eitaa logo
کلبه ی شُعَرا
2.7هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
39 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
ما غرق به آهیم،عمو برگردد آسیمه نگاهیم،عمو برگردد رفته ست سوی علقمه این ماه منیر ما چشم به راهیم عمو برگردد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
◼️◼️◼️ دیوانه ی قدیم شمایم حسین جان بادا که من به چشم تو آیم،حسین جان رحمت ببار بر سر من،مهربان ترین! محتاجم و گدای سخایم حسین جان وقتی غلام حضرت بخشنده ات شدم افتاده بس کریم به پایم حسین جان در بند بلبشوی زمین سر نمیکنم پرواز میکنم،که رهایم حسین جان عمریست از ارادتتان مست میشوم مست از بلای کرببلایم حسین جان بیخود ز خویش میشوم از شوق شوکتت عشقت کشانده تا به کجایم حسین جان اشکی نمانده است برایم،خوشا دمی دهلیز صبر را بگشایم حسین جان اکنون که همنشینِ سکوتم،بیا بخوان... یک شعر عاشقانه برایم حسین جان! همچون قصیده ای،غزلی،چارپاره ای... تقطیع کن مرا،بسرایم حسین جان 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
با غیرت خود خالق احساس شدی بر خار و خسان داغ زدی،داس شدی ای شیر! تو مانند عمو جنگیدی.. قاسم! تو تجلی گهِ عباس شدی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بر نمی تابم غروب آفتاب خویش را من چه سان پنهان کنم حال خراب خویش را خوب دیدن بین بد بینان،شبیه خودکشی ست کاش می شد ریشه کن سازم صواب خویش را هر چه در آیینه دیدم از خودم،این من نبود! با چه رو هر بار می بینم،سراب خویش را من همان شهرم که زیر یوغ خم شد قامتم همّتی کو تا ببینم انقلاب خویش را؟ چون سوالی از میان وهم ها برخاستم هر چه میگردم نمی یابم جواب خویش را چون خدمت غم میکنم بی اجر و قرب قصد دارم سم دهم خویش را شعله بیرون میزند از آه های سرد من آه! در دنیا چرا دیدم عذاب خویش را؟ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خوش نشسته با سه تارش تک نوازی میکند با زلالِ موی لَختش،باز،بازی میکند! با رقیبان ناز و عشوه با رقیبان سور و سات با من اما بی وفا گردن فرازی میکند لای در می ایستم میبینمش در باشگاه.. پر تکاپو،سخت تمرینِ هوازی میکند! آه از مجهول چشمانش رکب ها خورده ام!. با زبانِ چشم!،تدریسِ ریاضی میکند غصه های تلخ من در دوری اش،غمباد شد در دلِ افسرده ام،غم یکه تازی میکند... این تغزل،از دو چشمم خون شد و فواره زد! بلبلِ طبعم چه نالان،شعر سازی میکند!. 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تو با بی مهری ات این سال ها،بردی قرار از من که تندیسی ز ماتم ساخت سوز انتظار از من چنان در ورطه ی عشقت گرفتارم که این دل هم برایم میکشد صد نقشه ی راه فرار اینجا من از این باغ وحشی ها ندارم انتظاری بیش شگفتی نیست جای گاز این سگ های هار از من مرا این روز ها بازیچه ی دست خزان کردی چه غمگینم که دوری می کند اینجا بهار از من چرا گوشی بدهکار سخن های غمینم نیست تو برگرد و مرا بشنو،سکوت از تو،هوار از من اگر در آمدن تاخیر ورزی با همین منوال چه میماند به جز یک اسکلت در شوره زار از من؟... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
آهی نمانده است،پناهی نمانده است خو میکنم به هجر،که راهی نمانده است امّید و بندگی ز دلم کوچ کرده اند ما را به غیر یأس گناهی نمانده است... فّواره در حضیض به بند است و آن طرف بر یوسفان غم زده چاهی نمانده است از بس کلاه دست روی دست رفته است اینجا سری نمانده،کلاهی نمانده است انبوه درد هاست که چون کوه محکم است شادی به قدر دانه ی کاهی نمانده است از عمق خاک،بوته ی عشقی نرسته است دیگر به دشت مهر،گیاهی نمانده است من شهروند یک وطن سرد و خالی ام شاهان گذشته اند و سپاهی نمانده است... ای اشک ای زبانه ی روشن فزای من از من برون بزن که پگاهی نمانده است عشقم به سرنوشت اساطیر شد دچار باید چه کار کرد؟پناهی نمانده است؟ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نشد از چشمه ی لب های تو سیراب شوم شب به شب زیر پر و بال تو در خواب شوم کاش نزدیک شوم روزی و حرفی بزنم پیش از آنکه ز خجالت زدگی آب شوم باید از حق طلبم ورد زبان بازی را تا که بی واهمه پیش تو شرفیاب شوم خواب دیدم که شبی سوز سکون قطع شده ست من اگر ساز طرب را نوک مضراب شوم من که با سایه ی خود دوست دیرینه شدم پی آنم که دمی همدم مهتاب شوم کاش میشد که چنان کاه سبک پر باشم یا چنان سنگ فلاخن شده،پرتاب شوم... سینه ای سوخته دارم که گدایت باشم با تو این عین یقین است که ارباب شوم بعد یک عمر سرودن غزلم باب تو نیست کاش یک بار برایت غزلی ناب شوم ✍ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
پاره کن این بند ها را کار یک مقراض کن از تمام کاستی ها بگذر و اغماض کن... شهر باید شاهد شبگردی ام باشد دریغ درد،زوج اجتماع فردی ام باشد دریغ! بی تو فردا هم چنان امروز تاریک است و بس دست لرزانم به جام زهر نزدیک است و بس گوش تا گوش دلم را یک بیابان فرض کن چشم ها و اشک ها را ابر و باران فرض کن هم مرا غمگین ببین غمگین ترین غمگین ببین هم مرا در انتظار شوری از شیرین ببین لالم و بازیچه ی چاخانِ مشتی خوش زبان پیش اینان شرم دارم شرم دارم از بیان روزگاری مرد بودم نیستم حالا دریغ روزگاران قامتم را برده زیر یوغ و تیغ تا ابد بر درد بی پایان من باید گریست زندگی در زیر این تحقیر با مردن یکیست... من ز پروای سقوط آسمان آشفته ام آنکه زیر یک درخت کرم خورده،خفته ام... مهربانا دست بر دنیای بی حالم بکش! رنگ رخسار خودت را روی اقبالم بکش دل اگر باشد چنان یک نقشه ی جغرافیا بی گمان هستی تو بر این بیکران فرمانروا... ✍ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
به نظر میرسد این بغض دلیلی دارد به ضریح دل دلدار دخیلی دارد چون سپاهی که شکسته ست به میدان نبرد چه کنم زندگی ام بخت قلیلی دارد راه را باز کن و دست به تحقیر بزن حال که صید تو پا های علیلی دارد عطش غمکده ی هجر فروزان شده است آتشی این همه،حاجت به خلیلی دارد دوری و آه...که این عاشق پر کوشش تو دست کوته به بلندای نخیلی دارد من همان قطره ام و در پی اقیانوسم موری ام من که نظر جانب فیلی دارد ظلم هایی که تو کردی همه یک درس شدند عشق یک سویه چه آغوش محیلی دارد... رفتنت تیر خلاصی شد و بر روح نشست بعد مرگم تو بگو روح اصیلی دارد! 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
13.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عقل او را می پسندید و دلم لرزیده بود آفتابی گوئیا بر تاری ام تابیده بود قبل آن باران که از عشقش مرا سیراب کرد سینه ام همچون کویری ساکت و تفتیده بود کاش می آمد دمی با ما که ما هم آدمیم... آن که تک بود و معلا بود و نورِ دیده بود من تقلا کرده بودم تا دلش راضی شود او ولی پیش رفیقانش به من خندیده بود... عاقبت فهمید ما را آه اما دیر شد... آن زمان دیگر،ز خاکم نسترن روییده بود... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از زمین تا کهکشان راه است،می دانی چرا؟ هان که مفتاح جنان آه است میدانی چرا؟ گرد غم پاشیده روی سینه ها از شش جهت گاه گاهِ بغض جانکاه است میدانی چرا؟ تا چهل روز از غروب سرخ آن پاکان گذشت تا قیامت راه کوتاه است میدانی چرا؟ هر بلایی در دل تاریخ انسان دیده بود این بلا کوه است و آن کاه است میدانی چرا؟ شمع ها بی رونق و پروانه ها دل سوخته عشق نالان شد جهان تا هست میدانی چرا؟ آسمان را شب به حال روضه خوانی دیده ام آسمان در ماتم ماه است میدانی چرا غم ولی آغاز یک راه است تا والای نور سیر ما سیر الی الله است میدانی چرا؟ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky