در غُربتِ روزگارخواهد آمد
با جِلْوِه ای از بهارخواهد آمد
وقتیکه خدای کعبه فرمان بِدهد
از کوچهی انتظار خواهد آمد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بی تو ظُلُمات و سرد و تار اَست جهان
تاریک و خموش و پُر غُبار است جهان
برگرد که بی وجودِ تو مهدی جان
پژمُرده و خُشک و بی بهار است جهان
#حسن_یزدان_پناهی_فَسا
اَللّٰهُمَّ عَجّلْ لِوَلیک الْفَرَج🌷
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
7.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه کسی میداند
راز شب را
چه کسی میفهمد
سکوت درد را
کسی هست بنوازد
موسیقی
پاهای مرد شبگرد را
یا کم کند،
درد روی شانه های مرد را .......؟
#حسین_رمضانی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ای لطف تو الهام بخش باد و باران
نسپارتردید مرا هرگز به طوفان
حیرانیم، میراث عمری ناامیدیست
من را بگیراز من، به رسم عید قربان
در من دوباره هاجری بیتاب گشته
زم زم بجوش از سینهی خشک بیابان
انگیزه و شرط حیاتم بخشش توست
با اذن تو حُرّ می شود نفس پریشان
در من بلوغ عشق باید پا بگیرد
بی عشق شیطان میشود آیا مسلمان؟
#مهتاب_بهشتی
#خلوت_دل
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حضرت_زهرا_س_شب_جمعه_کربلا
هر شبِ جمعه کربلا غوغاست
شبِ اندوه حضرت زهراست
شب جمعه شب زیارتیِ
حرم پاک سیّد الشهداست
عرش زین ماجرا سیه پوش است
عرشیان را فغان و واویلاست
هر شب جمعه مادر سادات
راهی از عرش سوی کرب و بلاست
پا گذارد ز هودجی به زمین
دست بر پهلویش به حال بکاست
میرسد خسته دل کنار حرم
کان حرم قبله گاه اهل ولاست
شوید از اشک خود مزاری را
که به هر درد تربتش چو شفاست
پیکری را کشد در آغوشش
که سر از آن ز روی کینه جداست
گویدش یا بُنَیَّ یا مظلوم
غم عالم ز روی او پيداست
گویدش از چه رو تو را کشتند
بر سر غارتت چرا دعواست
سر پاکت چرا به نی زده اند
تنت عریان چرا بدون قباست
پیرهن دوختم شود کفنت
کفنت کو کجاست پیرهنت؟
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
با سلام وشب بخیر
خدمت دوستان واعضای محترم کانال کلبه شعر
در نظر داریم در راستای هر چه بهتر شدن
کانال، از صدای دلنشین عزیزانی که در خوانش شعر و دکلماتوری تبحر دارند دعوت به همکاری افتخاری نماییم تا از هنر این عزیزان در خوانش شعر و رُمان کانال استفاده کنیم .
لذا عزیزانی که تمایل به همکاری دارند به ادمین کانال اعلام آمادگی بفرمایند .
با تشکر🌷🌷🌷🙏🙏
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
🍃نام شعر:آب🍃
آب می خواهم ولی در منزلِ ما آب نیست
رختِ خوابم جمع کردم چون که جای خواب نیست🌷
ماه را در آسمان شب نمی بینم چرا؟!
ظاهراً در گفت و گو ها حرفی از مهتاب نیست🌷
اشک و آه و روضه اینجا قدرِ بارانِ خداست
روضه می گیریم امّا روضه ی ارباب نیست🌷
جنگ و دعوا کرد سقفِ منزلِ ما را خراب
هیچ کس با منطقِ ما صاحبِ اعصاب نیست🌷
فتحه ای بر روی کِرم انداختم خواندم کَرَم
مشکل از طرزِ نگاهِ ماست از اِعراب نیست🌷
منزلِ ما از رفاقت از محبت خالی است
هر کجا شد خالی از دل خالی از زیراب نیست🌷
یک نفر باید در اینجا مهر را احیا کند
هر چه هم بد باشد امّا قلبِ ما مرداب نیست🌷
ای خدا رحمی بفرما سیل دارد می بَرَد
دیگر آخر منزلِ ما لایقِ سیلاب نیست🌷
گفت:حق از مکه می آید به زودی یک کریم
بیش از این قطعاً جهان را جمله ای جذّاب نیست🌷
جز شکوهِ پُر فروغِ مهدیِ صاحب زمان
هیچ مهر و وحدتی ملموس و عالم تاب نیست🌷
#فاطمه_حیاتی
#تخلص_شهرت_دانا_شکیبا
#حافظ_قرآن_شاعر_نویسنده_پژوهشگر
#خوزستان_بندر_ماهشهر
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شبی دیدم اجل دربسترآمد
مرابوییدوجان ازتن درآمد
اجل بی موقع جانم راگرفتی
شکستی شیشه راعمرم سرآمد
#هادی_کاکائی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
هر شعر من بر تو.....
وصالیست جانا.....
#اسمهان_منصوری
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#رمانشاهزادهایدرخدمت
#قسمتبیستونهوسیام
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
#شاهزاده_ای_در_خدمت
#قسمتبیستونهم🎬:
فاطمه و علی وارد خانهٔ پیامبر شدند و باز عطر دل انگیزی که گویی از بهشت می آید بر عطر محمدی افزوده شد و فضای خانه ،بهشتی شد در روی زمین..
میمونه به شتاب خود را به پنجره ای که مشرف به حیاط خانه بود رساند و همانطور که پنهانی ، قامت مردانه و پهلوانی علی و چهرهٔ زیبا و آسمانی زهرا را می نگریست ،قلبش به تپشی سخت افتاد ،او دوست داشت جلو برود و سر بر آستان علی و زهرا بساید.
آنها وارد اتاق شدند و به محضر رسول خدا رسیدند..
میمونه از اتاق بیرون آمد و مدام حیاط را بالا و پایین میرفت ، تا اینکه یکی از اهل خانه ،آرام در گوش دیگری گفت : فاطمه و علی آمده اند و علی برای اینکه فاطمه ،کمک کاری در خانه داشته باشد از پیامبر ،خدمتکاری طلب می کند.
با شنیدن این حرف ، کبوتر دل میمونه ، بیشتر از همیشه به قفس تنش می کوبید، دل در دلش نبود ، او دوست داشت اگر پیامبر خواست خدمتکاری برای دخترش بفرستد ، این سعادت نصیب او شود.
بعد ازگذشت ساعتی ، علی و فاطمه با چهره هایی خندان از اتاق بیرون آمدند، میمونه به شتاب خود را آنها رسانید و در حالیکه ،عرق شرم از سرو رویش می بارید گفت : س..س...سلام علیکم
علی نگاهش را به زمین دوخت و با لحنی مهربان جواب سلامش را داد و فاطمه با محبتی مادرانه به سمتش آمد با دستان مبارکش دست میمونه را گرفت و در حالیکه کل صورتش از مهربانی لبریز بود ، جواب سلامش را داد....
طاقت میمونه از دیدن اینهمه مهر و عطوفتی که آسمانی بود ،طاق شد و ناگهان گریه کنان به سمت اتاقش رفت.
او می خواست خود از فاطمه بخواهد که او را به منزلشان ببرند ولی نتوانست که خواسته اش را بر زبان آورد.
صدای بسته شدن درب اصلی خانه که بلند شد، میمونه از جا برخواست تا بیرون برود و ببیند چه کسی سعادت خدمتکاری این زوج ملکوتی را یافته..
و شنید که پیامبر به جای دادن خدمتکار ، اذکاری را به دخترش آموخته که با خواندن آن بعد از هر نماز ،فاطمه نیرویی مضاعف پیدا کند تا بتواند به امور خانه رسیدگی نماید..
#ادامهدارد...🌷
🖍 به قلم :ط_حسینی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky