می نشینم روی تخته سنگی روبه ساحل
به وقت دلتنگی می خونم واسه دل
هرپرنده ای که می رهبه هجرتگریه می کنم توی خلوت
ازجدایی می خونم که بی تونمی مونم نمی تونم که بمونمشعرنویی که بخونم
#سحر_فلاح
شعر:پروازی برای شهادت
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دلتنگ حریم تو شدم، بیشتر از پیش
بر مِهر تو محتاجترم تا نَفَس خویش
آن کوه نیازم که به درگاه تو رو زد
انفاق بکن بر منِ بیچارهی دلریش
از جام ولایت به منِ تشنه بنوشان
ای عشق تو سرمایهی قلب منِ درویش
از رنج فراقِ حرم و صحن و رواقت
افتاده به اعماق وجودم تب و تشویش
مشتاق حضورم بطلب ضامن آهو
ای لطف مدام تو ز جرم و گنهم بیش
#نگین_نقیبی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
به گوشوار دلاویز ماه من نرسد
ستاره گرچه به گوش فلک شود آویز
#شهریار
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بعدِ تو روز و شبم، دنیای من تکرار بود
جای دستت نازنیندر دستِ من سیگار بود...
زحمتِ تنهاییام را حضرتِ غم میکشید
وسعتِ رسواییام سرخطِّ هر اخبار بود...
هالهای از دود، زانو در بغل، مردی غریب
سایهی تلخِ سکوت افتاده بر دیوار بود...
ابرِ غمگینِ غزل هم شوقِ باریدن نداشت
تودهی بغضِ غریبم خسته از انکار بود...
میفشردم بر جگر دندانِ صبرِ کوچه را
هر گذر یک کربلا، صد مثنوی آزار بود...
همچو سروی بیخبر از کینهی دستِ تبر
دسترنجِ عمرِ من بازیچهی اغیار بود...
سادگی کردم نباید میسپردم از نخست
دل که در آیینِ رندان مخزنُ الاسرار بود...
میرسید از باغِ دل هردم شهیدی لالهگون
روزگاری اشتیاقم اینچنین بر دار بود...
رسمِ دنیا، امتحان یا جبر حالا هرچه بود
دستِ تقدیر از قضا همواره با کفتار بود...
اینچنین دستِ خزان زد بر لبم مهرِ سکوت
ورنه پشتِ بغضِ لالم صحبتی بسیار بود...
✍حسن_کریمزاده
📓بغضِ_لال
#منتظر ✓
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کاش دستم را میگرفتی
میبردی به سالهای دور
باغچه را نشانم میدادی
موهایم را میبافتی به بوتههای یاس،
پاهایم را قلمه میزدی به درختچههای بید
آنوقت...
تا همیشه
هر کجای جهان که بودم
سایبانی مجنون با خود داشتم
و لیلاوار هر طرف که سر میچرخاندم
عطر یاس میپیچید...
#شایسته_ابراهیمی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
1.03M
غزاله من
پلنگ بیشه عشقم، تویی غزاله من
خوش اومدی تو به جان وبه دشت لاله من
تویی طبیب دلم، دست دل به دامانت
که خسته ام ،به طبیبان، مکن حواله من
من از پیاله چشمت، شراب می نوشم
تویی شراب طهورای چندساله من
شبی چو حور وفرشته، بیا به خلوت من
به شهد بوسه ،تو لبریز کن پیاله من
بیا ببین چونباشی، چگونه غمگینم
بیا ورحم دگر کن، به آه وناله ی من
تو قطعه ای زبهشتی، تویی فرشته من
تو نوشداروی عشقی،به قلب واله من
در انتظار نگاهت ،نشسته بر لب جان
دوچشم خیره به راه و دل مچاله من
بیا که جور زمستان، دگر زحد بگذشت
بمان بمان ،که بهاری ، به باغ ژاله من
#جعفر_غفاریان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
سخت است اینکه هستی و آسان ندارمت
هر لحظه در خیالی و بی آن ندارمت
بی تو گذشت اینهمه فصل خزان و باز
بی چتر زیر شرشر باران ندارمت
خالیست جای عشق تو در زندگی بیا
ای درد را نگاه تو درمان ، ندارمت
رویای خوابهای عزیزم بیا ببین..
در لحظه های ناب فراوان ندارمت
آسان ندارمت ، چه فراوان ندارمت
فکری بکن به حال من ای جان ندارمت
#امیررضا_بهنام 1403/9/18
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مست آمدم اي پير كه مستانه بميرم
مستـــانه در این گـــوشـــه ی میـــخانه بمیـرم
درویشــــــــم و بگــــذار قلـنـــــدر منـشــــانه
کاکل همه افشان به ســـر شــانه بمیــــرم
میخانه به دور ســـــــر من چــــرخد و اینـــم
پیـــمــان که به چــرخیــــــدن پیمانه بمیــرم
من بلبــــل عشـــاق به دامی نشـــــوم رام
در دام تو هــــم بی طــمــــع دانه بمیـــــــرم
شمعی و طواف حرمی بود که می خواست
پروانـه بــزایــم مــن و پــروانـه بمیــــــــــــــرم
مــن در یتیــمـــــم صدفـــم سیــنه دریاست
بگذار یتـیـــمانه و دردانــه بمیــــــــــــــــــــرم
بیـگانـه شــمـــردند مـــرا در وطن خـــویــش
تا بی وطن و از هـمـــه بیــــگانه بمیــــــــرم
#شهریار
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
داشتم فکر میکردم چه باید گفت در این بحبوحه که این غزل سراغم آمد:
آن بزدلان سوار به ارّابه- بیزحمت مقاتله- برگشتند
تا بچهشیر باخت قمارش را، کفتارها به هلهله برگشتند
شد دُور، دُور چرتکهاندازان، بازیچهی محاسبه شد میدان
پس صفرهای از عدم آویزان، از نو به این معادله برگشتند
از بطن گاو شیرده جدّه، گوسالهی طلا متولد شد
تا دوستان یکدلهی چوپان، با
گرگهای این گَله برگشتند
از دشت های شعله ور شامات، خون هزار یوسف ما جوشید
تا نابرادران برادرکش، مست از سر معامله برگشتند
پس صبح کو؟ کبودشد این دنیا، در چنگ فتنه ماند بشر، تنها
قابیلیان به صحنهی جرم اما بعد از هزار سلسله برگشتند
تقویم، شرمسار ورق می خورد، تاریخ، کنج کافه عرق می خورد
خیل سیاسیونِ کمآورده، با روزنامهباطله برگشتند
بستند باز بیشرفان باهم، خونخوارها و خوشعلفان باهم
همسو شدند بیطرفان با هم... شمر و سنان و حرمله برگشتند
#میلاد_عرفانپور
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#سوریه
#مسجد_اموی
در حسرت لحظهی خوش آزادی
در آرزوی شکفتن در شادی
ای شام سیاه! در پی صبح سپید
از چاله درآمدی به چاه افتادی
#حسن_زرنقی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
هوای خواهشت
را دوست دارم
خروش و جوششت
را دوست دارم.......
همان خنده همان
طرح دو چشم
پر از آرامشت
را دوست دارم.......
#میثمعلییزدی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
عمریست که همه درحسرت وافسوس گذشت
عمری که می بایدازعشق خدامی گذشت
افسوس که در افسوس گذشت
#سحر_فلاح
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده ست
برگ میریزد، ستیزش با خزان بی فایده ست
باز میپرسی چه شد که عاشق جبرت شدم
در دل طوفان که باشی بادبان بی فایده ست
بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بی فایده ست
تا تو بوی زلفها را میفرستی با نسیم
سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده ست
در من عاشق، توان ذرهای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بی فایده ست
از نصیحت کردنم پیغمبرانت خستهاند
حرف موسی را نمیفهمد شبان، بی فایده ست
من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان میگردم اما همچنان بی فایده ست
#کاظم_بهمنی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#رماندرحوالیعطریاس
#قسمتشصتوهفتوشصتوهشت
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
🌸 #درحوالی_عطریاس🌸
#قسمتشصتوهفتوشصتوهشت
سمیرا درحالیکه با گل توی دستش ور میرفت گفت:
_میای باهاش فال بگیریم
نگاهم درحالیکه به گل بود گفتم:
_فال؟!!!
+آره دیگه، همین که گلبرگاشو بکنیم
_وای از دست تو دختر، اون از کارات تو گلزار شهدا، اینم از فال گرفتنت
خندید و گفت:
_مگه چیه، چیکار کردم خب
خندیدم و فقط سری از تاسف تکون دادم، یعنی این دختر آدم نمیشد ..
قرار بود امروز بریم سینما که من پیشنهاد دادم بریم گلزار، گرچه سمیرا اول مخالفت کرد ولی تونستم راضی اش کنم، البته آخرش پشیمون شدم از دست کارای سمیرا ..
انقدر تو گلزار اومد و رفت، یه بار گل بخره برا خودش، یه بارم گیر داده بود با شهدا یه بستنی بزنیم، یه بار هم شروع کرد به سلفی گرفتن که ترجیح دادم دیگه برگردیم خونه قبل اینکه اوضاع بدتر بشه ..
نفسمو دادم بیرون که گفت:
_خب شروع میکنم،
کمی فکر کرد و گفت:
_ آهان!
گلبرگ اول رو کند و گفت:
_یه خواستگار خوب میاد برام
گلبرگ بعدی:
_یه خاستگار بد میاد
و همینجور ادامه میداد،
دیگه واقعا از خنده نمیدونستم چیکار کنم
من- سمیرا خیلی دیوونه ای
به صورت خیلی جدی گفت:
_حواسم رو پرت نکن جای حساسشه
من فقط به کاراش میخندیدم..دیگه گلبرگ ها داشت تموم می شد، آخریش رو کند و گفت:
_یه خواستگار خوب میاد
بعدم با خوشحالی گفت:
_ آخ جووون
خندیدم و گفتم:
_آخرش من دیوونه میشم از دستت دختر
کمی هر دومون خندیدیم که پرسیدم:
_حالا خواستگار خوب از نظرت یعنی چی؟؟
- یعنی اینکه خوب باشه دیگه، خوش اخلاق، پولدار، خوش قیافه، با شخصیت، تحصیل کرده…
- خب حالا اگه همه شرایط رو داشته باشه بجز اینکه خیلی ام پولدار نباشه چی؟!
یه کم قیافشو کج و کوله کرد و گفت:
_خب حالا باید ببینم اخلاق و شخصیتش خوب هست یا نه!!
- خب اگه یه کمی هم رو حجابت حساس باشه چی؟!!
نگاهم کرد و گفت:
_وای یعنی یه دیوونه باشه مثل تو
- خواهش میکنم عزیزم، پذیرای توهینات سبزتان هستیم
- خب راست میگم دیگه، آدم این همه عبادت میکنه که چی، پس خودمون چی، عشق و حالمون چی میشه
- خب سمیرا جان، ما عبادت میکنیم که شاید تو مسیر بندگی قرار بگیریم، اصل عبد شدنه نه عابد شدن!!
- اینا که گفتی یعنی چی؟!!!
سرمو تکون دادم و گفتم:
_هیچی ولش کن
کمی تو سکوت قدم زدیم تا کوچه مون راهی نمونده بود، تو این سالها که با سمیرا دوست بودم تمام تلاشمو تو موقعیت های مختلف بکار میبستم که بتونم کمکش کنم تا #تغییر کنه، ولی نمی خواستم مستقیم وارد بحث بشم، اما هر بار هم تقریبا با شکست روبرو میشدم،
باید یه چیزی دل سمیرا رو میلرزوند ..
#ادامهدارد....🌷
🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر خوانی
#سوگل_مشایخی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
مجموعه ای از شجاعت و احساس است
بسیار به ناموس علی(ع) حسّاس است
یک آجر از این حرم نخواهد افتاد
امنیتِ زینبیه با عباس(ع) است!
#مرضیه_عاطفی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بیاﺑﺎﻭﺭﮐﻨﯿﻢ ﺩﻧﯿﺎ
ﻣﺜﻞ شب ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
ﺯﻣﯿﻨﺶ ﻫﺴﺖ
ﻫﻮﺍﯾﺶ ﻫست
ﺧﺪﺍﯾﺶ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﻣﺎ
ﺑﯿﺎﺑﺎﻭﺭﮐﻨﯿﻢ ﺩﻧﯿﺎ
ﺑﺮﺍﯼﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
🌓🌓🌓🌓
شب زیباتون خوش
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
❣آرزو میکنم در
این صبح دل انگیز چشمانتون را
به روی خوشبختی،
آرامش و معجزه باز کنید
☀️صبح، همان روزنه ی امیدی
هست که بعد از سیاهی شب
گل لبخند را بر لب می آورد✨
🌺برایتان لبخندهایی
پراز امیــد آرزو میکنم
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون بخیر
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دلم از دست دیوانگیت
خود را فراموش کرده
دلم در باغ گلستانت
به دام افتاده ایی بیش نیست
حال بیایو تیمارش باش
که مارا گرفتار کرده
#زینب_شیروانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
«عاقبت بشار اسد»
بـشاری که تا نـردبـان می شود
به نـفـع رجب اردوغان می شود
سقوطش دلیل خیانت به ما
چومحتاج هم آردو نان می شود
بـه قـد بـلنـدش نـنـازد که او
حماقت صفت بر زبـان می شود
وطن را رها کرده خائـن صفت
فـرار اسـد ارمـغـان می شود
حریـم حرم را به دشمن دهد
خود آواره ی هر مـکان می شود
حکومت بـرای اسـد لحظه ای
به کوتاهی هر زمان می شود
به پوتیـن و کفش و لباس عرب
اسـد تـیـره یا ارغوان می شود
بـشاری که موشی نتـرسد از او
اسـد گربـه ی ارسلان می شود
بـه مسکو پنـاهنـده بـاشـد اسد
بـه سـود رجـب اردوغان می شود
#بهروز_عبداللهی_صدرآبادی
1403/9/19 شیراز
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دیریست دلش هوای یاران دارد
ابریست که احتمال باران دارد
عمریست که مینویسد با اشک
این سینه چرا فقط بیابان دارد؟!
#سلیمه_میرشکار
#ساحل_آرامش
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دل و دریا.... - @mer30tv.mp3
5.25M
صبح 20 آذر
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
مبهوت چشمان تواَم... ای یارِ دلخواه
شب آمد و میبینمت زیباتر از ماه
تو باختی یک قافیه من صد غزل را
وقتیکه جُنباندی لبِ همچون عسل را
گاهی مرا مهمان یک فنجال غزل کن
من را درون لحظههای خوب حل کن
#علی_جعفری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
امّید نشسته بر سرِ شانهی ما
پرواز کند دوباره پروانهی ما
صبح آمده گلها همگی خندانند
خورشید سرک کشیده در خانهی ما
#نوروز_رمضانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
مائيم و شعر و عاشقی و زندگانی
شاعر به پای شعر میریزد جوانی
هر چند واژه واژه اش لبریز مهر است
شاعر نمی بیند ز دنیا مهربانی
#اعظم_کلیابی
#بانوی_کاشانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky