپیجی به خاکریز اصابت کرد🌫 تا زمانی که هوا رو به روشنایی برود، این کار ادامه داشت. مقدار زیادی مهمات مصرف کردند ⚡️ولی #جرات جلو آمدن را به #برکت نام مقام معظم رهبری نداشتند🚷
از دست نوشته های شهید📝
#شهید_مرتضی_عطایی
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#سیره_شهید
از آیه قران مثال می زد و می گفت: خدا در قران گفته اگر بعد از من سجده بر کسی واجب باشد آن هم پدر و مادر است، خیلی تأکید به احترام پدر و مادر داشت، از عشق زیادی که به او داشتم راضی شدم برود سوریه چون نمی توانستم ناراحتی اش را ببینم. خیلی خیلی به رضا وابسته بودم.
🌷شهید رضا حاجی زاده🌷
راوی: مادر شهید
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
شب عروسی مان🎉 در آن گیر و دار پذیرایی از مهمان ها به من گفت
بیا نماز جماعت...☺️
گفتم : نه، الان درست نیست، آخه مردم چی می گن....😕
گفت:« چی میخوان بگن؟؟؟🤔
گفتم: می خندن به ما 🙄🍃
گفت: به این چیزا اصلا اهّمیت نده.☺️
اذان که گفته شد
بلند شد نماز بخواند....
دید همه نشسته اند و کسی از جا بلند نمی شود....😒
از همه مهمان ها خواست برای نماز جماعت آماده شوند 👌🍃
همه هاج و واج به هم نگاه می کردند.😳 نماز جماعت در مجلس عروسی؟ عجیب بود. سابقه نداشت...کم کم همه آماده نماز شدند...❤️
گفتند:«به شرط این که خود داماد امام جماعت بشه...😁
نماز جماعت را به امامت سید مسعود خواندیم....😊😍
برگرفته از خاطره همسر #شهید_سید_مسعود_طاهری
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌸 #پای_درس_شهید 🌸
« زندگی انسان تمثیل آن مسافریست ڪه از خانہ موقت و ناپایدار بہ سوی مستقر ابدی خویش بار می بندد ؛ »
« پس اگر این خانہ ها خانہ های مجازی اند و ما مسافران در ڪوچ ،
دیگر چہ جای دل بستن و حسرت بردن انسان .»
#شهید_آوینی
#یادشهدا_باصلوات
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
اومده بود مرخصي بگيره
يه نگاهي بهش کردم ، گفتم : ميخواي بري ازدواج کني ؟؟؟😍
گفت : بله ميخوام برم خواستگاري☺️
گفتم : خب بيا خواهر منو بگير...🍃
گفت :جدي ميگي آقا مهدي...
گفتم :به خانوادت بگو برن ببينن اگر پسنديدن بيا مرخصي بگير برو☺️
اون بنده خدا هم خوشحال دويده بود مخابرات تماس گرفته بود...😁
به خانوادش گفته بود :
" فرمانده ي لشکرمون گفته بيا خواهر منو بگير ، زود بريد خواستگاريش خبرشو به من بديد...😍
بچه هاي مخابرات مرده بودن از خنده...😂
پرسيده بود :چرا ميخنديد؟ خودش گفت بيا خواستگاري خواهر من...😒
گفته بودن :
بنده خدا آقا مهدي سه تا خواهر داره، دوتاشون ازدواج کردن ، يکيشونم يکي دوماهشه...😂😄
#شهید_مهدی_زین_الدین
https://eitaa.com/setaregan_velayat313