فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🍁
پاییز منم !
وقتیکه با قلم
برگ به برگ ...
رنگ به رنگ
اشعار و دلنگارههایم را ،
بر صفحهی خزان زندگیم ، مینویسم ...
پاییز منم
وقتی که بر تارک قلبم ،
باد سرد ،
سمفونی حسرت را ،
با آه ، مینوازد ...
پاییز منم !
وقتی شبها را بیتو
با فانوس چشمهایم
به انتظار مینشینم
و باران اشک امانم را میبُرّد ...
#مهتا_منتظر
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دلنوشته رسالت قلم
الهی بشکند دستی که ننویسد :
اگر امروز سرپاییم و پابرجا و ایران مستقل و امن هست اینک به لطف حق ،
و جمعی غرق در آرامش خاطر به عیش و نوش مشغولند و سرگرم هوس بازی ،
و غرق ناز و نعمت برده اند از یاد طوفان را ،
همه از دولت ایثار و اخلاص شهیدان است .
اگر امروز ایران صاحب سبک است در نانو و سلولهای بنیادی ،
و کرده جایگاه خویش را در بین قدرتهای دارای توان هسته ای محکم ،
و بومی کرده دیگر دانش ساخت رآکتورهای نیروگاههایش را ،
به یمن خون پاک لاله های سرخ بستان است .
اگر فهمیده های نونهال میهنم برخود نمی بستند نارنجک ،
و زیر چرخهای تانک دشمن له نمی گشتند و راه لشکر کین را نمی بستند ،
ایرانی نبود امروز تا نوبخت ها جفتک بیندازند بر آزاد مردانش ،
و پنبه پهلوانی خون سردار سپاهش را به پای کدخدا ریزد .
اگر شیرودیان و کشوری ها باشکار تانکها و قلع و قمع لشکر اعدا زمینگیرش نمی کردند ،
اگر بابایی و دوران ها در آسمان آبی ایران زمین جولان نمی دادند ،
و دفع شرّ طیارات دشمن را نمی کردند از تبریز و آبادان ،
چه می آمد سر ایران و ایرانی ؟
اگر عزم بسیجی های بی ترمز نبود آن روز ،
قطعا قصرشیرین ها و خرمشهرها از نقشه ما حذف می گشتند چون بحرین ،
و دیگر تنگ می شد عرصه تاراج بیت المال بر آخوندی و یاران ،
و اوضاع نجومی خوارگان آشفته می گردید .
اگر مردان مرد کرد کردستان به خون پیشمرگان رشید خود ؛
نمی شستند ننگ فتنه شوم گروهکهای مزدور اجانب را ز کردستان ،
یقینآ نقشه ایران ما کم نقش تر میشد و دیگر هیچ آقازاده ای پررو نبود این حد ،
ودیگر مرعشی ها سهم خواهی هم نمی کردند، چون سهمی نبود اصلاَ .
اگر غواص های بی ریا با خون خود اروند را رنگین نمی کردند ،
و با آن ننگ گردوخاک پای نحس دشمن را ز خاک ما نمی شستند ،
و بی پروای جان بنیان کین آلود کاخ خصم را ویران نمی کردند ،
قطعآ گربه مان قورباغه می گردید .
اگر آزاد مردان رشید ارتشی با خون خود اسناد آزادی دیوان درّه را امضا نمی کردند،
و بوکان و مهاباد همچنان می ماند در دست دموکرات ها و پاوه در حصار اهرمن می ماند همواره ،
و طومار کمین ( دره قاسملو ) به خون پاسداران وطن در هم نمی پیچید ،
امنیت کجا می بود و مجلس چند کرسی داشت ؟
نبود عزم بلا جویان غیرتمند کرمانشاه در مرصاد اگر آن روز ،
و یا صیاد هم مثل دو شیخ مدعی از دور میدان را رصد می کرد ،
و دریای بسیجی ها به فرمان امام خود به پای سر نمی رفتند ،
یقینا حذف می شد نام کرمانشاه و دالاهو دگر از نقشه ایران .
اگر تنها کمی تاخیر می کردند در پرواز عقابان هوانیروز عاشق دل ،
و کرمانشاه می گردید جولانگاه اهریمن و پیمان حناچی شهردار بیستون می شد ،
و بانگ انکر زاغ فروغ جاودان در شهر می پیچید ،
مگر معصومه می ماند ابتکار سبز رو دیگر ؟
نمی شد در هجوم کوسه در اروند غرق خون اگر دریا دلی مجنون ،
نمی گردید اگر در قعر دجله غرق جسم باکری های بلند آئین ،
نمی زد یخ اگر سرباز جانباز وطن در قله آسوس ،
خوزستان نیز چون بحرین و آذربایجان از ما جدا می شد .
جدا می گشت خوزستان اگر از پیکر مجروح ایران عزیز ما ،
و بر خال لبی .همچون سمرقند و بخارا پیشکش می گشت آبادان ،
و خرمشهر هم . چون نخجوان و گنجه از میهن جدا می شد ،
چه می ماند از وطن دیگر ؟
اگر پوشیده گرگی جامه جوپان و هر دم می برد زین گله قوچی را ،
و در خوابند گویا اهل ابادی و کنج عافیت بگزیده پیرانش ،
و ملت مست و مدهوشند و انبان ها پر از موش است ،
دلیلش رخنه روباه در اقلیم شیران است .
فریدونی شده ضحّاک و مار آستین گردیده ایران را اگر اینک ،
و زین کرده ست اسب سرکشش را از برای غارت میهن ،
و با خود کرده همره آشنا یان اجانب را ،
مقصر انتخابی اشتباهی بود .
اگر مرمر نشینی می کند غوغا به پا با انتخاب شهرداری قاتل و جانی ،
اگر شهرام ها و بابکان هم رهرو کرباسچی هایند در دزدی ،
و ژنرال نفتخواری پاسبان نفت ایران گشته دزدانه ،
یقیناَ روبهان را شیر کرده انتخابی بد ،
بلی صاحب قلم بایست بنویسد :
اگر سوریه خاکریز دفاع از مرز ایمان شد ،
اگر لبنان و افغان و عراق و شام ویران شد ،
اگر زلف عروسان یمن از کین پریشان شد،
هدف اشغال ایران بود و محو نام ایرانی .
بلی صاحب قلم بایست بنویسد :
بیا ای هم وطن همت کنیم و با بصیرت یار بگزینیم
بیا ای هم نفس دقت کنیم و رهروی رهوار بگزینیم
مبادا بار دیگر بر وطن شهمار بگزینیم
و آنگه دین خود سازیم ادا بر حاج قاسم ها
چه شیرین است شهد انتظار منجی دوران و ماندن بر سر پیمان و مردن در رکاب خسرو خوبان .
هدف وقتی خدا باشد چه فرقی بین فکّه ، غزّه ، خان طومان ، حلب ، جولان ؟
هدف وقتی خدا باشد چه فرقی بین بغداد است و قدس و کابل و تهران ؟
حمید ، آماده پیکار باید بود در هر آن و هر میدان .
#حمید_مصطفیزاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
زندگی خالی نيست
مهربانی هست، سيب هست، ايمان هست.
آری...
تا شقايق هست، زندگی بايد كرد.
در دل من چيزی است، مثل يك بيشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم، كه دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر كوه.
دورها آوايی است، كه مرا میخواند.
#سهراب_سپهری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
عقل، بیهوده سرِ طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد
با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سربسته چرا اینهمه رسوا دارد
در خیال آمدی و آینهی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد
بس که دلتنگم اگر گریه کنم میگویند
قطرهای قصد نشان دادن دریا دارد
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخنها که خدا با من تنها دارد
#فاضل_نظری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زرد از هجران
و نارنجی غم و قرمز فراق
اینچنین پائیز زیبا
و غمین از رنگهاست!
#عاصی"
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شد اول مهر و همه خوشحال و خندانیم
صف بسته ایم و شادمانه دست ها در دست
بابا نیامد خانه اما مطمئن هستیم
درکارسخت خویش او خندان و مشغول است
در یاد من او خسته از معدن که می آمد
از خاک و خاکستر،سر و رویش سیاهی داشت
اما همان لبخندهای پاک و پر مهرش
در قلب ما با عشق ، شور زندگی می کاشت
آغاز مهر امسال شد پایان لبخندم
وقتی به جای نان شب،بابای من جان داد
وقتی خبر آمد که معدن ریخت دنیا هم
درس فراق و اشک و آه و داغ و حرمان داد
شد اول مهری پر از اندوه بی بابا
ای کاش برگردد ببیند کوهی از آهم
من قول میدم دیگر از بابای زیبایم
کیف ومدادودفتروخط کش نمی خواهم
من بی خبر،عباس،حیدر،مصطفی،محمود
بابای ما همکار و معدن کار این دشته
یک آن معلم از کلاس درس خارج شد
آری خبر پیچید معدن منفجر گشته
شد گریه آری خنده های اول مهرم
افتاد یادم پینه های دست بابایم
با انفجار تلخ معدن سوخت بابا و
می سوخت در یک لحظه هم دنیا و رویایم
دیشب به مادر گفته بودم استرس دارم
گفت اول مهر است و کیفم را نشان می داد
اما دلم آشوب سختی داشت، بابایم
در عمق معدن بود و با اندوه جان می داد
#معدن_طبس
#بابا_جان_داد
#امالبنین_بهرامی (ام.خزان)
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
پاکیزه و روسفید باید بشوم
در هر دو جهان سعید باید بشوم
همنام منی شهیدِ پاکیزهسرشت!
همنام توام، شهید باید بشوم❤️
#محسن_علیخانی
#شهید_محسن_علیخانی
#هفته_دفاع_مقدس
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
عمریست زیر پرچمشان جا گرفته ای
دستت گرفته اند که تو پا گرفته ای
اینجا هوای روضه همیشه معطر است
تو یاس را ز دامن زهرا گرفته ای
آن اشک ها که مرهم گودال زخم هاست
از باده ی کرامت سقا گرفته ای
تو افتخار شاعری اهلبیت را
از دست با کفایت مولا گرفته ای
قطره به قطره آب شدی در عزای او
این روضه را به نیت دریا گرفته ای
دست خودت که نیست گرفتارشان شدی
کار دل است و رنگ خدا را گرفته ای
#حسین_جعفری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🌻 آفتابگردانها 🌻
تقدیم به پیشگاه آخرین موعود
کجای وسعتی از آفتاب گردانها
نشستهای به تماشای ما پریشانها؟!
کجای این شب مهتاب میزنی لبخند
به روی مزرعه ی آفتاب گردانها
شهید باغ اشارات چشمهای تواند
که ماندهاند در اوصافشان غزل خوانها
تمام جاده چراغانی نفسهایت
نشسته اند به پا بوسي ات خيابانها
زمین قلمرو گلهای آفتابی توست
زمان پر از هیجان شکوفه بارانها
دوباره دست تکان میدهی از آن سو ها
دوباره شور شگفتی است در نیستانها
کنار تپه ي نرگس مسافری میخواند
خوشا هواي تو وجشن گل به دامانها
درا که تفرقه تعطیل کرده عاطفه را
پرندگان پراکندهاند انسانها!
بهار مي رسد از راه تازه مثل ظهور
خوش است فرصت گل چيدن از فراوان ها
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#امام_حسین_ع_مدح
در همه دم ذکر لبم یا حسین ع
دل فقط همراه شود با حسین ع
خیل رفیقان به دم واپسین
جمله روند از برم الا حسین ع
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تو از حالم خبر داری ؟ سراغم کن هراز گاهی
نپرسیدی دمی حالم ببینی مرده ام یا نه؟
نشستی توی افکارم ندیدی در تب و تابم
شکستی شیشه عمرم ببین جان داده ام یا نه
همیشه از تو رنجیدم ولی پیش تو خندیدم
خبر داری تو از سوز پس هر خنده ام یا نه؟
تو عطرت در هوایم کن دچار اشتباهم کن
دراین مصرع تو فهمیدی هوایت کرده ام یا نه
؟
نگاهت را زمن بردی چه بر روزم تو اوردی
سرنگُشتی حسابی کن ببین بازنده ام یا نه؟
دمی رو سوی باغت کن نگاه باغبانت کن
نپرسیدی که بعد از تو گلی رویانده ام یانه؟
#محمد_غلامی_شمسآبادی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky