یا مولانا علی🍃🌹
دل از کناره ترک خورد و خانه از دیوار
احاطه کرد زمین را هوای تازهتری
همان گذشتهی خود بود اغلب کلمات
ولی به گوش میآمد صدای تازهتری
زبان کعبه گرفت از ادای اسم علی
و ما در اول هستی به لکنت افتادیم
نه صبح روز ازل، داستان خلقت او
شروع میشود از ابتدای تازهتری
بگیر دامن شب را، زمانه را بتکان
رسید بار به مقصود شانه را بتکان
غبار پردهی آن قبلهخانه را بتکان
و عرضه کن به رسولان خدای تازهتری
چنان بدون توقف به دور خود چرخید
که سِرّ سادگیات از دهان ماه پرید
درشکهران زمان هر کجا رسید، ندید
از آبیِ قدمت، ردّ پای تازهتری
نه در حدود شمارند بخیههای تنت
نه در حصار عدد وصلههای پیرهنت
اگرچه آدم و حوا پس از تو آمدهاند
پدر! به شانه بیفکن عبای تازهتری
تو در هزار جهت خویش را پراکندی
که آرزو برسانی به آرزومندی
جهنم است علی جان! جهان، بهلبخندی
ببر قبیلهی ما را بهجای تازهتری
#سعید_مبشر
💠 @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺
#محمدتقی_عارفیان
#محمدجواد_منوچهری
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#محمد_امین_نیک_مرد
#محمد_میرزایی_بازرگانی
#محمد_صادق_بخشی
#محمدحسن_بیاتلو
#احمد_ایرانینسب
#احمد_شهریار
#سیدهاشم_وفایی
#سیدمهدی_موسوی
#سید_محمد_جواد_سجادی
#سید_محمد_جواد_شرافت
#مهدی_پرنیان
#استاد_محمد_علی_مجاهدی
#محسن_کاویانی
#حامد_طونی
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#سید_علی_حسینی_ایمنی
#نوید_نیری
#علی_مقدم
#سید_علی_نقیب
#سعید_مبشر
#مهدی_منتظری
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
#امیر_حسین_هدایتی
#مجتبی_خرسندی
#تقی_متقی
#عمران_بهروج
#رضا_وکیل_آذر
#رضا_نیکوکار
#جواد_محمدی_دهنوی
#علی_توسلی
#علی_کاملی
#علی_مقدم
#رضا_یزدی_اصل
#علی_رفیعی_وردنجانی
#رضا_رحیمی_عنبران
#قاسم_بدره
#سید_سلمان_علوی
#سید_محمد_حسین_سیدمیرزایی
#حسین_خزایی
#حسن_خسروی_وقار
#علی_اصغر_شیری
#سید_مرتضی_هاشمی_شیخ_شبانی
#حمزه_محمودی
#نوروز_رمضانی
#اصغر_هدایتی
#سید_محمد_حسین_دعایی
#محمد_کاظمی_نیا
#علی_اصغر_شکفته
#بابک_بنی_فاطمی
#محمد_منصوری
#میلاد_خانی
#سید_جعفر_حیدری
#محمد_مبشری
#رضا_یزدانی
#حوصلهی_بحر
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#علی_جباری
با #هشتگ ها همراه باشید 🌹
@shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹
درست آنگونه که با رقصِ تاک، انگور میریزد
زمان گردگیری از ضریحت، نور میریزد
مرا بیرون نکن از خانهات هرچند میدانم
که دهقان، جنس نامرغوب خود را دور میریزد
نمیبینیم لطفت را و میپرسد ملک از خود:
چرا شاهی طلا در دامن یک کور میریزد؟
بگو این صحنهی رویایی باران و گلدستهست؟
و یا آب وضو از گونههای حور میریزد؟
تو صیادی، ضریحت دام، هر کس میرسد از راه
دلش را مثل مشتی دانه در این تور میریزد
یقین قصد زیارت کرده با پیراهنِ احرام
همین ابری که خود را پای نیشابور میریزد
**
شبی در خواب دیدم حضرتش در جام زائرها
به لبخندی شرابِ «سَعیُکُم مَشْکور» میریزد
#سعید_مبشر
#السلامعلیکیاعلیبنموسیالرضا
@shaeranehowzavi
🌹
با ذکر وعدههای پراکنده
در حال اتصال به آینده
رمّال صیحهای زد و غیبش زد
تا خیره شد به خالیِ فنجانش
برگشتنی به خانه پس از گردش
یا ترک آشیانه پس از باران
از لاکپشت گفتم و آهسته
سر بُرد عارفی به گریبانش
#سعید_مبشر
@shaeranehowzavi
🥀
در گوشههای غربت این دنیا با یاد کربلای تو میگریم
غم دارم از ستاره فراوانتر اما فقط برای تو میگریم
مانند بومیان قسمخورده مانند مردمان دلآزرده
مانند مادران جوانمرده ای شاه! در عزای تو میگریم
طوری که دستههای عزادارت طرزی که دوستان گرفتارت
شکلی که شیعیان وفادارت آنگونه در هوای تو میگریم
با تُرکهای نوحهگرت گاهی مجروح میکنم سر و رویم را
آنگاه تکیهداده به دیواری با ذکر "لایلای" تو میگریم
گفتم به شمر تعزیهات امسال آتش به خیمهگاه نیندازد
خود را در این گناه نیندازد.... [این روضه را به جای تو میگریم]
روزی به احترام شهیدانت، ای آفتاب مکه به قربانت!
با حاجیان به سوی تو میآیم با کعبه در منای تو میگریم
تیر از قفای تیر رها میشد پیراهنت دچار بلا میشد
ای تشنهلب به مقتل خون رفته! چون رود در قفای تو میگریم
دستار بر حریم سرت یعنی پوشیده باد راز مُعَلّایت
آری تو راز بودی و تا محشر بر راز برملای تو میگریم
حتی همین که اسم تو میآید چیزی مرا به گریه میاندازد
ای آسمان گریسته بر جسمت! بر جان پارسای تو میگریم
زخمی نباش اینهمه ای زیبا! ای دستههای نی کفنت! مولا!
من دستمال گریهی عشاقم از داغ بوریای تو میگریم
#سعید_مبشر
#محرم
@shaeranehowzavi
🥀🥀🥀
تو رودی رام بودی، صخرهها دیوانهات کردند
و صف بستند و با روح خودت بیگانهات کردند
تو گرگی ماده بودی با همین چشمان سبزآبی
تو را از جنگل آوردند و حبس خانهات کردند
تو گردنبند خود در یک جهان دیگری بودی
که ساحرها ربودند و هزاراندانهات کردند
تو خود را با کدامین نام در خوابت صدا کردی؟
که بعد از هوشیاری، ایزدان پروانهات کردند
تو آن گیسوی رازآلود شاید هم پریشانی
که در رویای خود مردان غمگین شانهات کردند
کلیدت ناگهان در دست سربازان عشق افتاد
کلیسایی قدیمی بودی و میخانهات کردند
تو از بس مرزها را میدویدی، رد شدی از خود
حقیقت بودی و نقالها افسانهات کردند
#سعید_مبشر
@shaeranehowzavi
🥀
برای غرقشدن در مقام نوری تو
چقدر میطلبد دل سکوتِ صحرا را
به اشتیاق مزاری که همچنان مخفی است
نسیم کرده زیارت حریم دریا را
تو را فرشتهی الهام دیده در دل خواب
سوال آدمیان را تویی یگانهجواب
جهان چه بود به جز خاک و باد و آتش و آب
اگر به لب نمیآورد نامِ زهرا را؟
پرنده قصهی پرواز را نمیدانست
درخت مزهی آواز را نمیدانست
کسی حکایت آن راز را نمیدانست
که آفرید نگاهت هر آنچه معنا را
تویی حقیقت پایندهای که میگویند
شمیم سبز پراکندهای که میگویند
تویی گذشته و آیندهای که میگویند
سپردهام به تو دیروز را و فردا را
مُصممی که زمین را پر از بهار کنی
که پا به پای کنیزان خانه کار کنی
شدی روانهی مسجد که آشکار کنی
به یکدو خطبهی غرّا خدای پیدا را
و کیست فاطمه؟ آن زن که از زغال تنور
ستارگان زیادی نثار کرده به شب
و یاد داده به خورشید، روشنایی را
و یاد داده به اَسماء علمِ اَسما را
شفیع محشر کبراست اشکِ نمنم تو
و ذکر دائم مولاست اسمِ اعظم تو
تکان کوه که سهل است، شورِ مقدم تو
بلند میکند از جا جناب طاها را
در ازدحام هزاران ستاره میآیی
که صبح روز قیامت سواره میآیی
و در عبور تو سَرها به زیر میافتند
که سِرّ غیبی و پس میزنی تماشا را
#سعید_مبشر
#فاطمیه
@shaeranehowzavi
قبل از تو انسان حرف انسان را نمیفهمید
گُل را نمیدانست، باران را نمیفهمید
«آن»ی که از صبح ازل پیچیده در هستی
انسان قبل از خندهات، «آن» را نمیفهمید
انسان قبل از چشمهایت هر چه میکوشید
پیداییِ آن ذات پنهان را نمیفهمید
هر شب میآمد بشنود عطر صدایت را
حتی ابوجهلی که قرآن را نمیفهمید
در بیزمان بوسیده پایت را و الّا رود
در خود معطل بود و «جریان» را نمیفهمید
تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد
قبل از تو انسان حرف انسان را نمیفهمید
#سعید_مبشر
#رَحمةٌ_لِلعالَمین
@shaeranehowzavi
صدای خوردن ساغر به ساغر است علی
به چشم دیدن اللهاکبر است علی
پس از نوشتنِ اینشعر توبه خواهم کرد
که از خیال خلایق فراتر است علی
نبی مدینهی علم است و مرتضی در آن
نبی سفینهی مهر است و لنگر است علی
بدون عقد اخوت هم این دو جان هماند
خوشا رسول که با وی برادر است علی
زمان از او عقب افتاده در کشاکش جنگ
سوار دلدل جبریلشهپر است علی
زبان گشوده به توحید ذوالفقارِ دو دم
نه روی اسب که بالای منبر است علی
دلم هر آینه از سینه کَنده خواهد شد
در این خیال که عازم به خیبر است علی
جنون رسیده به ما از نجف نفر به نفر
هزارمژده که دیوانهگستر است علی
همان دقیقه که در عرش خلوتی دارد
میان مزرعه همدوش قنبر است علی
جهان دهانِ بزرگی است تا ابد مفتوح
که مثل ذات خدا حیرتآور است علی
به خویش مینگرد در تمام آینهها
که جمع ناظر و منظور و مَنظَر است علی
ولی نه! آینه خالی است در مقابل او
که تا نشان بدهد نامکرر است علی
قسم به جوششِ دریا و راهرفتنِ کوه
وَ تار گشتنِ انجم که محشر است علی
به حکم عالم ظاهر نمیشود مبعوث
وگرنه در پس معنا پیمبر است علی
از آن صحابه یکی هم به درک او نرسید
در آشکاری خود نیز مُضمَر است علی
مرا به ماهی تالاب التفاتی نیست
غریق عشقم و دریای احمر است علی
اگر مرید بُتانی که نازنینصنمی است
اگر به دین مُغانی که آذر است علی
شبیه رایحه در برگ و سرخوشی در مِی
مرا عقیده و ایمان و باور است علی
علی نبود و علی بود، من چه میگویم؟
به خود مقدم و از خود موخر است علی
مبارکند و مقدس درخت و چشمه و ماه
که در تن همه چون روح اَندَر است علی
علی مگر نه صراط است؟ پس به وقت سلوک
شبیه کشتی در خود شناور است علی
گزافه نیست که قرآن ناطقش خواندند
وجود روشن خود را که ازبر است علی!
به سعی عقل و دل از کبریای چهرهی حق
هزارپرده برافتاد و دیگر است علی
فدای بنت اسد مادر گرامی او
که ذوق داشت و فرمود حیدر است علی
#سعید_مبشر
@shaeranehowzavi