#شعروتمثیلبرف
اغلب ما از دور یا نزدیک، کوهها و قلههای برفگیر را دیدهایم، برخی مبهوت تماشای قلهماندهایم و برخی به بازی و نشاط کودکانهی دامنه دل بستهایم. اگر شعر و گونههای آن را از منظر پیوند با مخاطب و مقبولیت، با برف باریده بر کوه مقایسه کنیم، با سهدسته شعر و شاعر روبهروییم.
شاعران عام چون برفهای باریده بر دامنهی کوهند. زودیاب و در دسترس، دل خوش به محافل و رسانههای غیرمکتوب و فضای مجازی. مخاطبان سهلانگار به سرعت فریفتهی اشعار آنان میشوند، به نشاط و برفبازی با آن مواجهه پیدا میکنند و پس از چند روز، برف پایین کوه یا آب میشود و در خاک گم میشود یا پایمال و سیاهروی مخاطبان.
شعر عامهگرا و شاعران آن، خود را در دسترس مخاطب قرار میدهد و عمری به بلندای چندروز و چند هفته دارد. بهزودی فراموش میشود و جز ذوق زودگذر محفلها و مخاطبان عام، چیزی به یادگار نخواهد گذاشت.
برخی شعرها، چون برف میانهی کوهند، دوردسترستر از برف دامنه، کمی خاصتر و باب سیر و تفرج مخاطبان نیمهحرفهای. چندماهی دیرپایی دارند و تا بخشی از سال، رخ نشان میدهند. گاه گرما بر آنان میتابد و جویباری کوچک از آنان شکل میگیرد، گاه درختی در همسایگیشان میروید و گاه سرآغاز رود میشوند و به آن میپیوندند.
شاعران بزرگ اما چون برف بالای قلهاند، دیرسال و همواره در دوردست چشمها، هرکس را توانایی مواجهه با آنان نیست، اما همیشه میتوان نگاهی به شکوه آنان انداخت و حظی شاعرانه برد. در تابستان چشمهها و جویبارها را سیراب میکنند و مخاطبان میانه و دامنه از زلال مضامین و زبان آنها، جان میگیرند. البته باید در نظر گرفت که شعر خاص، اگر در عمق شکاف و سرما و کاملا دور از دسترس شکل بگیرد، به یخچالی طبیعی و دور از تجربه تبدیل میشود و تنها مخاطب آن پژوهشگران و کوهنوردان حرفهای خواهد بود که پس از سالی یا قرنی به فراسوی آنان سرک بکشد. با این حال شعر خاصِ خاص، همچنان امید دارد که از پس گذشت تاریخ، پنجرهای روبهروی مخاطبان بگشاید.
حال این انتخاب ما شاعران است که برف قلههای دیرسال باشیم یا برف گلآلودهی پایین دامنه و اختیار مخاطب است که برای کشف شکوه برف زلال و سپید به قله سفر کند یا دست کم منتظر زلال جاری از کمرکش کوه باشد یا به برفبازی یکساعته در دامنه مشغول شود و شعر را چون برف تابستان، بازیای بداند که در پنجههای بیحوصلهاش آب میشود.
#مخاطب_شعر
#نقد_شعر
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
با اینهمه زنجیر، زمینگیر نشد
زنجیر به دست و پای مولا افتاد
#محمدعلی_دُرریز
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کلبه ی شعر
«هزار سنگر آمل»
دشمن به جنگل آمد و مردم به میدان آمدند
عمّارهایی دست ها را شسته از جان آمدند
جنگل ، پناهِ تازه ای در جنگِ با اسلام شد
شیطان به شکلِ مختلف ، رسماً خدا اعلام شد
با اتّکا بر فرقه ها ، دشمن ، خیالِ خام داشت
هر شب ، تبر در دستِ خود ، تا صبحِ نافرجام داشت
آمد که ریشه های دین از شهرِ آمل برکَند
آمد میانِ تفرقه ، طبلِ خدایی بر زند
غافل از اینکه آمل از شهرِ هزاران سنگر است
کنگر بسوزانَد اگر دشمن به فکرِ لنگر است
سلمانیان در این زمان ، پا در رکابِ رهبرند
جان را میانِ دستِ خود ، تحفه به میدان می برند
در مکتبِ آلِ علی درسِ شهادت تازه گشت
مقیاسِ دین ، با وزنه های ذرّه بین اندازه گشت
در ازدحامِ آن درختان ، ریشه را باور نمود
اصلِ هدایت در تنِ اندیشه را باور نمود
ایران به یکباره شهادت را نشانِ وصل دید
خطِ ولایت ، بینِ آن خط های فرعی ، اصل دید
شد رهرُوِ راهِ حسین آن که شهیدِ کشور است
الگو وُ رسمُ الْخَطّ ِ آن ، خطِ علیّ ِ حیدر است
با این تفکّر ، سالِ شصت ، آمل ، حماسه آفرید
با منطق و علم و یقین ، آن سوی باورها پرید
با آن حماسه انقلاب از ریشه محکم شد ولی
آفت به ساقه حمله کرد از اختلافِ داخلی
باید درختِ انقلابم تا خدا سر می کشید
خاکِ وطن باید هزار آغوشِ مادر می کشید
باید که سر می داد تن تا ریشه محکم تر شود
ققنوسِ دیگر زاده از تاریخِ خاکستر شود
باید کمان را بارِ دیگر دوشِ آرش می گذاشت
تفکیک می شد مرز با هر چه توان در چنته داشت
باید هزاران گونه در یک حسرتِ بوسه نشست
باید هزاران چشم را در انتظاری خسته بست
خاکِ وطن سیراب از خونِ هزاران تشنه است
پیوستِ سُربی در سند، با رنگِ خون آغشته است
اینک دوباره وقتِ یک پیمانِ دیگر آمده
وقتِ حمایت از نظام و خطّ ِ رهبر آمده
انگشت های ما اثر در گردشِ میدان دهند
هر یک به جای اسلحه ، جنگِ زمان ، پایان دهند
خونِ شهیدان ، ضامنِ راهِ شهیدان می شود
چون یک شهیدِ زنده است آن که به میدان می شود
تقدیرِ کشور این زمان ، بسته به رأیِ ما شده
شاید که جانِ رفته اش بارِ دگر احیا شده
شاید دوباره غیرتِ مردان به جوشش آمده
ناموسِ ما چون فاطمه در شکلِ پوشِش آمده
شاید دوباره سفره ها از نانِ گندم پُر شود
نفرین نکرده شاید آه...آن نانمان آجر شود
باید که همپای زمان ، پای پیاده پَر کشیم
معجونی از ناخورده ها لاجُرعه تا آخر کشیم
باید که تا باور کنیم اینکه تو یا من ، یا که ما
خواهیم تا قلّه رسید از ابتدا یا انتها
#آسیه_مرادپور
(خاتون)
۶بهمن ۱۳۶۰ حمله گروهی کمونیست ها به شهر آمل و مقاوت دلیرمردان هزارسنگر آمل
که باعث شکست این کومونیست هادر ساعات اولیه بوده است ...
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمان دل بریدن
تازه فهمیدم گرفتارم
خطا کردم،خودم میدانم
اما، دوستت دارم
🎙#امیر_دالوند
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ای که در پیچ و خم مویت
هزاران راز داری
حضرت عشقی
و چون پیغمبران اعجاز داری
#حمیدرضا_آبروان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
یا موسی بن جعفریا کاظم الغیظ آقا
یـا فاتـح قلـب ها بـا باب الحـوائج آقا
در سامرا و کاظمین در آن خفقان
در دنیای تاریک و ظلمانی زندان
تو را به اسارت در بند کردند
در اسارت ها چه بر سرت آوردند
ای فرو برنده ی خشم دست به دامان توایم
در یاب ما را همه مهمان توایم
ز آل طاها شما ز علی مولا نسب داری
کاظم الغیظی را، شما در منصب داری
ولای تو را می خواهم تا دم مرگ
برهانم زقید نفس ای همدم برگ
#ساره_ثریا_کریمی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداشناس، عدوی ولا نمی گردد
پلید، یاور آل عبا نمی گردد
کسی که در ازل او را نوشته اند شقی
به آلِ پاکِ علی، آشنا نمی گردد
برای حضرت کاظم که زخم های تنش
هزار مرهمِ عیسا دوا نمی گردد
سیاهچالهء هارون و سِندیِ شاهِک
ولی ز یادِ خدا او جدا نمی گردد
مگر که عقدهء آن ظالمِ خدانشناس
به جز شکنجهء بسیار وا نمی گردد
ز زخمِ سلسله خون از تنش چنان جاریست
که بی رمق افتاده پا نمی گردد
امام ما که به باب الحوائجی شُهره است
نیاز خلق، که بی او روا نمی گردد
"محمد"ست چنان غرقِ در ولایتِ او
که جز به راهِ ولایش رضا نمی گردد
#محمد_خوش_آمدی
#امام_کاظم
#باب_الحوائج
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
صلی الله علیک یا مظلوم، یا باب الحوائج، یاموسی بن جعفر
روزها خورشید اشک افشان برایش می گریست
شب به شب ماه از غمش نالان، برایش می گریست
خاک، بسیار از غم مظلومی اش غمناک بود
آسمان در قالبِ باران برایش می گریست
سالها این قصه یِ جانسوز در تکرار بود
سالها تاریخ در هر آن برایش می گریست
ناله ی زنجیر ها برعرش می رفت از غمش
غُل ز سنگینی غم، پنهان برایش می گریست
صوت قرآن از لب خشکش نمی افتاد هیچ
آیه آیه، خط به خط قرآن برایش می گریست
روضه خوانِ کربلا، خود روضه ای جانسوز بود
در میان روضه ها، زندان برایش می گریست
کاش زینب بود روی تَل کنار مقتلش
تاکه بر مظلومی اش از جان برایش می گریست
حضرت باب الحوائج، مثل شمعی آب شد
شعر چون پروانه سرگردان برایش می گریست
وقت تشییع امام عشق از زندان رسید
گوشه ای آرام زندانبان برایش می گریست
سوی مشهد رفت قلبم، دیدم آقایم رضا(ع)
همصدا با مردم ایران برایش می گریست
#امام_موسی_کاظم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تسلا میدهی با آن کلامت بشر حافی را
که از حد بگذرانده فسق واعمال منافی را
چنان از گفته ی تو ناگهان از کرده میماند
که در راهت در آورده است نعلین اضافی را
به دنبالت روان چون بنده ای از بند غیر آزاد
مثال عارفی که دیده گویی کوهقافی را
دریغ افسونگر هارون ز شیر پرده غافل که
دم موسی کاظم می برد فکر خرافی را
میان کارزار جهل و دانش عاقبت برده ست
کدامین مرد میدان غیر تو اینسان مصافی را؟
تورا هارون عباسی به زندان جفا انداخت
به راه انداختی در کنج زندان اعتکافی را
تصور کرده پیدا میکند او بعد رسوایی
که با چسباندن این وصلهها راه تلافی را
اگر زخمی نشسته بر تن کفر ازخودش بوده است
ندارد درسرش غیراز خیال و قصهبافی را
نشد شعر ابوالعطاء کلید قفل زندانت
که بعد ازتو نبیند شیعه در خود انحرافی را
مگر قحطیست یا رسمی عجیب و تازه آوردند ؟
ندارد شهر در تشییع تو تابوت کافی را !
گمانم می شود آقا نگاهی گر بیاندازی
تسلای دل باقی کمی هم این قوافی را
#خلیل_الله_باقی_زاده_کوهبنانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
یکی پرسید از آن گمکرده فرزند
که ای روشنگُهر پیرِ خردمند !
ز مصرش بویِ پیراهن شنیدی
چرا در چاهِ کَنْعانش ندیدی؟!
بگفت: احوالِ ما برقِ جهان است
دمی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارَمِ اعلیٰ نشینیم
گهی بر پشتِ پایِ خود نبینیم
اگر درویش در حالی بماندی
سرِ دست از دو عالم برفشاندی
#سعدی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky