eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
628 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
168 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤🌹 السلام علیکِ یا بنت امیرالمومنین یا زینب(س) زخمش عمیـق بود و غمش انتها نداشت بعد از وقوع حـــادثه دردش دوا نداشت خون می چکید روز و شب از چشم باورش بغضش شکسته بود، ولیکن صدا نداشت بار امانتـش نکــشید آســـــمان ، بحـــق این ثقل اکبریست،که جا در سما نداشت سنگــینی غمـش کــمر کــــوه را شکست امـا خــــودش میــان بلا اعـتـنا نداشت درطول عمر گرچه غمش بی حساب بود باغش بغیر میوه ی صـبر و رضا نداشت هفت آسمان نظاره گر صــبر زینب است عشقش حسین بودوجز این ادعانداشت بحــر عنـایـتـش بخــــدا بیکــرانه اسـت بر لب (شقایقش)بجـز از این ثنا نداشت ( شقایق) 💠 💠 @shaeranehowzavi
🖤🌹 ما را به اوج ماتمت بالِ رسیدن نیست آنچه که دیدی را به دل ، تابِ شنیدن نیست گفتی حسینم هر کجا که رفت ، خواهم رفت باشد ولی گودال بانو جای یک زن نیست از تل نیا پائین عزیزِ خیمهٔ زنها این خارها جایی مناسب بر دویدن نیست ای ابر ، اشکت را برای شام هم بگذار زود ست حالا که زمانِ قد خمیدن نیست با ضربه های از قفا سر را گرفت و برد این کار نامش هیچ جایی سر بریدن نیست بستی دوچشمت را میانِ بسترت ، یعنی این دیده را تابِ به غیر از دوست دیدن نیست 💠 💠 @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مصیبت هم گریبان چاک زد از داغ هجرانش که او ام‌ّالمصائب بود جان ما به قربانش قیام کربلا مدیون صبر و خطبه‌های اوست مصفا کرد نهضت را به اشک همچو بارانش شکست و خم شد و افتاد از پا باغبان عشق که در یک روز پرپر شد همه گل‌های بستانش چو حیدر خطبه خواند و کرد ویران کاخ ظالم را زبان حقّ او شد پیش دشمن تیغ برّانش به‌ظاهر دست او در بند ظلم و کینه بود اما جهان ظلم و جور و کینه شد در بند زندانش پس از داغ برادر میل آب و نان نبودش هیچ که اشک چشم شد آب و فغان و ناله شد نانش چنان با تار و پود جان او ممزوج بود ایمان که ایمان کرده صد اقرار بر توحید و ایمانش حیا و حجب و عفت وام‌دار چادر پاکش شکیب و صبر و مهر و قهر در خیل غلامانش ندارد مثل و مانندی، به آه سینه‌اش سوگند زنی چون او نمی‌آید، به گیسوی پریشانش سلام ما بر آن قلب صبور و جسم رنجورش درود ما بر آن عزم و قیام و عقل و عرفانش خدایا، ما فدایی‌های راه و مکتبش هستیم به‌زودی قسمت ما کن شهادت پیش چشمانش 💠 💠 @shaeranehowzavi
شام جسارت🖤 ناگهان دیدم خودم را در میان ازدحامی: [-دست هایم را چرا می‌بندی آخر مرد شامی؟ من چه کردم غیر از این که سال‌ها خم کرده‌ام سر پیش پای هر امیری پیش پای هر امامی؟ گوشه‌ای از مسجدی سرگرم با راز و نیازم سهم من از دین همین باشد: صلاتی و صیامی] ... ناگهان دیدم که مردم؛ مردم شامِ جسارت روی ما -با کینه- آتش ریختند از پشتِ بامی خواستم‌ آنجا بگویم نیستم با این اسیران تا کسی شاید به من می‌داد آبی و طعامی بی‌هوا افتاد چشمم بر سری که روی نی بود تشنه بودم ؛ زیر لب گفتم به لبهایش سلامی گفت: [ای مرد عجم اهل کجایی؟ آشنایی؟ با حسین بن علی یا با یزیدی؟ با کدامی؟ نه... نگفتم سالها سینه‌زن داغ تو بودم تا مبادا بیش از این بر من‌ بسازند اتهامی راستش ترسیده بودم تا مبادا بین آن قوم از حسین آورده باشم من -زبانم لال- نامی آن طرف دیدم زنی را می گذشت آرام آرام از همه بیراهه ها از راه‌های نا تمامی گفتم این زن‌ها و دخترها که‌اند؟ اهل کجایند؟ از چه بر این‌ها ندارید -آی مردم- احترامی؟ کاری از من برنمی‌آمد نشستم گریه کردم تا مگر اشکم‌ شود بر زخم آنها التیامی رفتم آن سوتر؛ میان مجلسی دیدم که شاهی چوب می‌زد بر لبی و جام را می زد به جامی تا زنی برخاست از بین زنان و ریخت برهم کاخ را؛ با آنچنان شور و شکوه و احتشامی ناگهان دیدم غزل برّنده شد همچون قصیده تا بفرماید عقیله از هر آن داغی که دیده: [ آی مردم!  ما چنانچون بندگان ترک و کابل آمدیم از کوچه های شهرتان نفرین شنیده خیر از دنیا نبینید ای که دنیا نیز هرگز از شمایان شامیان شوم دل، خیری ندیده ای یزید بن هوس! آی از تبار بی تباران شام تو دیگر نبیند بعد از این شبها سپیده زاده‌ی آن مردمی که جد من آزادشان کرد! کار دنیا را ببین! ما را به بند تو کشیده کیستم من کیستم من؟ دختر فرزند کعبه کیستم من؟ زاده‌ی آن مادر قامت خمیده کیستم من؟ خانه زاد این سر بر نیزه رفته تا که فریاد رسایی باشم از حلقی بریده اینک اما حق مرا در بند می خواهد ببیند راضیم! تا هر چه او بر این زن تنها گزیده] ... چشم را بستم؛ گشودم؛ در حرم دیدم خودم را وه عجب کرب و بلایی وه عجب بیت الحرامی چشم من افتاد بر سربازی افغانی در آن بین گفت: تو اهل کجایی؟ از عراقی یا که شامی؟ گفت: اینجاییم تا که زینبیه غم نبیند تا نیفتد این حرم در دست آن قوم حرامی ناگهان دیدم سری از نیزه می بیند مرا باز راه می انداخت کاش آن چشم ها در من قیامی کاشکی در این حرم من هم مدافع می شدم آه چون شهیدان می شدم سرشار از فیض مدامی می شد از پیکر، سر من هم جدا در قتلگاهی روی نی می رفت آخر چون شهید تشنه‌کامی 💠 💠 @shaeranehowzavi
زِیْنِ‌أب🖤 به جلوه آمد و گفتند انعکاس علی‌ست علی دیگری امروز در لباس علی‌ست به "لا‌یُقاسُ بِنا" روح تازه‌ای بخشید چرا که زینب او قابل قیاس علی‌ست دوباره نام علی را سر زبان‌ها برد اگرچه گفت که شاگردی از کلاس علی‌ست همان کلام، همان لحن، با همان هیبت چنان شبیه که در اصل اقتباس علی‌ست به تیغ خطبه چنان هوش می‌برد، انگار که چشم‌های همه خیره از هراس علی‌ست اساس کاخ ستم را به باد خواهد داد که عدل‌و‌حکمت او نیز بر اساس علی‌ست کسی که زینب او را شناخته‌ست، فقط در این مقایسه‌ها لایق شناس علی‌ست جهان به جان دوباره رسیده با زینب که ذکر هر دل درمانده است؛ یازینب نوشته‌اند به هر قلّه نام زینب را کجاست آن که نداند مقام زینب را؟ "به‌جان عشق قسم مارایت الّا عشق" شنیده گوش دوعالم پیام زینب را اگر برای رضای خداست، شیرین است که داغ تلخ نکرده‌ست کام زینب را حسین جام بلا را خودش گرفته و ریخت لبالب از هنر صبر جام زینب را نه غصه قامت او را به لرزه آورده‌ست نه داغ سست نموده‌ست گام زینب را کسی که با دل‌و‌جانش مدافع حرم است خدا رسانده به گوشش سلام زینب را به کوه صبر، به کوه حیا، به کوه شرف نوشته‌اند به هر قلّه نام زینب را هنوز حد کسی فهم شان زینب نیست چرا که جام کسی از بلا لبالب نیست کجاست آن که سزاوار این لقب باشد؟ اگر بناست که نام تو "زِیْنِ‌أب" باشد هزار داغْ قیام تو را نمی‌شکند گرفتم این که نماز تو مستحب باشد به گوش می‌رسد از خطبه‌ات صدای علی عجیب نیست اگر کوفه در عجب باشد چه‌جای صحبت کفتارهاست، آن‌جایی که دختر اسدالله در غضب باشد بعید نیست که حماله‌الحطب بشود چرا که دشمنت از نسل بولهب باشد تو بر زمینی و ابن‌زیاد بر تخت است! که راه کفر به اسلام یک‌وجب باشد به اهل‌بیت نبی ظلم شد در آن وادی بدیهی است که هر روز شام شب باشد در آن هجوم مصیبت امام زینب بود "قسم به‌صبح که خورشید شام زینب بود" حسین ماه زمین و ستاره‌اش زینب که بوده یاور و یار هماره‌اش زینب حیا و صبر و شکوه و وقار و حلم و شرف چه واژه‌ها که شده استعاره‌اش زینب چه کاخ‌ها که بنا کرده اهل ظلم، ولی به هم زده همه را با اشاره‌اش زینب جهان به مرکبی از چوب فتح خواهد شد اگر هرآینه باشد سواره‌اش زینب اگر تمام زمین مسجدالحرام شود به گوش می‌رسد از هر مناره‌اش؛ "زینب" درون خیمه، دم قتلگاه، در میدان هزار مرتبه بوده‌ست چاره‌اش زینب حسین کشته شد و آب خوش ننوشیده به احترام لب پاره‌پاره‌اش زینب سرم شکست و دلم خون شد و قدم خم شد همین که سایه‌ی لطف تو از سرم کم شد از آن طلوع غم‌‌انگیز چل غروب گذشت گلایه نیست برادر که با تو خوب گذشت چه در میانه‌ی صحرا، چه در خرابه‌ی شام فقط تو باخبری که چه بر قلوب گذشت تمام روز و شب ما در این مسیر بلا به ذکر جمله‌ی "یا کاشف الکروب" گذشت سپرده‌ام که به گوش جهانیان برسد از آن چه بعد وداع تو بر جیوب گذشت چه حکمتی‌ست که هرکس به دیدنت آمد ندیده از سر آن جسم سینه‌کوب گذشت به شرق و غرب دوعالم رسید قصه‌ی ما که تا شمال رسید و که از جنوب گذشت اگرچه سنگ به پیشانی‌ات زدند ولی اگرچه بر لب تو مانده جای چوب، گذشت... به انتظار نشستیم تا خبر برسد که صبح سر زده و موسم غروب گذشت شبی سپیده بر این تیره شام می‌آید یکی به واقعه‌ی انتقام می‌آید 💠 💠 @shaeranehowzavi
السلامُ علیکِ یابنت امیرالمومنین🖤 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بانو ! به احتــرامِ تو، خَم شد قلم زِ دست تعـظیـم کـرد و نــامِ تو بر دفتـرم نشست دروصف نام وشأنِ توآنگونه ای که هست پیــدا نکرد واژه و ، بغض قلــم شکـــست بردم  دوبـاره نـامِ تو ،  بانوی قهـرمان! تا بشکفد به پایِ تو این شعر نیمه جان  بانواگرچه وصف تومقصوداین دل است اما قلــم زدن زِ تو ، بسیـار مشـکل است شعرم بدون لطف تودیگر چه قابل است باز این قلم ،به درگَهِ لطفِ تو سائل است تا باز  خـود ، مـدد کنی از بحـرِ رحمتت تا واژه واژه صف شود از بهرِ خدمتت ای آنکــه بــرده نــورِ تو تــأثیـــر آفتـــاب پنهـــان نموده بَدرِ تو رخســارِ مـاهـتـــاب ای گوهـــر نجابـت و ای مظهـــر حجــاب ای وارثِ  جلالــتِ   زهـــرا  و  بـوتـــراب هر زینبـــی که زینــت بــابــا نمـی شــود هر دختـری که دختــر زهــرا نمـی شــود پیغمبــری، پیـام تو عیــنِ رســالـت است یک خطبـه از کلام تو تفسیـر عزت است شـورِ خـطـابه های تو، آری قیـامت است سنگینی و وقـار تو ، معنـای عفـّـت است بانوی عشق و عاطفه ای نهضت آفـرین بر اوجِ این صـلابـت و صبــر تو آفـرین! ای یادگار حیدر و، چون مرد ، شــیر زن ! ای مظــهـر صبــوریِ  بانـوی  مُـمتَـحـــَن ای غمـگســار غربـت و تنهــایــیِ حســـن ای یار شــاه  بی کفـن ! ای مـادرِ مِـحَـــن داری نشــان زِ حیـدر و بانـوی بی نشـان دریا شبیـه  قطـره ، تو دریـای بیکــــران آیینــه دار طلعــت رخشــان فاطـــمـه! احیــاگـر حقـیـقـت عـرفـان فاطــــمـه! داری کَرَم ز وسـعــت دسـتان فاطــمـه زیبنـده گوهری تو به دامـان فاطـــمـه بـاری اگر تو چـادر خود را تکـان دهــی یک گوشه از کرامت مادر نشـان دهــی ای حامـیِ شهـــادت و همســنگـر شهیــد ای راوی ِ روایــتِ  ســـرخِ  ســـرِ  شهیــد وقتی که بوسه می زدی بر حنجـر شهیـد بغضت شکست بی صدا ای خواهرشهید (ای کشتهٔ فتاده به هامون حسین من) (وی صیددست وپازده درخون حسین من) همنـاله با تو ، مــادرِ پهـــلو شکســته هـم می گفت"یا بُنَــیَّ"و می ریخت دم به دم همــراهِ گریه های تو،  سیــلابِ اشک غـم می ســوخت خیمــه گاه تو از آتش ستم با عمقِ درد و فاجعه ، بانوی بی بدیل! این رنجْنامه ها شده در چشم توجمیل وقتــی که نوبــتِ  دَمِ بُــرّنــدهٔ تو شـــد دنیــا اسیــرِ خطـبــهٔ کوبـنــده تـو شـــد حیــدر ، زبان ناطق و گوینــدهٔ تو شـــد دشمن زِ خطبه های تو شرمندهٔ تو شـــد می ریخت کاخ دشمنِ دون از کلام تو آتش به قلب من زده اَلشـّامْ شــامِ  تو سجده به زیر پای تو از "کیمیا" کم است اشکم  ، کنار اشک تو در حدّ شبنـم است درشــام ، با قیـامِ تو ، غوغای ماتم است داریم هر چه ، از تو و  مـاه محرم است بنیــان گذارِ مکتــبِ  کرب و بـلا شـــدی تصــویر نـاب آیــهٔ "قالــوا بلــیٰ "شــدی (کیمیا) 💠 💠 @shaeranehowzavi
دریا شده،هر قطره به تو رو زده است ایـوب مقـابل تـو زانـو زده است ایثار و صداقت و حیا ، حضـرت صبر در قلـب حسینی تو اردو زده است 💠 💠 @shaeranehowzavi
🖤 "هر جمله که با نام تو گفتم غزلی شد" بر لوحِ دلم ، حبّ عقیله ازلی شد ای عمه ی سادات، که جانم به فدایت با بردن نامت دل من مست علی شد 💠 💠 @shaeranehowzavi
🔹امان از دل زینب🔹 برداشت به امیّد تو ساک سفرش را ناگفته‌ترین خاطرۀ دور و برش را برگشت، نگاهی به من انداخت و خندید بوسید در آن لحظۀ آخر پسرش را برخاسته بود العطش از مجلس روضه آتش زده بود آه... دلِ شعله‌ورش را پر زد به هوای حرم عشق که شاید یک روز بریزد همه جا بال و پرش را آهسته فقط گفت: امان از دل زینب وقتی که رساندند به مادر خبرش را این کرب‌وبلا نیست دمشق است،که هربار یک‌جور شکسته دل هر رهگذرش را آیا تن بی‌جان تو هم زیر سم اسب... بگذار نگوییم از این بیشترش را در راه دفاع از حرم عشق چه خوب است عاشق بدهد مثل تو صدبار سرش را... 💠 💠 @shaeranehowzavi
🖤 خطبه یعنی در اوجِ غم ها هم چشمه سارِ کرامت و فضلی خطبه یعنی میانِ جنگ و نبرد پایَش افتَد خودَت ابالفضلی... 💠 💠 @shaeranehowzavi
🖤 دست از سر عشق بر ندارد زینب. دلواپسی از سفر ندارد زینب. فرموده ندیده ام "بجز زیبایی". جز شور خدا به سر ندارد زینب 💠 💠 @shaeranehowzavi
گریه های بی صدا🖤 --------- منزل به منزل هرکجا من با توبودم صحرا به صحرا پا به پا من با توبودم 🏴🏴🏴🏴 تاعصرعاشورا توبودی درکنارم تا آخر آن ماجرا من با توبودم 🏴🏴🏴🏴 چون بانگ هل من ناصرت درخیمه پیچید با آیۀ قالو بلا من باتو بودم 🏴🏴🏴🏴 درقتلگاه کربلا وقتی که بودی دل وا پس فردای ما من با توبودم 🏴🏴🏴🏴 آن شب که سر زد روی ماهت از خرابه درکُنج آن ویران سرا من با تو بودم 🏴🏴🏴🏴 درکوفه ودرشام ومنزلگاه راهب ای زینت عرش خدا من با توبودم 🏴🏴🏴🏴 برنیزه قرآن خواندت را می شنیدم درلا به لای نیزه ها من با تو بودم 🏴🏴🏴🏴 آنجا که دیدی دخترت ازناقه افتاد باگریه های بی صدا من با توبودم 🏴🏴🏴🏴 وقتی درخشیدی میان تشت زرین ای گوهربدرُالدُّجا من با توبودم 🏴🏴🏴🏴 یک اربعین هرجا سرنورانیت رفت ای نورچشم مصطفی من باتوبودم 💠 @shaeranehowzavi
دعاگوی شما عزیزان همراه بودم🌹❤️ 💠 @shaeranehowzavi
مِنَ المُجرِمینَ مُنتَقِمُون🌹 بایست، کوه صلابت میان دوران ها! نترس، سرو رشید از خروش طوفان ها! اگرچه دفتری از داغ بر جبین ها هست نترس در دل تاریخ بیش از این ها هست دریغ و درد که جان از میان پیکر رفت ز دشت ما صد و هفتاد تا کبوتر رفت دلا بسوز، بسوز و همیشه روشن باش به سوگواری فرزندهای میهن باش دوباره سوز خزان در میان باغ افتاد میان سینۀ ما داغ روی داغ افتاد به مرثیه صد و هفتاد مثنوی داریم نترس باید از امروز دلْ قوی داریم اگرچه غرق عزاییم، گرم پیکاریم اگر بنای عزا هست، «ما» عزاداریم بدان که دشمن این خاک، فکر جنجال است اگرچه ظاهر غمگین گرفته خوشحال است خداست آگه از این ها چه در درون دارند که در مصیبت این داغ، جشن خون دارند اگرچه هیچ مجال نفس کشیدن نیست وظیفه من و تو پای پس کشیدن نیست ببین رفیق که در جبهۀ مقابل کیست مبر ز یاد که در این میانه، قاتل کیست به وعده های الهی، رفیق شک نکنی به گوشه گیری خود ظلم را کمک نکنی برای ما و تو بی امتحان نبوده شبی ز دامنت بتکان گرد عافیت طلبی بدان که وضع جهان این چنین نخواهد ماند سلاح این شهدا بر زمین نخواهد ماند چو کوه پیش روی فتنه ها مقاوم باش از این به بعد برادر، تو حاج قاسم باش از این به بعد به میدان رزم بخت تو چیست؟ بگو برادر من! انتقام سخت تو چیست؟ چو لاله باش، به دامان صخره ها گل کن اگر که سنگ شود فتنه ها، تحمل کن نترس آینۀ ما ترک نخواهد خورد بدون فتنه که ایمان محک نخواهد خورد بدون فتنه بگو کی مسیر ما طی شد؟ نترس مؤمن اگر فتنه ها پیاپی شد میان معرکه از شعله ها زبانه بگیر دقیق قلب هدف را ببین، نشانه بگیر بلند شو که زمان خروش طوفانی ست که در وجود تو یک قاسم سلیمانی ست ز هر که غیر خدا ناامید باید بود برای فیض شهادت شهید باید بود شهید ما پر از این حال بود بندگی اش شهید بوده خودش در تمام زندگی اش شهید ما که جهان را پر از تحیر کرد به خون پرثمرش نان دشمن آجر کرد همان که ثانیه ای از جهاد خسته نشد مسیر سرخ شهادت به روش بسته نشد همان که بود زبانزد به غیرت خاصش جهان به لرزه درآمد از اوج اخلاصش همان که وقت شهادت به قطره قطرۀ خون نوشته بود «مِنَ المُجرِمینَ مُنتَقِمُون» 💠 @shaeranehowzavi
. 💠 ماییم و خط خمینی... ای مشرق چشم‌هایت مأوای خورشید ایران تابید تا قلب مغرب از نور مهر تو ایمان ای آسمان نگاهت معنای آرامش ما ای در بلندای تاریخ نامت به‌پا کرده طوفان پیش از تو ما قطره بودیم تنها و از هم گسسته دریا شدیم از دم تو سرشار از دُرّ و مرجان ای روح اندیشۀ ما مهر تو در ریشۀ ما شد عاشقی پیشۀ ما تا گفتی از درس قرآن روشن شد از پرتو تو صد ماه تابان به عالم جان هزاران ستاره از مهر رویت فروزان بر خاک افتاده دنیا پیش قیام و مقامت رفتند با تو به افلاک دل‌های از غم پریشان از فیض نور حضورت گل کرد جان‌های عاشق در مکتب سرخ عشقت بالید روح شهیدان از شور شیرین شعرت شیدا شده دفتر دل کوه شکوه کلامت باقی است در کشور جان تو اسوۀ مهر و قهری شیواترین شعر دهری ای روح سرخ حماسه ای معنی عشق و عرفان تو روح این انقلابی تفسیر اسلام نابی با تو به عزت رسیدیم، گشتیم با تو مسلمان دل در تو غرق تماشا چشم از فراق تو دریا بستیم با جانشینت از جان و دل عهد و پیمان هرکس گرفتار یاری است در بند زلف نگاری است ماییم و خط خمینی ماییم و پیر جماران 💠 @shaeranehowzavi
فصل انتظار🌹❤️ در پیچ و تاب جاده های انتظارت با آه سنگین هی براند بی قرارت این قلب ها فرسوده تر از درّه هایند بی تاب عطر ساحل خیمه کنارت ای فصل زیبا تو چه کردی با دلستان بر روی جان ها خنده مانده یادگارت بیزارم از هر کوه مغرور پر از وهم شالی زن شعرم میان سبزه زارت از ساکنان خسته ی لازم دعایم دنبال سرسبزی ز لطف بی شمارت ربّ غزل هایم اگر یک ذره تلخ است نانِ رباعی های من آید به کارت رانندگی در زیر باران گرچه سخت است راننده ی احساسم و مدیونِ بارَت از هر درخت خونجگر در قلب جاده فهمیده ام زخم تبر ها کرده زارت اینجا اگر برفی شود لغزندگی نیست در پیچ و تاب جاده های انتظارت به مدد و لطف آل الله 💠 @shaeranehowzavi
دوست دارم وسط صحن و سرای کرمت جای حرف،در دل شب،برف بروبم زِ حرم.. 💠 @shaeranehowzavi
نقاره که زد غبار آهم را شست از دل غم و رنجِ دیر گاهم را شست وقتی که خدا را به تو دادم سوگند باران زد و دفتر گناهم را شست 💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹 چون کوه ، شکوه پایداری شده است در شاهرگم چو نیل جاری شده است چل سال درخت انقلاب ایران با خون شهید آبیاری شده است 💠 @shaeranehowzavi
از طرف کانال شاعران حوزوی درگذشت پدر بزرگوار خانم‌ها انسیه‌سادات و نجمه‌سادات هاشمی را خدمت این دو شاعره‌ی عزیز و گرامی تسلیت عرض کرده و برای خانواده‌ی بزرگوار ایشان علو درجات صبر را مسئلت داریم. روحشان قرین رحمت پروردگار. فاتحه‌ای قرائت کنیم🖤🌹 💠 @shaeranehowzavi
🌹 مانند کویر در پی بارانم دور از تو در این بادیه سرگردانم بلبل شده ام از غم هجرانت دوست هر روز به شوق دیدنت می خوانم 💠 @shaeranehowzavi
بهار سبز فردا🌹 چه زيبا بود فرياد من و تو ميان كوچه ها و زير رگبار صداي خشم بي اندازه مان بود تمام حرف هاي روي ديوار چه زيبا بود بند وحدت ما كه با آن دست شب را بسته بوديم به فكر پر زدن بوديم و رفتن اگرچه مثل مرغي خسته بوديم چه زيبا بود شب هايي كه لب ها پر از بوي گل تكبير مي شد شبي كه مشت هاي بسته ما به تنهايي حريف تير مي شد چه زيبا بود شب را خواب كردن تمام برف ها را آب كردن چه زيبا بود در تاريكي شب نگاهي بر گل مهتاب كردن چه زيبا بود و زيباتر از آنها كه يك امروز زيبا را بسازيم همه با ياد آنهايي كه رفتند بهار سبز فردا را بسازيم 💠 @shaeranehowzavi