سلام بر مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف دل من شاد شد از زمزمه‌ی نام شما همه‌ی زنـدگی‌ام نذر قـدم‌های شما #نگین_نقیبی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

من باورم شد بعد تو سنگر ندارم در یک قفس جامانده بال و پر ندارم این آستینم اشک می‌ریزد هنوزم! عمریست آغوش تو را در بر ندارم من را کفن پوش غمت کردی و رفتی جز شعر غم در بستر دفتر ندارم اندیشه‌ی بارانی‌ام را دوست دارم زیباتر از این دیدگان تر ندارم باید بیایی... تا دلم آرام گیرد! غیر از جنون عشق تو در سر ندارم #الهه_نودهی #بداهه✨ #_پدران_شهید♥️ #یاد_شهدا_باذکرصلوات 🌹الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍﷺ وَآلِ‌مُحَمَّدٍﷺوَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم🌹 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

مهدی تو بیا... دردِ دل‌ِ ما سخت‌ به‌درمان‌و ،توپنهان مهدی‌ توبیا ای همه‌عالم‌ به‌تو درمان خسته‌ زِ زمانه‌ شده‌،حال‌دلم‌ اَفسون مهدی‌ تو بیا،نورِجهان‌ میشود اَفزون رفته‌ ز همه‌ خَلق‌ِ جهان،مهر و محبت مهدی‌ توبیا،ای‌ توهمه‌‌ مهر و عطوفت کو حُجب‌ و حیا،کم‌شده‌‌ ایمان‌‌ِخدایی مهدی‌ تو بیا،صاحب‌ِخوبی‌ ،به کجایی؟ غیرت‌ زِ وجود،همه‌ مردان‌ شده‌ راهی مهدی‌ تو بیا‌‌،روشنی‌ِ رَه‌،تو چو ماهی چادر که‌ بُوَد‌،همچو صدف‌ حافظ‌ِ زنها مهدی‌ توبیا‌‌،تا نرود حُجب‌وحیا،عفت‌ِزنها گمراه‌ شده‌ هرچه‌ جوان‌،شَرم‌ و حیا،کو مهدی‌ تو بیا،‌رُخ‌ بِنَما‌،ای‌ گل‌ِخوش‌ بو مردان‌شده‌‌زن،زن‌شده‌ چون‌ مرد‌، به‌ظاهر مهدی‌ تو‌ بیا،چونکه‌، پلیدی‌ شده‌ طاهر!!! اللهم‌عجل لولیک‌الفرج🤲 #فاطمه‌_کاظمی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

بِالفرضْ که خود را زِ فراقَش بکُشم من حلوا بخورد، بعد بگوید به دَرَک، چه؟!🥀🍂🖤 #طلا_کاظمی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

صبح آدینه عجب لطف وصفایی دارد انتظار رخ او شور خدایی دارد مهدی فاطمه بنگر که جهان منتظراست غم واندوه زدلم میل رهایی دارد #مجنون_مازندرانی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ #فرزاد_فرزین 🎼‌ #تموش‌کن💔

نه بی تو دگر شوق ِپریدن مانده نه چشمِ و دلی برای دیدن مانده ای آینه رو راست بگو چند قدم از رفتن ِتو تا به رسیدن مانده؟! #صفيه_قومنجانی @nabzeghalam

لای موهایت همیشه یک گل‌سر داشتی لاغر و ساده ولی چشمان محشر داشتی   مثل اسکندر به قلبم می‌زدی با هر نفس قتل عامم کردی و چشم ستمگر داشتی   شهر، شهرم را به آتش می‌کشیدی دم به دم بی‌پناهی بودم و در من، تو لشکر داشتی   مطلع شعرم شدی با هر غزل می‌خواندمت مطمئن بودم که با من حال بهتر داشتی   روزگار اما برایم خواب دیگر دیده بود با رژ قرمز، کنارش شالی از پر داشتی   بی‌قراری‌های من رسواترم می‌کرد و تو شاعر گم کرده راهی، دست آخر داشتی   خوش‌خیالی‌هایم  از این با تو بودن بس نبود؟ من میان این همه مهره! تو بد برداشتی   های‌هایم می‌گذشت از کوچه‌های بی‌کسی لا اله «غیر تو»، ای‌کاش باور داشتی   سال‌هایم هی گذشت و داغ تو جان می‌گرفت فکر این‌که این همه مدت چه در سر داشتی   تا که روزی کودکی دیدم کنارت...لعنتی!! غرق چشمانش شدم، حالا تو دختر داشتی   دیدمت اما نگاهت سرد آمد سمت من ساده تنها رد شدی با دیده‌ی تر داشتی   می‌چکاندی قطره‌قطره روزهای رفته را روی مرد خسته‌ای که در برابر داشتی   با نگاهی وقت رفتن تلخ فهماندی به من عاشقم بودی‌، اگرچه یار دیگر داشتی   #پویا_جمشیدی خوانش: 🎙#علی_جعفری 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky