eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
156 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 شهـید محسن حججــۍ : نمی‌دانم چه شدڪه سرنوشت مرا به این راه پر عشـق رساند! بدون شڪ #شیـرحلال مادرم #لقــمه‌حــلال پـدرم و انتخاب #همسرم در آن‌اثر داشته‌است. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
تو آسمانی و من ؛ ریشہ در زمین دارم همیشہ فاصلہ‌ای هست داد از ایـن دارم . . . #شهید_محمدجعفر_سعیدی
عنوان خاطره : مصاحبه با خانواده شهدا در برنامه روايت فتح با سردار رشید اسلام شهيدمحمدجعفر سعيدي وقتي من داشتم برنامه روايت فتح را نگاه ميكردم داشتند با خانواده هاي شاهد مصاحبه ميكردند . محمد جعفر هميشه مرا مشهدي فاطمه صدا ميزد با اينكه هنوز به مشهد نرفته بودم با لحن خاصي به من ميگفت : مشهدي فاطمه يك روز هم مي آيند و با تو مصاحبه ميكنند من از اين حرف او تعجب كردم و به او گفتم اين چه حرفي است كه ميزني ؟ گفت : بالاخره من هم شهيد ميشوم. بعد از اين قضيه دو ماه بعد عازم به جبهه شد و در عمليات كربلاي ۴ به درجه رفيع شهادت نائل گرديد و بعد از ۱۰ سال مفقودالاثر پيكر اين بزرگوار را به شهرستان گناوه آوردند و بعد از يك سال برنامه  روایت فتح آمد و با من و بچه‌هايم مصاحبه كرد و بعد من منظور گفته آن شهيد را فهميدم. راوی : سردار شهید محمد جعفر سعیدی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#کلام_شهید🌷 💢توی ذهنت باشد که #یکی دارد مرا می بیند، دست از پا خطا نکنم❌ 🔸مهدی فاطمه(س) خجالت بکش
🌷 💠رنگ 🔰از طرف لشکر بهم گفتند: برای مراسم اربعین که فردا است یک تابلو بزرگ🎆 از تصویر سید نقاشی کن. رفتم خونه شروع کردم به کشیدن تصویر سید. آن موقع ناراحتی شدید اعصاب🗯 داشت. 🔰بهم گفت: اگه میشه این تابلو را ببر ، می ترسم رنگ🎨 روی فرش بریزه. به خانمم گفتم: بیرون هوا سرد☃ است. من زیر تابلو پهن کردم. مواظب هستم که رنگ نریزد❌ 🔰تصویر را قبل از تمام کردم. آمدم وسایل را جمع کنم که آخرین قوطی از دستم سُر خورد و ریخت روی فرش😱 نمی دانستم جواب همسرم را چه بدهم. به من گفته بود اما من نرفتم😥 🔰بالاخره بیدار شد. با آب💧 و دستمال هم خواستیم رنگ را پاک کنیم بی فایده بود. خانم من همین طور که با دستمال روی فرش می کشید گفت: خدایا، فقط برای اینکه این شهید🌷 (س) بوده سکوت می کنم. 🔰میگن اهل محشر در قیامت، سرهارا از عظمت✨ حضرت زهرا (س) به زیر می گیرند. بعد خانمم نگاهی به انداخت و ادامه داد: فردای قیامت به مادرت بگو که من این کار را برای شما کردم. شما سفارش ما را بکن، شاید ما را کنند.» 🔰صبح با هم از خانه🏡 بیرون آمدیم. آماده حرکت شدیم. همان موقع خانم همسایه جلو آمد و به خانم من گفت: شما را می شناسید⁉️ یکدفعه من و همسرم با تعجب😟 به هم نگاه کردیم. 🔰خانم من گفت: بله، مگه؟! خانم همسایه گفت: من یک ساعت پیش⌚️ خواب بودم. یک جوان با چهره نورانی✨ شبیه زمان جنگ آمد و خودش را معرفی کرد. بعد گفت: از طرف ما از معذرت خواهی کنید و بگویید به پیمانی که بستیم عمل می کنیم. شفاعت شما در قیامت با (س)😭 📚کتاب علمدار، صفحه 202 الی 20 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• https://eitaa.com/setaregan_velayat313
دست نوشته #شهید_محرم_ترک، اولین شهید مدافع حرم: ❣امروز از ساعت چهار عصر به یکباره #دلم گرفت، به یاد دخترم #فاطمه و همسرم که امروز تقریبا هشتاد روز است که آنها را ندیده ام افتادم. ❣ #عکسها و فیلمهایی که از فاطمه داشتم را نگاه میکردم و در دلم به یاد #حضرت_رقیه(س) افتادم و این که چه کشید این خانم سه ساله ...😭 ❣در همین حال بودم که یکباره تلفن به صدا درآمد، با صدای تلفن حدس زدم حتما #همسرم هست که تماس گرفته ❣حدسم درست بود ولی بدون این که صحبتی کند گوشی را به #دخترم داد دیدم که #گریه امانش نمیدهد😳گفتم چی شده خانم طلا، باباجانی؟ دختر بابا چی شده چرا گریه میکنی؟! ❣گفت: بابایی دلم برات سوخته کی میایی، من #دوسِت دارم، بیا بابایی😢 دیدم حال فاطمه خیلی #بد بود شروع کردم به #نوازشِ فاطمه خواستم حواسش را پرت کنم، گفتم: برای بابایی #شعر می خونی؟ ❣در حالی که فاطمه متوجه نشود آرام #اشک می ریختم، اشکم برای سه ساله امام حسین بود برای وقتی که بهانه بابا را گرفت و سر پدر را برایش آوردند...😭 #شهید_محرم_ترک🌷 #یادش_باصلوات https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
💠عشق به سپاه 🔸زمانی که حسین میخواست وارد #سپاه بشه، ما مخالفت🚫 بودیم. دایی ها و عموهایش هم که سپا
5⃣0⃣0⃣1⃣ 🌷 💠کرامات شهید 🔰من امسال نا امید بودم ودل شکسته💔 مدتیه پدر و همسرم خیلی بزرگی پیداکرده بودند. طوری که حاضر نمی شدن هم دیگر رو ببینن😔 من هم چون زندگی می کنم به ناچارقبول کردم که از خانوادم دور💕 باشم. خیلی سخت گذشت. 🔰یه شب داشتم مدافع حرم و نگاه می کردم که متوجه شهادت شهید غلامی🌷 شدم. دلمـ❤️ ازبس گرفته بود گفتم: ان شاءالله به تشییع⚰ میرم و کلی آروم میشم که بعد متوجه شدم مراسم تهران برگزارمیشه. بازم دلم شکست💔 🔰گفتم : حتما نداشتم تومراسم حضور داشته باشم. یک روزقبل خاک سپاری داشتم می رفتم🚗 شهرمون البته با شوهرم ولی از اول طی کرده بود من تورو می رسونم خونه برو تا عصری بشین غروب میام دنبالت بریم. منم هیچی نگفتم. 🔰ولی نزدیک های راه ی دفعه افتادم بهش شدم که شهیدغلامی بهم لطف کن، کاری کن پدرم وهمسرم باهم آشتی کنن💞 من ۱۰۰ تا هدیه می کنم به روح مطهرت✨ 🔰هرچند ته دلم می دونستم نمی شه چون هم پدرم وهم همسرم هردو و یه دنده بودند وقتی نزدیک خونه پدرم🏡 شدیم یه دفعه پدرم اومد بیرون و با روبوسی کرد باورم نمی شد انگار داشتم خواب میدیدم😦 خیلی راحت هردوباهم کردن چیزی که امکان نداشت⭕️ 🔰ولی آنقدرکه شهید با آبرو بودن که روی من گناه کار رو زمین ننداختن و خدا به حرمت خون پاک به من عنایت ویژه ای کردند😍 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💞پیوند آسمانی...🕊 ❣با #همسرم قرار گذاشته بودیم هر شب یک صفحه📖 قرآن و #تفسیر بخوانیم و بحث کنیم، تا جایی که می شد سعی می کردیم #قرارمان فراموش نکنیم❌ ❣منزلمان همیشه با صوت🎵 زیبای #همسرم طنین انداز بود تا فرصت پیدا می کرد👌 شروع با نت خوانی برای گرم کردن #صداش می کرد☺️، مهمتر از بحث تلاوت #عمل به آیات قران بود که به جرات می توانم بگویم که در زندگی ما وجود داشت✅ راوی:همسرشهید #شهید_حسن_دانش #شهید_منا https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔻 #عاشقانه_شهدا 🔰همسرم #پسر_عمه ام بود. آبان ۹۱ #عقد کردیم و ۱ ماه بعد‌ همزمان با عید غدیر خم عروسی🎊 برگزار شد. #عشق واقعی اونه که چیزی رو بپسندی که محبوبت💞 رو راضی میکنه. از علاقه و شوقش برای رفتن به #سوریه و #شهادت🌷 آگاه بودم و بهمین دلیل برای رفتنش رضایت داشتم. 🔰اونشب تاصبح خوابم نمیبرد❌ وبه #همسرم که خوابیده بود، نگاه میکردم تاببینم نفس میکشه. ساعت۴🕰صبحانه آماده کردم و وقت رفتن #3بار توکوچه به پشت سرش نگاه کرد. چهره خندانش رو #هیچو‌قت فراموش نمیکنم😔 موقع خداحافظی گفت: دلم رو لرزوندی💓 اما #ایمانم رو نمیتونی بلرزونی❌ 🔰بعد از#شهادتش شبی که در#معراج بود،ازش خواستم برای لرزوندن دلش منو ببخشه و #حلالم کنه. صبحی که میرفتن، گفتم: کاش شکمش درد بگیره، پاش درد بگیره نره🚷 دوباره ته دلم میگفتم: #نه، بخدا راضی نیستم دردبکشه💔 🔰دست زدم دیدم خیلی #سرد بود. وقتی دستاش سرد بودمیگفت: فرزانه با دستات گرمش کن😢 تو معراج تو اون ۱۵ دقیقه نمیدونستم چی بگم. فقط بغلش میکردم💞 میگفتم: #خیلی_دوستت_دارم_عزیزم #خیلی_دوستت_دارم❤️ 🔰همه لحظات #حسش میکنم. خاکُ می بوسیدم ومیریختم روش. میگفتم #تا_ابد همسر منو‌ ببوس. گفتم: تو چقداز من خوشبخت تری که میتونی تاقیامت #همسر منو درآغوش بگیری😭 🔰کفشاشومیپوشم👞 حس میکنم پاهام به پاهاش میخوره. همیشه وقتی ماموریت گل🌹 میخرید، بهش گفتم عزیزم از این به بعد #من باید برات گل بیارم. #شهادت پیام خوشیِ اما زجر آوره برای اونایی که میمونن😔 #همسنگر #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🔰ای شهيـــ🌷ـــد #سالروز_شهادتت باز هم بهانه ای شد برايم تا از تو بگويم 🔰تويي كه از جنس #ما بودي ✓دا
🌷 💠 بزرگوار شهید علیجانی 🔰خداحافظی‌👋 میثم مدل خاصی بود. ما یک پیچی دارد، تا سرپیچ که می‌رفت برمی‌گشت. می‌زد و خداحافظی می‌کرد. 🔰سال 91 ازدواج💞 کردیم. از طریق همسر یکی از همکاران با هم آشنا شدیم. برایم مهم♨️ بود با کسی که می‌کنم مذهبی باشد. علاقه داشتم با یک زندگی کنم. 🔰بعد از ازدواجمان💍 مدام از دوستان می‌گفت. فرزندم حدود ۳ ماه پس از شهادت🌷 پدرش . میثم می‌گفت: پسرم باید طوری تربیت شود که شود. 🔰شجاعت را برای فرزندم تعریف می‌کنم. میثم خیلی شجاع بود. در چهار نفر از تکفیری‌ها👹 محاصره‌اش می‌کنند، آن قدر بود که سه نفرشان👤 را به درک واصل می‌کند و یک نفر از ترس فرار🏃 می‌کند. 🔰پنج سال از زندگی مشترکمان💞 نگذشت که . ولی خیلی چیزها از همسرم آموختم. 🔰پاسدار رشید اسلام صحابه آخرالزمانی حضرت رسول الله(ص)   از تکاوران گردان صابرین لشکر عملیاتی 25 کربلا مازندران از مربیان گروه   مدافع حرم و جامانده از قافله شهدای خان طومان🌷 بود که در درگیری با گروهک تروریستی پژاک در شمال غرب کشور به شهادت رسید🕊🌷   🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313