کلبه ی شعر
خرج قاسم کن دوباره چشم ها را فاطمه
اشک باران کن غروبِ جانفدا را فاطمه
ای تمام زخمهـای کهنـــه ام ســر باز کـــن
تا بگوید شرح ســـوز و درد مــا را،فاطمه
فتح خرمشهرهارا پیش رو داریــــم مــا
خواستهازمحضــرتحاجیدعـارافاطمه
حاج قاسم با سپاهی از شهیدان بازگرد
ای شما تنهاترین سـردار میـــدان بازگرد
ای پناه کودکان غـزه ، لبنان ،ســـــــوریه
با هنیّه با ابــو مهــــدی ،مسلمـان بازگرد
جان غزه بسته بر طوفان الاقصایی دگر
حاج قاسم با سپاهی از شهیدان باز گرد
شد یمن آمـاده ی پیکــار با آل سعـــــــود
سبقت از ایران گرفته در نبـرد با یـهـــود
حاجقاسم قوم حوثی باز نامآور شـــد و
بر رژیم غاصب منحــوس آتش ها گشود
حاج قاسم جایتان خالی چه عزتمنـــد باز
دریمن یحییسریعامشب رجزخوانینمود
پشتمان را غربتسنوارهاحاجی شکست
دستهای منتقـــم را قهـــر اصلاحات بست
بر کدامین نقطه ی پرگار می گردیـــــم ما
رشته پیوند خود با غزه را دنیــــا گسست
هتکحرمتاز حرم رامیکشد بردوش خود
ترک زاده ای که با نودولت غاصب نشست
سید ابراهیم کو تا وعده ای صـــادق دهد
مغربی را بگذراند وعــده ی مشـــرق دهد
سید ماکاش میزد استخـــاره تـا خبــــــر
ازفتوحاتی موافق مصحف ناطـــــق دهد
شام زیر چکمه های صهیونی ها خـرد شد
مرد میدان کوکه دل برخیبر و خندق دهد
حاج قاسم ای دلاورمرد میدانهای سخت
ایکه باسیدحسن بستیدپیمانهای سخت
چشم در راهیم برگردیـــد با امواجــــــها
از دل پرالتهاب و گرم طوفان های سخت
یوسف کنعانـی ایران زمین برگــــرد وباز
بِسپُراینگرگانیاغیرابه پیکانهای سخت
#شهیدحاجقاسم
#فاطمهساداتموسوی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
2.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یاعلیبنموسیالرضاعلیهالسلام🌷
دلتنگ حریم تو شدم، بیشتر از پیش
بر مِهر تو محتاجترم تا نَفَس خویش
آن کوه نیازم که به درگاه تو رو زد
انفاق بکن بر منِ بیچارهی دلریش
از جام ولایت به منِ تشنه بنوشان
ای عشق تو سرمایهی قلب منِ درویش
از رنج فراقِ حرم و صحن و رواقت
افتاده به اعماق وجودم تب و تشویش
مشتاق حضورم بطلب ضامن آهو
ای لطف مدام تو ز جرم و گنهم بیش
#نگین_نقیبی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
2.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آمدی دریا سلامی داد و رفت
در حضورت شاد بودُ شاد رفت
باد هر جا پای کوبی می نمود
با نگاهی دل ز،هر کس می ربود
بلبلی می خواند بر طاق کمر
آمدم با صوت خود دارم خبر
کل هستی ریزهِ خوارِ باقر است
هر مِلَک می آورد جامی بدست
جام می را می دهد بر مرد زن
رخت شادی می کند هر کس بهتن
کبکُ تیهو هر کجا پر می زنند
بالُ و پر با عشق بر در می زنند
عاشقی آسودهِ خاطر می رود
دشت هارا با هیا هو می دود
مژده یِ میلاد باقر می دهد
در کف هر عاشقی گل می نهد
#محمد_فاریابی
۱۴۰۳/۱۰/۱۲
هدیه به امام باقر علیه سلام
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
Ahmad Solo4_5802918919077367891.mp3
زمان:
حجم:
4.23M
من به آغوشِ تو
محتاجترین فردِ زمین
ندهم مهــــر تو بر
فـردوس یا حور برین
#یوسفـــدفتری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
به مُناسبتِ سالروزِ شهادتِ سردارِدلها سِپَهبُدِشهید حاج قاسم سُلیمانی 🌷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ راهِ تو مسیرِ سبزِ آینده ی ماست
نامِ تو، کلامِ نابِ تابنده ی ماست
ای مَردِ جهاد و رونقِ جِبهه ی نور
ایثارِ تو اِفتخارِ پاینده ی ماست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سربازِ وطن ، کریم و کِرمانی بود
محبوبِ قُلوبِ عشق و رَبّانی بود
رزمنده ، مُدافعِ حَرَم ، مَردِ خُدا
سردارِ شهیدِ حق ، سُلیمانی بود
#حسن_یزدان_پناهی_فَسا
مَردِ میدان و جهاد
سردارِ دلها
#شهیدحاجقاسم_سُلیمانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#رمان_لقمهیحلال
#قسمتبیستوهشتموبیستونهم
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
#لقمه_حلال
#قسمتبیستوهشتم:
سرم را بالا گرفتم,با چشمان اشک الودم انچه راکه میدیدم باور نداشتم.....
بالکنت گفتم:ب ب بابا....شمااا اینجا؟؟!!
بابا محکم بغلم کرد وبا دوتا دستش ,اشکهای چشمام را پاک کرد واشاره به گنبد کردوگفت:مگه میشه مولا دختر را بی پدرش دعوت کنه؟؟خوب منم دعوت کرد اومدم دیگه, لبخندی زد وادامه داد اگه ناراحتی برگردم؟
محکم خودم راچسپاندم بهش وگفتم :نه نه...اتفاقا خیلی هم خوشحالم....فقط غیرمنتظره بود برام,همین....
بابا دستم رانوازش کردوگفت,باهمون پرواز توامدم,درست پشت سرت بودم اما تواینقد از این سفروهمایش ازخودبیخودبودی که توجهی به اطرافت نداشتی,سایه به سایه باهات اومدم,جلو روذی حرم ,جمعیت زیاد بود یک آن گمت کردم اما وقتی وارد صحن شدم ,بعدازکمی کنکاش پیدات کردم.
خوب که نگاه کردم بابا,یه پیراهن سفید وشلوارپارچه ای مشکی, پوشیده بود,عه این را......
باتعجب برگشتم طرفش وگفتم:بابااااا,این این,شال سفید رابرای چی پوشیدی؟؟
بابا لبخندی زد وگفت:برای اینکه اعضای گروه بتونن شناساییم کنند.....تمام حوادث این چندوقته اومد جلوی چشمام...من....گروه....همایش....درسته خودشه غلام حسین...
من:یعنی ,یعنی شما همون غلام حسین هستید؟؟
بابا دوباره خنده ای زدگفت:اگه خدا قبول کند...
من:ولی بابا,خودت همیشه میگفتی فضای مجازی هم مثل واقعی هست ,پس نباید دروغ بگیم,چراخودت رابه دروغ غلام حسین معرفی,کردی؟
بابا دستی به,سرم کشیدوگفت:برای اینکه خودم را غلام امام حسین ع میدونم .....
عجب زیرکی هست این بابای ما.....
بابا اشاره کرد به ساعتش وگفت,دیگه باید کم کم بریم سمت خیابان امام حسین ع,گروه راکه جمع کردیم دوباره برمیگردیم ,حرم به صرف عشق وصفا....
وای خدایا شکررررت......
چقد من خوشبختم....
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#لقمه_حلال
#قسمتبیستونهم:
با پدرم به سمت خیابان امام حسین ع حرکت کردیم ,به گفته ی بابا، اول خیابان ووسط راه نجف تاکربلا از طرف کارخانه مان ,موکب برپا کرده بودند وبرای خدمت به زوار هر کاری میکردند از نهاروشام گرفته تاجای خواب ووسایل رفاهی....
همینجور که دست در دست پدرم قدم برمیداشتم ,پدرم بامحبتی خاص بهم نگاه کرد وگفت:میدونی یاد یه خاطره,از مادرم یعنی بی بی معصومه افتادم,همانطور که میدانی مادرم که خدارحمتش کند,مخالف سرسخت ازدواج من با مادرت ژیلا بود,میگفت شما زمین تا اسمان باهم فرق دارین,از جنس هم نیستید وفردا که بچه دارشدید,بچه هات به راه های ناجور میروند چون قراره کسی مثل ژیلا که هیچی از فرهنگ ایرانی واسلامی نمیداند ,بچه هات راتربیت کند,میگفت اختلاف فرهنگی باعث جداییتون میشه,البته حق داشت ,من ومادرت خیلی باهم فرق وفاصله داشتیم اما سادگیی وصداقتی که دروجود مادرت دیدم,تمام این فاصله ها راپر میکرد ,ولی همیشه به مادرم میگفتم:نگران نباش عزیزم ,بچه ای که (لقمه حلال)بخورد,هرجا که برود اخرش سرسفره ی اهل بیت ع ,برمیگردد والان میبینم که درست حدس میزدم ,درسته ژینوس جان؟؟...
من:بابا به خدا که راست گفتی,باورت میشه اگه تمام عمرم را یک طرف قراربدهند وهمین دقایقی که در حرم مولاعلی ع بودیم هم یک طرف قرار بدهند ,بازم این طرف یعنی این چند دقیقه به کل عمرم میچربه....
پدرم دوباره بوسه ای به سرم زد واشاره به جلوکرد وگفت:عه مثل,اینکه مهمانهامون رسیدن..
نگاه کردم,اره درسته نزدیک ده دوازده نفری باشال سفید وتیپ وقیافه های,غربی سرخیابان ایستاده بودند..
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تا واژه را چیدم که از ماهم بگویم
دیدم که تنها باید از آهم بگویم
وقتی تمام حرف دل در چشم من هست
لازم ندیدم آنچه می خواهم بگویم
#علیرضا_مرادی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky