eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
31 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5802918919077367891.mp3
4.23M
من به آغوشِ تو محتاج‌ترین فردِ زمین ندهم مهــــر تو بر فـردوس یا حور برین 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
به مُناسبتِ سالروزِ شهادتِ سردارِدلها سِپَهبُدِشهید حاج قاسم سُلیمانی 🌷 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ راهِ تو مسیرِ سبزِ آینده‌ ی ماست نامِ تو، کلامِ نابِ تابنده ی ماست ای مَردِ جهاد و رونقِ جِبهه ی نور ایثارِ تو اِفتخارِ پاینده ی ماست ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سربازِ وطن ، کریم و کِرمانی بود محبوبِ قُلوبِ عشق و رَبّانی بود رزمنده ، مُدافعِ حَرَم ، مَردِ خُدا سردارِ شهیدِ حق ، سُلیمانی بود مَردِ میدان و جهاد سردارِ دلها 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
: سرم را بالا گرفتم,با چشمان اشک الودم انچه راکه میدیدم باور نداشتم..... بالکنت گفتم:ب ب بابا....شمااا اینجا؟؟!! بابا محکم بغلم کرد وبا دوتا دستش ,اشکهای چشمام را پاک کرد واشاره به گنبد کردوگفت:مگه میشه مولا دختر را بی پدرش دعوت کنه؟؟خوب منم دعوت کرد اومدم دیگه, لبخندی زد وادامه داد اگه ناراحتی برگردم؟ محکم خودم راچسپاندم بهش وگفتم :نه نه...اتفاقا خیلی هم خوشحالم....فقط غیرمنتظره بود برام,همین.... بابا دستم رانوازش کردوگفت,باهمون پرواز توامدم,درست پشت سرت بودم اما تواینقد از این سفروهمایش ازخودبیخودبودی که توجهی به اطرافت نداشتی,سایه به سایه باهات اومدم,جلو روذی حرم ,جمعیت زیاد بود یک آن گمت کردم اما وقتی وارد صحن شدم ,بعدازکمی کنکاش پیدات کردم. خوب که نگاه کردم بابا,یه پیراهن سفید وشلوارپارچه ای مشکی, پوشیده بود,عه این را...... باتعجب برگشتم طرفش وگفتم:بابااااا,این این,شال سفید رابرای چی پوشیدی؟؟ بابا لبخندی زد وگفت:برای اینکه اعضای گروه بتونن شناساییم کنند.....تمام حوادث این چندوقته اومد جلوی چشمام...من....گروه....همایش....درسته خودشه غلام حسین... من:یعنی ,یعنی شما همون غلام حسین هستید؟؟ بابا دوباره خنده ای زدگفت:اگه خدا قبول کند... من:ولی بابا,خودت همیشه میگفتی فضای مجازی هم مثل واقعی هست ,پس نباید دروغ بگیم,چراخودت رابه دروغ غلام حسین معرفی,کردی؟ بابا دستی به,سرم کشیدوگفت:برای اینکه خودم را غلام امام حسین ع میدونم ..... عجب زیرکی هست این بابای ما..... بابا اشاره کرد به ساعتش وگفت,دیگه باید کم کم بریم سمت خیابان امام حسین ع,گروه راکه جمع کردیم دوباره برمیگردیم ,حرم به صرف عشق وصفا.... وای خدایا شکررررت...... چقد من خوشبختم.... ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
: با پدرم به سمت خیابان امام حسین ع حرکت کردیم ,به گفته ی بابا، اول خیابان ووسط راه نجف تاکربلا از طرف کارخانه مان ,موکب برپا کرده بودند وبرای خدمت به زوار هر کاری میکردند از نهاروشام گرفته تاجای خواب ووسایل رفاهی.... همینجور که دست در دست پدرم قدم برمیداشتم ,پدرم بامحبتی خاص بهم نگاه کرد وگفت:میدونی یاد یه خاطره,از مادرم یعنی بی بی معصومه افتادم,همانطور که میدانی مادرم که خدارحمتش کند,مخالف سرسخت ازدواج من با مادرت ژیلا بود,میگفت شما زمین تا اسمان باهم فرق دارین,از جنس هم نیستید وفردا که بچه دارشدید,بچه هات به راه های ناجور میروند چون قراره کسی مثل ژیلا که هیچی از فرهنگ ایرانی واسلامی نمیداند ,بچه هات راتربیت کند,میگفت اختلاف فرهنگی باعث جداییتون میشه,البته حق داشت ,من ومادرت خیلی باهم فرق وفاصله داشتیم اما سادگیی وصداقتی که دروجود مادرت دیدم,تمام این فاصله ها راپر میکرد ,ولی همیشه به مادرم میگفتم:نگران نباش عزیزم ,بچه ای که (لقمه حلال)بخورد,هرجا که برود اخرش سرسفره ی اهل بیت ع ,برمیگردد والان میبینم که درست حدس میزدم ,درسته ژینوس جان؟؟... من:بابا به خدا که راست گفتی,باورت میشه اگه تمام عمرم را یک طرف قراربدهند وهمین دقایقی که در حرم مولاعلی ع بودیم هم یک طرف قرار بدهند ,بازم این طرف یعنی این چند دقیقه به کل عمرم میچربه.... پدرم دوباره بوسه ای به سرم زد واشاره به جلوکرد وگفت:عه مثل,اینکه مهمانهامون رسیدن.. نگاه کردم,اره درسته نزدیک ده دوازده نفری باشال سفید وتیپ وقیافه های,غربی سرخیابان ایستاده بودند.. ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تا واژه را چیدم که از ماهم بگویم دیدم که تنها باید از آهم بگویم وقتی تمام حرف دل در چشم من هست لازم ندیدم آنچه می خواهم بگویم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
87.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙‌ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
21.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
غوش خود را باز،کن فصل زمستان است" در اوج سرما آرزویم عشق سوزان است یعنی که باید گرم باشیم از،تنور عشق آب وهوای شهر وقتی برف وبوران است بین من و تو که نباید فاصله باشد وقتی میان قلب ما امید مهمان است بر گیسوی یلدایی‌ام شانه بزن با عشق یلدا شروع عاشقی های فراوان است ما در دو پیکر مثل یک روحیم باور کن یعنی نفس‌هایت برای جسم من جان است وقتی هوا بس ناجوانمردانه سرداست. آه! آغوش گرم و مطمئنی چاره ی آن است فرقی ندارد که زمستان است یا پاییز با تو تمام فصل ها رنگ بهاران است. 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
الهی درسڪوت شب تمام سختی روزمان را بـه تـو می سپاریم سـلامت را ارمغان فردای من و دوستانم کن و همزمان باطلوع آفتاب فردایت هدیه ای الهی ازنوع آرامش خودت بـه زندگی همـه ما هدیه فرمـا🙏 ‌‎‌‎🌓🌓🌓🌓 شبتون‌درآرامش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا