eitaa logo
کلبه ی شعر
2.4هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
31 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
نقل است به صفین که مردان فداکار همراه علی جمله چو گشتند به پیکار بشتافت جوانی سوی میدان ز پی رزم بی رخصت سردار سپه حیدر کرار در هر دو سپه ولوله و همهمه افکند گفتند که او کیست چنین گشته کژ افکار میخواند رجز تا که همآورد بجوید کامد به میان یک تنی از قوم ستمکار چون حمله کنان گشت عدو از پی تیغی با ضربتی از جانب زین گشت نگون سار پس بار دگر خواند رجز کز صف دشمن آمد به میان پیل تنی بس قدَر اینبار چون دید جوان هیبت آن خصم بترسید گفتا به یقین جان خود از مهلکه بردار برگشت سرافکنده به اردوگه و آنگاه فرمود علی ع از چه نمودی تو چنین کار برگوی بدانم ز چه اینکار تو کردی رسم است که رخصت طلبی از سر و سردار گفتا ز کرم از سر تقصیر تو بگذر شرمنده ام ای شاه کرم ای گل بی خار از بی خردی آبرویم رفته ز دستم مولا ز خرد آبروی رفته به دست آر من خاک سر کوی تواَم ای شه خوبان شرمنده ام اکنون و ز خجلت شده ام زار آن پادشه از رافت شاهانه ببخشید فرمود برون آر ز تن جامه و دستار‌ من آبروی رفته ات از خصم ستانم کن سینه سپر راست کمر کن چو سپیدار پوشید همان جامه نقابی به رُخَش بست بنشست به مرکب سوی میدان شه ابرار آمد به سویش خصم گمان برد جوان است غافل که حریف است کنون میر جهاندار هرچند نبد تیغ دو دم دست ید الله زد ضربتی آنسان که جهان گشت بر او تار بر خاک بغلتد و به خون گشت شناور کردش به درک واصل و پیچید چو طومار گفتا به معاویه ی ملعون پسر عاص بنمای روان لشگریان را تو به یکبار من شک نکنم نیست جوانی که بدیدیم کو بود به میدان و بجنگید یکم بار گفتا که ببین جامه ی رزمش که همانست نی شک ننماید پسر هند جگر خوار لیکن چو تو گویی که ز لشکر بهراسد شادان شوم از حیله ات ای روبه مکار شد لشکر کین عازم میدان که بسنجند کو کیست چنین بر سر لشکر شده آوار آن سینه سپر کیست به جز فاتح خیبر بر لشکر عدوان که بُود جابر و جبار بر لشکر دشمن ز شجاعت نکند پشت بر جوشن او پشت کسی دیده به یکبار؟ هرگز ز سر جای نجنبد جبل از خوف هرچند که طوفان شود عازم سوی کُهسار کی شیر ز گرگان بهراسد به گه رزم هرگز اسد الله نهراسید ز کفتار کی مرغ هما پر بکشد سوی خرابه کی باز شکاری بپرد جانب مردار چون باز به اوجست و چو شیرست به بیشه گه مرغ همائیست گُلش بر لب و منقار میکشت بسی آن یل بی شبه و همانند چون مور و ملخ ریخت زمین لشکر کفار لشکر متفرق بشد از صولت شیرش بودند هراسان همه درصحنه ی پیکار گفتا پسر عاص معاویه چه دانی کان سرو روان کیست که باشد لب جوبار افسانه ی ذو ضربت او را نشنیدی او یک تنه بر خاک زند لشکر بسیار آن مه که پس ابر نهان قرص رخش کرد وآن تیغ به دستی که زند تیغ شرر بار آن شیر کسی نیست به جز شیر دلاور حیدر که بُود نایبِ بر احمد مختار عالم به یکی نقطه تمرکز بنماید کانون جهان احمد و حیدر خط پرگار ای شیعه به خود ناز و نما فخر و مباهات وز روی ادب نوکر آن سید و سالار مجنون چو به لیلا شده عاشق که عجب نیست اندر عجبم گشته علی دلبر دادار ولله نسوزی تو به آتش ز ولایش ولله علی دوست نسوزد به دل نار شاهی ‌که نزایید دگر مادر گیتی همتاش ز گفتار و ز پندار و ز کردار بر شاه جهان غصب خلافت ز ملاعین ای خلق بگویید ز کین بود سزاوار ؟ جان تازه کند از دم او صد چو مسیحا صد موسی عمران بُوَدش خادم دربار یوسف ز جمالش شده حیران و خریدار گر جان بدهد بهر خریدش سر بازار هرگز نکنم ترک ولایش به خدایش منصور صفت گر ببرندم به سرِ دار هر عاشق دیوانه سر و سینه کند چاک از عشق علی بود که شد کعبه ترک دار فریادرسم جز تو کسی نیست علی جان آن دم که نهم سر به لحد خوار و بسی زار اشک بصرم بهر حسینت چو چراغی ای کاش شود تا برسم در بر دلدار در روز قیامت که سر از خاک برآریم دل در طلب یار شود عازم دیدار در وصف علی گفت "جواد" از در رحمت "چون ابر بهاریست که باریده به گلزار" 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky