eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
672 دنبال‌کننده
2هزار عکس
284 ویدیو
16 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
چهار مرتبه بانو! برای تو خبر آمد چهار بار دلت کوه شد به لرزه درآمد تو منتظر، تو گدازنده بر معابر خونین مسافر تو نیامد، مسافری اگر آمد 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 مثل نزول لحظه‌ی توحید در قطره‌های نازک باران آن سوی اشک‌های خداوند، «لیله» زنی است روشن و پنهان با لیله داستان بلندی‌ست در سینه‌ی سترگ خداوند پیراهنش سپیدتر از نور با چادری سپیدتر از آن بیش از هزار ماه، درخشان، پیش از هزاره‌های نیایش روح هزار ساله‌ی مهجور در کوچه‌های شهر رسولان فانوس در اطاق خدا بود، فانوس را گرفت و کمی بعد از ناودان عرش الهی جاری شد آیه‌های درخشان برداشت چادر سفرش را، یک پرده از غم پدرش را می‌خواست تا نخوانده نماند، آیات بکر روضه‌ی رضوان وقتش رسیده بود که باران بر خاک‌های مرده ببارد وقتش رسیده بود که کم کم آدم شود طبیعت بی‌جان شیرین‌ترین بشارت ایزد، قرآن‌ترین کلام محمّد بار امانتی که نشسته‌است بر دوش جهلِ حضرت انسان آنقدر مختصر شد و کوتاه تا قدر آسمان و زمین شد پیراهنی سیاه به تن داشت با یازده ستاره به دامان «لیله» زنی که بغض نگاهش، در خنده‌های گاه به گاهش آواز عارفانه‌ی قوهاست در آفتاب ظهر زمستان آنگاه چشم‌های ترش را... یا فکر کن که بال و پرش را... اصلا تمام دور و برش را... ای وای وای وای بر انسان یا فکر کن که سوخته باشد وقتی که چشم دوخته باشد در چشم کودکان هراسان در عصر خیمه‌های فروزان زنهار تا نسوخته باشد وقتی هزار سال کشیده‌ست چشم انتظاری پسرش را ـ ارواحنا فداه ـ به دندان با «لیله» داستان بلندی‌ست، اینجا مجال بیشترش نیست امّا همین قصیده‌ی کوتاه، تاریخ را رسیده به پایان پاکیزه‌ای که میل وضویش، آغاز آب‌های جهان است در قامتش تمامِ تمدّن، سجّاده‌اش حقیقت ادیان :: ای خون‌بهای وحدت مستور، بانوی بی‌نهایتِ رنجور بودی و آفریده شدی باز در وسعت تجلّی سبحان توصیف سجده‌های تو... یاحق! تسبیح اشک‌های تو... یاهو! از بی تو ماندگان به هیاهو جز یاوه چیست در صف عرفان؟ تعظیم اگر به پای تو باشد، مریم شوند خیل ملائک تقدیر اگر هوای تو باشد، «سلمان» کوچکی است «سلیمان» از داغ‌های کهنه یکی را در من بریز و تازه‌ترم کن یا با نگاه خویش نگه دار، یا در پناه خویش بسوزان 💠 💠 @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقدیم به مادر علمدار کربلا حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها🌹 در خیال مادر عباس گشتم بیقرار در غم آلاله هایش کربلا اوج فگار گاهی از عباس وگاه ازعون وجعفر غرق غم گشته خونین قلب وجانش درغم آن شهسوار در گلویش غم نشسته از غم سلطان دین ندرکرده تا شود در مکتبش او جان نثار پشت غمهای پياپي شد خروشی بیکران در کنار زینب درد آشنا شد غمگسار خواب دیده دستهای ماه خود گشته قلم زخم ساقی وفا گشته زاعدا بی شمار مشتعل گشته تمام حس وحال این جهان شسته مادر در خیالش دیده خون وغبار گر توخواهی مادری با اشک وآه وحسرتی حک نما بر قلب وجان ،ام البنینی پر مرار دامن خیس خیالم می زند پر دربقیع تا که اشک وآه خود ریزد کنار آن مزار منتظر برگو کلام آخرت بی دغدغه تا خزان گردد همه غمها زیمن هربهار 💠 💠 @shaeranehowzavi
غمی جانسوز دارد چشم های مهربانش مصییت های زینب کرده آری روضه خوانش همین که می کشد قبرِ خیالی بر تن خاک بقیع هم می شود با غربت خود میزبانش نبین ای کهکشان شبهای او بی نور مانده که روزی از قمر سرشار بوده آسمانش پسرهایش عصای پیریش بودند و افسوس ندارد تکیه گاهی بعد از این قدکمانش برای مادر سقا همین کافی یست وقتی بلاگردان فرزندان زهرا شد جوانش چنان می سوزد از داغ حسین بی سر خود که جاری می شود خونآبه از اشک روانش خدا بیت الامامش را سپرده دست او تا کند با داغ گلهای بهشتی امتحانش 💠 💠 @shaeranehowzavi
عهدی که بسته‌‌ایم🍃🌹 اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند اول به جان گمشدۀ خود دعا کنند شد عالمی اسیر جمال تو، رخ نما تا عاشقانه سیر جمال خدا کنند روی تو را ندیده خریدار بوده‌اند «تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند؟».. آهسته چون نسیم گذر کن در این چمن تا غنچه‌ها به شوق تو آغوش وا کنند.. عهدی که بسته‌ایم، فراموش کی کنیم؟ صاحبدلان به عهد امانت وفا کنند از ما جمال خویش مپوشان که گفته‌اند: «اهل نظر معامله با آشنا کنند».. «پروانه» سوخت ز آتش هجران ولی نگفت:‌ «شاهان کم التفات به حال گدا کنند» ( پروانه) 💠 💠 @shaeranehowzavi
در آسمان شهادت🌹🍃 دوباره آمده آن شب، شب جدایی او سرم فدایی او شد، دلم هوایی او دوباره نیمه‌شب قدر و ساعت یک و بیست سکوت ثانیه در لحظۀ رهایی او تمام خاطره را بُرد با خودش ناگاه چقدر گریه کنم از غم جدایی او چه حال و روز خوشی داشت آن یگانه‌ترین که بود رشک ملک حال ربنایی او چقدر مردم دنیا هوایی اویند چقدر خاطره دارند از آشنایی او.. هنوز هم که هنوز است پی نبرده کسی به خُلق اَحسَن و اخلاق مصطفایی او به زهد حیدری و شور مرتضایی وی به صبر زینبی و داغ کربلایی او.. کسی ندیده‌ام این‌گونه بی‌ریا هرگز کسی سراغ ندارم به با صفایی او هزار پنجره واکرده دست غیبی وی هزار عقده گشوده گره‌گشایی او نشسته‌ام به تماشای صبح لبخندش کجاست عکس غریبی به دلربایی او شبی به فطرت دیرین خویش برگشتم گرفت شهر دلم حال روستایی او.. بلند مرتبه پرواز سربلندی داشت در آسمان شهادت دل هوایی او میان این همه سردار و آن همه سرباز ندیده‌ایم کسی را به بی‌ریایی او نرفته است ز خاطر، نمی‌رود پس از این به روی خاک وطن عشق جبهه‌سایی او کنار صحن غریبی هنوز می‌سوزد چراغ نیمه‌شب خادم‌الرضایی او.. بیا و روضۀ قاسم بخوان در این پایان به شرحه شرحۀ آن جسم کربلایی او 💠 💠 @shaeranehowzavi
گر کفش به سر کرده ام امروز عجب نیست نشناخته ام ‌پیش تو از بسکه سر از پا از سجده تسلیم رسیدیم به معراج طی میشود این ره به جبین بیشتر از پا پیش قدمت آهِ منِ خسته بلند است دیگر چه غم از اینکه بیافتم اگر از پا 💠 💠 @shaeranehowzavi
از غیر تو بیزارم و بیمار رخ یار روز و شب من طی شده با یاد تو دلدار من دل به شما بستم و این لطف تو باشد دانم که برای تو دلم نیست سزاوار َ گرچه ره پیوند و وصال تو بُود سخت با عشق چه آسان شود این مسیر دشوار گر چهره ی زیبای تو را هرکه ببیند داند که چرا من شده‌ام پیر و گرفتار هر لحظه که بین من و تو فاصله افتاد دنیا به مثال قفسی تنگ شد انگار هرجمعه به دلتنگی و هجران سپری شد یا رب چه زمانی رسد آن لحظه‌ی دیدار؟ 💠 💠 @shaeranehowzavi