eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
626 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
168 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز دعایِ عاشقان پَر دارد وقتی که علی هزار لشکر دارد دل‌خسته و آزرده به آینده مرو راه شهدا هنوز رهبر دارد 💠 💠 @shaeranehowzavi
شب های شعر حجره مختص بانوان طلبه✅ «شب‌های شعر حجره» قرار است دست هر طلبه ای که توانایی سرایش دارد را بگیرد و قدم به قدم به شما کمک کند تا آن را پرورش دهید. شما هم اگر سرسوزن ذوق شاعری در خودتان سراغ دارید، بسم الله. 🌐آثار خودتان را برای ما بفرستید، ولو چند خط 😇 از طریق پایگاه اینترنتی جشنواره هنر آسمانی به آدرس زیر : https://honareasemani.ismc.ir/ ✅ فراموش نکنید که آثار را باید از قسمت شب های شعر حجره ارسال کنید، نه فراخوان های دیگر شعری.😃 ✅ راستی تا ۱۸ بهمن بیشتر مهلت نداریم ها😌 🔰 شب شعر اول زمان : ۲۰ بهمن، ساعت ۱۰ تا ۱۲ مکان: میدان ارتش، بلوار الغدیر، کوچه ۱ (کوچه آتش‌نشانی)، مرکز مدیریت حوزه خواهران استان قم کانال جشنواره در ایتا: https://eitaa.com/honareasemani 💠 💠 @shaeranehowzavi
. 🌺 آیت‌الکبرای حق نمی‌دانم چه بنویسم علی جان در ثنای تو که گفته مدح و وصفت بهتر از هرکس خدای تو به‌جز احمد که می‌داند که هستی؟ تو یداللهی به‌جز زهرا که باشد غمگسار و آشنای تو؟ به‌جز کعبه که باشد سینه‌چاکت، حجت مطلق؟ همه جان‌ها فدای تو، همه عالم گدای تو تویی شاهی که بر سر تاج فخر "إنّما" داری تویی که آسمان‌ها مانده مات "هَل‌ْأتا"ی تو تو با حق هستی و حق با تو، حق در تو تجلی کرد تو هستی آیت‌ُالکبرای حق، عالم عطای تو تویی اول تویی آخِر تویی ظاهر تویی باطن تو اسم اعظمی، قرآن همه وصف و ثنای تو ندارم جز تو در ویرانۀ دل یا علی، گنجی همه داروندار من بوَد مهر و ولای تو نسیم صبح چون آورد بویی از سر زلفت دلم برد و نشد دیگر برون از سر هوای تو تو داری صدهزاران بهتر از من عاشقت اما ندارم از تو من بهتر که بنشانم به جای تو چه شغلی بهتر از اینکه گدای درگهت هستم چه پاداشی از این بهتر که هستم مبتلای تو نمی‌دانم چه می‌خواهد دگر، آن‌که تو را دارد! نمی‌دانم چه دارد آن‌که سر ننْهد به پای تو! چه در دنیا چه در عقبی تویی داروندار من پدر، مادر، خودم، اهلم، سرم، مالم فدای تو 💠 💠 @shaeranehowzavi
سرِ سجاده‌ی ایمان خویش است زلال از بارش باران خویش است چه عکس ناب و دلچسبی‌ست این عکس پدر در جمع فرزندان خویش است 💠 💠 @shaeranehowzavi
به مناسبت ایام ماه رجب برگزار میکند شعرخوانی شاعران آیینی استان قم با اجرای : اقای حَسَنِین موسوی دوشنبه ۱۷ بهمن ماه ساعت ۱۹:۳۰ حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها صحن حضرت صاحب الزمان (عج) درب ۱۶ طبقه دوم سالن امام خامنه ای شاعران : عباس صادقی زرینی علی خالقی سیدعلی نقیب ابراهیم زمانی عباس جواهری محسن حسنی محمدحسین آل مجتبی امیرقربانی فر معین پوریلان محمد خدایاری سمانه خلف زاده فاطمه محرومی فائزه امجدیان فرزانه قربانی مریم بسحاق 💠 💠 @shaeranehowzavi
به خاک پای امیرالمومنین علی (علیه‌السلام)🌹 در چشم تو شهود شگفتی هست، آن را به جز شهید نمی‌فهمد آیینه نیز قصد تماشا داشت، وا کرد چشم و دید نمی‌فهمد از کوهسار معرفتت آری این سیل حکمت است شده جاری* هرکس که دل نداد نمی‌نوشد، هرکس که دل برید نمی‌فهمد عمری اگرچه غرق شد آنگونه در واژه‌های معجزه‌آمیزت دریای اشک‌های تو را حتی ابن ابی الحدید نمی‌فهمد گفتی که تن به سجده نمی‌دادم معبود را اگر که نمی‌دیدم** گفتی و قرن‌هاست که حرفت را عرفان بوسعید نمی‌فهمد شیرینی شروع تو را آری غیر از خدای کعبه نمی‌داند شهد شهود «فزت و رب»ات را بی‌ شک به جز شهید نمی‌فهمد * قال امیرالمومنین(ع): يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ . (نهج البلاغه، خطبه ی شقشقیه) **قال امیرالمومنین(ع): ما كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّا لَمْ أَرَهُ. (اصول کافی، کتاب التوحید) 💠 💠 @shaeranehowzavi
💕سلطان همه عالم خدا می‌خواست چون رویا گلستان، این زمین باشد وَ سلطانِ همه عالم، امیرالمؤمنین باشد خدا می‌خواست تا دل‌ها شود مشتاق وصل او ولایت، اصل آیین و علی ارکان دین باشد به دل‌ها آفتاب آید، شود روشن ز مهر او تمام عالم امکان ز مهر او وزین باشد علی باشد ولی‌الله که زیر چتر عشق او جهان زیباتر از زیبا چو بستان برین باشد ز وجه آن امامی که بود تصویر روی حق خدای آسمانی‌ها برای ما مبین باشد هدف این بود تا مولا چراغ راه دین گردد نه دین در بغض تاریکی، اسیر آن و این باشد خدا می‌خواست تا بر ما طریق حق عیان گردد صراط مستقیم دین، علی حبل المتین باشد فقط آقا علی باشد وصی باشد ولی باشد امام و هادی و رهبر به جمع مسلمین باشد اگر شد همچو انگشتر، جهان را حضرت خاتم برای خاتمِ احمد، علی همچون نگین باشد وَ اندر تارُک دنیا اگر نوری بود پیدا خدا خواهد چو دُرّ پیدا علی نور جبین باشد بهای عالم امکان شراب حُبّ مولا شد بشر با عشق مولایش گرانقدر و ثمین باشد الهی از دعای او جهان یکسر شود شیدا به زودی حضرت مهدی امام المتقین باشد به ایوان نجف بنشین دمی ای سبزی عاشق که خاک پای این درگه برایت بهترین باشد 💠 💠 @shaeranehowzavi
حضرت دریا🍃🌹 یاعلی،بگذر ز بی پروایی ام هرچه هستم ، من بنی الزهرایی ام روسیاهم ، رومگردانی زمن دل غمینم ، بنگر این تنهایی ام قطره ام در حضرت دریای تو غرق در لطفت شدم ، دریایی ام بی تو رنگ و بوی غم دارد دلم بسکه مجنونت شدم ، شیدایی ام عاقبت از بس پرستیدم تو را کار دستم می دهد رسوایی ام مرده ای هستم که از کنج لبت جان بگیرد این دل ترسایی ام یا ابانا ، دست بر رویم بکش کودکی درمانده ام بابایی ام 💠 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 باور نمیکنم که بیایی به دیدنم آه ای همیشه عشق تو مرز رسیدنم بعد از توساده میشود ازهرکسی گذشت ساده ست بی تواز همه کس دل بریدنم جزغم نمیدهم به هرآنکس که خوانَدم شعر غمم چه سود بَرنداز شنیدنم؟ (زین همرهان سست عناصردلم گرفت) دیریست آهوانه به فکر رمیدنم من یک کبوترم، تو همان آسمان صاف در آرزوی پر زدن و پرکشیدنم تو مرز بی نهایت عشقی و ناپدید بر خار زارعشق چه حاصل دویدنم؟ پژواک گام توست که نزدیک میشود!؟ باور نمیکنم تو بیایی به دیدنم 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 دلتنگ شدی آمده ای اما دیر من غرق ترک، شکسته و خرد و خمیر یک عمر نشستم التماست کردم جز آب از آسمان چه می خواست کویر...!؟ 💠 @shaeranehowzavi
🖤🌹 السلام علیکِ یا بنت امیرالمومنین یا زینب(س) زخمش عمیـق بود و غمش انتها نداشت بعد از وقوع حـــادثه دردش دوا نداشت خون می چکید روز و شب از چشم باورش بغضش شکسته بود، ولیکن صدا نداشت بار امانتـش نکــشید آســـــمان ، بحـــق این ثقل اکبریست،که جا در سما نداشت سنگــینی غمـش کــمر کــــوه را شکست امـا خــــودش میــان بلا اعـتـنا نداشت درطول عمر گرچه غمش بی حساب بود باغش بغیر میوه ی صـبر و رضا نداشت هفت آسمان نظاره گر صــبر زینب است عشقش حسین بودوجز این ادعانداشت بحــر عنـایـتـش بخــــدا بیکــرانه اسـت بر لب (شقایقش)بجـز از این ثنا نداشت ( شقایق) 💠 💠 @shaeranehowzavi
🖤🌹 ما را به اوج ماتمت بالِ رسیدن نیست آنچه که دیدی را به دل ، تابِ شنیدن نیست گفتی حسینم هر کجا که رفت ، خواهم رفت باشد ولی گودال بانو جای یک زن نیست از تل نیا پائین عزیزِ خیمهٔ زنها این خارها جایی مناسب بر دویدن نیست ای ابر ، اشکت را برای شام هم بگذار زود ست حالا که زمانِ قد خمیدن نیست با ضربه های از قفا سر را گرفت و برد این کار نامش هیچ جایی سر بریدن نیست بستی دوچشمت را میانِ بسترت ، یعنی این دیده را تابِ به غیر از دوست دیدن نیست 💠 💠 @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مصیبت هم گریبان چاک زد از داغ هجرانش که او ام‌ّالمصائب بود جان ما به قربانش قیام کربلا مدیون صبر و خطبه‌های اوست مصفا کرد نهضت را به اشک همچو بارانش شکست و خم شد و افتاد از پا باغبان عشق که در یک روز پرپر شد همه گل‌های بستانش چو حیدر خطبه خواند و کرد ویران کاخ ظالم را زبان حقّ او شد پیش دشمن تیغ برّانش به‌ظاهر دست او در بند ظلم و کینه بود اما جهان ظلم و جور و کینه شد در بند زندانش پس از داغ برادر میل آب و نان نبودش هیچ که اشک چشم شد آب و فغان و ناله شد نانش چنان با تار و پود جان او ممزوج بود ایمان که ایمان کرده صد اقرار بر توحید و ایمانش حیا و حجب و عفت وام‌دار چادر پاکش شکیب و صبر و مهر و قهر در خیل غلامانش ندارد مثل و مانندی، به آه سینه‌اش سوگند زنی چون او نمی‌آید، به گیسوی پریشانش سلام ما بر آن قلب صبور و جسم رنجورش درود ما بر آن عزم و قیام و عقل و عرفانش خدایا، ما فدایی‌های راه و مکتبش هستیم به‌زودی قسمت ما کن شهادت پیش چشمانش 💠 💠 @shaeranehowzavi
شام جسارت🖤 ناگهان دیدم خودم را در میان ازدحامی: [-دست هایم را چرا می‌بندی آخر مرد شامی؟ من چه کردم غیر از این که سال‌ها خم کرده‌ام سر پیش پای هر امیری پیش پای هر امامی؟ گوشه‌ای از مسجدی سرگرم با راز و نیازم سهم من از دین همین باشد: صلاتی و صیامی] ... ناگهان دیدم که مردم؛ مردم شامِ جسارت روی ما -با کینه- آتش ریختند از پشتِ بامی خواستم‌ آنجا بگویم نیستم با این اسیران تا کسی شاید به من می‌داد آبی و طعامی بی‌هوا افتاد چشمم بر سری که روی نی بود تشنه بودم ؛ زیر لب گفتم به لبهایش سلامی گفت: [ای مرد عجم اهل کجایی؟ آشنایی؟ با حسین بن علی یا با یزیدی؟ با کدامی؟ نه... نگفتم سالها سینه‌زن داغ تو بودم تا مبادا بیش از این بر من‌ بسازند اتهامی راستش ترسیده بودم تا مبادا بین آن قوم از حسین آورده باشم من -زبانم لال- نامی آن طرف دیدم زنی را می گذشت آرام آرام از همه بیراهه ها از راه‌های نا تمامی گفتم این زن‌ها و دخترها که‌اند؟ اهل کجایند؟ از چه بر این‌ها ندارید -آی مردم- احترامی؟ کاری از من برنمی‌آمد نشستم گریه کردم تا مگر اشکم‌ شود بر زخم آنها التیامی رفتم آن سوتر؛ میان مجلسی دیدم که شاهی چوب می‌زد بر لبی و جام را می زد به جامی تا زنی برخاست از بین زنان و ریخت برهم کاخ را؛ با آنچنان شور و شکوه و احتشامی ناگهان دیدم غزل برّنده شد همچون قصیده تا بفرماید عقیله از هر آن داغی که دیده: [ آی مردم!  ما چنانچون بندگان ترک و کابل آمدیم از کوچه های شهرتان نفرین شنیده خیر از دنیا نبینید ای که دنیا نیز هرگز از شمایان شامیان شوم دل، خیری ندیده ای یزید بن هوس! آی از تبار بی تباران شام تو دیگر نبیند بعد از این شبها سپیده زاده‌ی آن مردمی که جد من آزادشان کرد! کار دنیا را ببین! ما را به بند تو کشیده کیستم من کیستم من؟ دختر فرزند کعبه کیستم من؟ زاده‌ی آن مادر قامت خمیده کیستم من؟ خانه زاد این سر بر نیزه رفته تا که فریاد رسایی باشم از حلقی بریده اینک اما حق مرا در بند می خواهد ببیند راضیم! تا هر چه او بر این زن تنها گزیده] ... چشم را بستم؛ گشودم؛ در حرم دیدم خودم را وه عجب کرب و بلایی وه عجب بیت الحرامی چشم من افتاد بر سربازی افغانی در آن بین گفت: تو اهل کجایی؟ از عراقی یا که شامی؟ گفت: اینجاییم تا که زینبیه غم نبیند تا نیفتد این حرم در دست آن قوم حرامی ناگهان دیدم سری از نیزه می بیند مرا باز راه می انداخت کاش آن چشم ها در من قیامی کاشکی در این حرم من هم مدافع می شدم آه چون شهیدان می شدم سرشار از فیض مدامی می شد از پیکر، سر من هم جدا در قتلگاهی روی نی می رفت آخر چون شهید تشنه‌کامی 💠 💠 @shaeranehowzavi
زِیْنِ‌أب🖤 به جلوه آمد و گفتند انعکاس علی‌ست علی دیگری امروز در لباس علی‌ست به "لا‌یُقاسُ بِنا" روح تازه‌ای بخشید چرا که زینب او قابل قیاس علی‌ست دوباره نام علی را سر زبان‌ها برد اگرچه گفت که شاگردی از کلاس علی‌ست همان کلام، همان لحن، با همان هیبت چنان شبیه که در اصل اقتباس علی‌ست به تیغ خطبه چنان هوش می‌برد، انگار که چشم‌های همه خیره از هراس علی‌ست اساس کاخ ستم را به باد خواهد داد که عدل‌و‌حکمت او نیز بر اساس علی‌ست کسی که زینب او را شناخته‌ست، فقط در این مقایسه‌ها لایق شناس علی‌ست جهان به جان دوباره رسیده با زینب که ذکر هر دل درمانده است؛ یازینب نوشته‌اند به هر قلّه نام زینب را کجاست آن که نداند مقام زینب را؟ "به‌جان عشق قسم مارایت الّا عشق" شنیده گوش دوعالم پیام زینب را اگر برای رضای خداست، شیرین است که داغ تلخ نکرده‌ست کام زینب را حسین جام بلا را خودش گرفته و ریخت لبالب از هنر صبر جام زینب را نه غصه قامت او را به لرزه آورده‌ست نه داغ سست نموده‌ست گام زینب را کسی که با دل‌و‌جانش مدافع حرم است خدا رسانده به گوشش سلام زینب را به کوه صبر، به کوه حیا، به کوه شرف نوشته‌اند به هر قلّه نام زینب را هنوز حد کسی فهم شان زینب نیست چرا که جام کسی از بلا لبالب نیست کجاست آن که سزاوار این لقب باشد؟ اگر بناست که نام تو "زِیْنِ‌أب" باشد هزار داغْ قیام تو را نمی‌شکند گرفتم این که نماز تو مستحب باشد به گوش می‌رسد از خطبه‌ات صدای علی عجیب نیست اگر کوفه در عجب باشد چه‌جای صحبت کفتارهاست، آن‌جایی که دختر اسدالله در غضب باشد بعید نیست که حماله‌الحطب بشود چرا که دشمنت از نسل بولهب باشد تو بر زمینی و ابن‌زیاد بر تخت است! که راه کفر به اسلام یک‌وجب باشد به اهل‌بیت نبی ظلم شد در آن وادی بدیهی است که هر روز شام شب باشد در آن هجوم مصیبت امام زینب بود "قسم به‌صبح که خورشید شام زینب بود" حسین ماه زمین و ستاره‌اش زینب که بوده یاور و یار هماره‌اش زینب حیا و صبر و شکوه و وقار و حلم و شرف چه واژه‌ها که شده استعاره‌اش زینب چه کاخ‌ها که بنا کرده اهل ظلم، ولی به هم زده همه را با اشاره‌اش زینب جهان به مرکبی از چوب فتح خواهد شد اگر هرآینه باشد سواره‌اش زینب اگر تمام زمین مسجدالحرام شود به گوش می‌رسد از هر مناره‌اش؛ "زینب" درون خیمه، دم قتلگاه، در میدان هزار مرتبه بوده‌ست چاره‌اش زینب حسین کشته شد و آب خوش ننوشیده به احترام لب پاره‌پاره‌اش زینب سرم شکست و دلم خون شد و قدم خم شد همین که سایه‌ی لطف تو از سرم کم شد از آن طلوع غم‌‌انگیز چل غروب گذشت گلایه نیست برادر که با تو خوب گذشت چه در میانه‌ی صحرا، چه در خرابه‌ی شام فقط تو باخبری که چه بر قلوب گذشت تمام روز و شب ما در این مسیر بلا به ذکر جمله‌ی "یا کاشف الکروب" گذشت سپرده‌ام که به گوش جهانیان برسد از آن چه بعد وداع تو بر جیوب گذشت چه حکمتی‌ست که هرکس به دیدنت آمد ندیده از سر آن جسم سینه‌کوب گذشت به شرق و غرب دوعالم رسید قصه‌ی ما که تا شمال رسید و که از جنوب گذشت اگرچه سنگ به پیشانی‌ات زدند ولی اگرچه بر لب تو مانده جای چوب، گذشت... به انتظار نشستیم تا خبر برسد که صبح سر زده و موسم غروب گذشت شبی سپیده بر این تیره شام می‌آید یکی به واقعه‌ی انتقام می‌آید 💠 💠 @shaeranehowzavi
السلامُ علیکِ یابنت امیرالمومنین🖤 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بانو ! به احتــرامِ تو، خَم شد قلم زِ دست تعـظیـم کـرد و نــامِ تو بر دفتـرم نشست دروصف نام وشأنِ توآنگونه ای که هست پیــدا نکرد واژه و ، بغض قلــم شکـــست بردم  دوبـاره نـامِ تو ،  بانوی قهـرمان! تا بشکفد به پایِ تو این شعر نیمه جان  بانواگرچه وصف تومقصوداین دل است اما قلــم زدن زِ تو ، بسیـار مشـکل است شعرم بدون لطف تودیگر چه قابل است باز این قلم ،به درگَهِ لطفِ تو سائل است تا باز  خـود ، مـدد کنی از بحـرِ رحمتت تا واژه واژه صف شود از بهرِ خدمتت ای آنکــه بــرده نــورِ تو تــأثیـــر آفتـــاب پنهـــان نموده بَدرِ تو رخســارِ مـاهـتـــاب ای گوهـــر نجابـت و ای مظهـــر حجــاب ای وارثِ  جلالــتِ   زهـــرا  و  بـوتـــراب هر زینبـــی که زینــت بــابــا نمـی شــود هر دختـری که دختــر زهــرا نمـی شــود پیغمبــری، پیـام تو عیــنِ رســالـت است یک خطبـه از کلام تو تفسیـر عزت است شـورِ خـطـابه های تو، آری قیـامت است سنگینی و وقـار تو ، معنـای عفـّـت است بانوی عشق و عاطفه ای نهضت آفـرین بر اوجِ این صـلابـت و صبــر تو آفـرین! ای یادگار حیدر و، چون مرد ، شــیر زن ! ای مظــهـر صبــوریِ  بانـوی  مُـمتَـحـــَن ای غمـگســار غربـت و تنهــایــیِ حســـن ای یار شــاه  بی کفـن ! ای مـادرِ مِـحَـــن داری نشــان زِ حیـدر و بانـوی بی نشـان دریا شبیـه  قطـره ، تو دریـای بیکــــران آیینــه دار طلعــت رخشــان فاطـــمـه! احیــاگـر حقـیـقـت عـرفـان فاطــــمـه! داری کَرَم ز وسـعــت دسـتان فاطــمـه زیبنـده گوهری تو به دامـان فاطـــمـه بـاری اگر تو چـادر خود را تکـان دهــی یک گوشه از کرامت مادر نشـان دهــی ای حامـیِ شهـــادت و همســنگـر شهیــد ای راوی ِ روایــتِ  ســـرخِ  ســـرِ  شهیــد وقتی که بوسه می زدی بر حنجـر شهیـد بغضت شکست بی صدا ای خواهرشهید (ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین من) (وی صیددست وپازده درخون حسین من) همنـاله با تو ، مــادرِ پهـــلو شکســته هـم می گفت"یا بُنَــیَّ"و می ریخت دم به دم همــراهِ گریه های تو،  سیــلابِ اشک غـم می ســوخت خیمــه گاه تو از آتش ستم با عمقِ درد و فاجعه ، بانوی بی بدیل! این رنجْنامه ها شده در چشم توجمیل وقتــی که نوبــتِ  دَمِ بُــرّنــدهٔ تو شـــد دنیــا اسیــرِ خطـبــهٔ کوبـنــده تـو شـــد حیــدر ، زبان ناطق و گوینــدهٔ تو شـــد دشمن زِ خطبه های تو شرمندهٔ تو شـــد می ریخت کاخ دشمنِ دون از کلام تو آتش به قلب من زده اَلشـّامْ شــامِ  تو سجده به زیر پای تو از "کیمیا" کم است اشکم  ، کنار اشک تو در حدّ شبنـم است درشــام ، با قیـامِ تو ، غوغای ماتم است داریم هر چه ، از تو و  مـاه محرم است بنیــان گذارِ مکتــبِ  کرب و بـلا شـــدی تصــویر نـاب آیــهٔ "قالــوا بلــیٰ "شــدی (کیمیا) 💠 💠 @shaeranehowzavi
دریا شده،هر قطره به تو رو زده است ایـوب مقـابل تـو زانـو زده است ایثار و صداقت و حیا ، حضـرت صبر در قلـب حسینی تو اردو زده است 💠 💠 @shaeranehowzavi
🖤 "هر جمله که با نام تو گفتم غزلی شد" بر لوحِ دلم ، حبّ عقیله ازلی شد ای عمه ی سادات، که جانم به فدایت با بردن نامت دل من مست علی شد 💠 💠 @shaeranehowzavi
🔹امان از دل زینب🔹 برداشت به امیّد تو ساک سفرش را ناگفته‌ترین خاطرۀ دور و برش را برگشت، نگاهی به من انداخت و خندید بوسید در آن لحظۀ آخر پسرش را برخاسته بود العطش از مجلس روضه آتش زده بود آه... دلِ شعله‌ورش را پر زد به هوای حرم عشق که شاید یک روز بریزد همه جا بال و پرش را آهسته فقط گفت: امان از دل زینب وقتی که رساندند به مادر خبرش را این کرب‌وبلا نیست دمشق است،که هربار یک‌جور شکسته دل هر رهگذرش را آیا تن بی‌جان تو هم زیر سم اسب... بگذار نگوییم از این بیشترش را در راه دفاع از حرم عشق چه خوب است عاشق بدهد مثل تو صدبار سرش را... 💠 💠 @shaeranehowzavi
🖤 خطبه یعنی در اوجِ غم ها هم چشمه سارِ کرامت و فضلی خطبه یعنی میانِ جنگ و نبرد پایَش افتَد خودَت ابالفضلی... 💠 💠 @shaeranehowzavi