انرژی در کار ها... - انرژی در کار ها....mp3
4.46M
صبح 17 بهمن
🎶🎶🎶
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
زیبای زندگی
زمانیست که خودت
خالق لحظات ناب باشی
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انگیزشی
بربلندای هدف هایت پرواز کن شاید این فرصت ها امروز یا فردا نباشند.....
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
📚دنیا هفت رو دارد:
1. خوشی و سرور
2. ناخوشی و اندوه
3. عافیت و تندرستی
4. موفقیت و کامیابی
5. بخشش و آمرزش
6. احترام و محبت
7. چشم پوشی و نادیده گرفتن بدی ها.
از خدا می خواهم که اولی را نصیب شما کند
دومی را از شما دور کند
با سومی شما را بپوشاند
چهارمی را در مسیرتان قرار دهد
و پنجمی قسمتتان شود
ششمی از طرف من تقدیم شما
هفتمی را هم من از شما درخواست دارم.❤️
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
#کودکانه
کودکی که با بازیهای مجازی درگیر است درونگرا می شود و در برقراری ارتباط با دیگران ناتوان می گردد!!
انزواطلبی او را از همسالان جدا میکند و این سرآغازی برای بروز ناهنجاری های دیگر است.
❌لطفا کودکان را با موبایل و بازیهای مجازی سرگرم نکنید ....
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
#اصول_سه_گانه همسرداری
📝 بدون مکالمه ⇦ رابطه ای وجود ندارد
بدون احترام ⇦ عشقی وجود ندارد
و بدون اعتماد ⇦ دلیلی برای ادامه نیست.
📝 پس، مکالمه، احترام و اعتماد به همسر یادتون نره💞
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande
#داستان_کوتاه
روزی روزگاری در زمانهای قدیم مرد خیاطی کوزهای عسل در دکانش داشت. یک روز میخواست دنبال کاری از مغازه بیرون برود. به شاگردش گفت: «این کوزه پر از زهر است. مواظب باش به آن دست نزنی و من و خودت را در دردسر نیندازی.»
شاگرد که میدانست استادش دروغ میگوید، حرفی نزد و استادش رفت. شاگرد هم پیراهن یک مشتری را برداشت و به دکان نانوایی رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه گرفت و بعد به دکان برگشت و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید. خیاط ساعتی نگذشته بود که بازگشت و با حیرت از شاگردش پرسید: «چرا خوابیدهای؟»
شاگرد ناله کنان پاسخ داد: «تو که رفتی من سرگرم کار بودم. دزدی آمد و یکی از پیراهنها را دزدید و رفت. وقتی من متوجه شدم از ترس شما زهر توی کوزه را خوردم و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم.»
🌛🌒👇
@shabsobh
@time_khande