eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
673 دنبال‌کننده
2هزار عکس
285 ویدیو
16 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺🌺 با ها همراه باشید 🌹 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 ای دو چشمانم برای دیدن تو بازتر وی دوباره عشق را در جان من آغازتر یک نگاه خانمان سوزت چه غوغا می‌کند تار مژگانت ز هر تار و سه تاری سازتر می‌برد آرام دل را گوشه ابروی تو ناز تو از هر چه پُر ناز و ادا پُر نازتر گوشه لبهای تو ای وای از آن خال سیاه خالت از هر خط و خالی نافذ و پُر رازتر آمدم از دور فهمیدی که مشتاق توأم بی تأمل کردی آغوش خودت را بازتر دست رد بر سینه هر شاخساری می‌زنم چون که گنجشک دلم با شاخه ات دمسازتر در کنارت آسمان فرش کف پای من است این پریدن شد ز هر پرواز هم پروازتر @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 فرزند رشید شهر ما زین الدین در جنگ امید شهر ما زین الدین داریم امید دستگیری ز شما ای روی سفید شهر ما زین الدین @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 «تا چند نشینیم به امید نگاهی» تا کی بگذاریم سر دیده کلاهی در حاشیه جاده پر رمز وصالت تا کی بنشینیم چو طفلی سر راهی عمریست به دنبال تو آواره ترینم ای بر من آواره و بیچاره پناهی کوچکتر از آنم که شوم مشتری تو سهم من از آن عشق شده ناله و آهی هر عابد و زاهد همه مغلوب نگاهت چون مردم چشم تو برابر به سپاهی فریادی اگر کنج گلو نیست غمی نیست زیرا که به حال من دل خسته گواهی بازآ و بزن رنگ خدا بر شب تارم بیزارم از این ظلمت و از رنگ سیاهی ای ماه شب افروز بیا فاصله کم کن شاید نرسید عمر من خسته به ماهی @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 دوباره می شنوم از دلم نوای حرم چه انقلاب عجیبی شده برای حرم دوباره شیشه‌ی عطر زیارتم خالیست خدا کند بشود مملو از هوای حرم دوباره پای ارادت بهانه می گیرد برای مختصری سعی در صفای حرم دوباره زائر و دست نیاز و چشمی تر امید بسته به لطف شما گدای حرم دوباره شوق همان سفره‌ی کریمانه که خادمی بدهد دست من غذای حرم دوباره مثل کبوتر بر آستان توأم ردم مکن که شدم جَلد و مبتلای حرم @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 تا کمی سایه رخسار تو در آب افتاد آب در فکر فراموشی مهتاب افتاد سنگ‌های کف آب از هیجان غلطیدند نوبت هلهله و شادی مرداب افتاد ماهی از شور و شعف ولوله ای برپا کرد غم به فکر طرب و نغمه شاداب افتاد نی و نیزار به یُمن قدمت رقصیدند شرر افتاد به جان نی و بی تاب افتاد رنگ رخسار گل عاشق بیچاره پرید با خجالت پی سُرخاب و سفیدآب افتاد بلبل غم زده بر شاخه لرزان درخت فکر شعر و غزل و قافیه ناب افتاد گوشه ذهن پر از خاطره اش ماهیگیر بهر این صحنه مستانه پی قاب افتاد @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 بغض دارم در گلو اما نمی‌دانم چرا خسته از هر گفتگو اما نمی‌دانم چرا خنده از یاد لبم رفته ولی من ازبرم گریه ها را مو به مو اما نمی‌دانم چرا شادمانی قهر کرده رفته از شهر دلم غم نشسته روبرو اما نمی‌دانم چرا آنکه چشم یاری از او داشتم یک‌باره شد دشمنی بی‌چشم و رو اما نمی‌دانم چرا دلبری که شمع شام تار من بوده کنون شد شب افروز عدو اما نمی‌دانم چرا با تمام خشکسالی اشک‌هایم می کند چشم‌ها را شستشو اما نمی‌دانم چرا پای لنگ انتظارم روز و شب‌ها می کند یک نشان را پرس و جو اما نمی‌دانم چرا لذتی دارد تو را از رهگذرها خواستن تو غریبی کو به کو اما نمی‌دانم چرا @shaeranehowzavi
می‌شود؟ 🌹 می‌شود من را به کویت جمعه‌ای مهمان کنی خانه اغیار خود را در دلم ویران کنی می‌شود گاهی کنارت باشم و چشم مرا بر تماشای جمالت واله و حیران کنی می‌شود من را بگیری از من و دنبال خود بی‌قرار و مبتلا و مست و سرگردان کنی می‌شود زیر پر و بالت بگیری باز هم این تن رنجیده را از غصه‌ها پنهان کنی می‌شود تو با مداد مهربانی‌های خود نسخه ای بنویسی و درد مرا درمان کنی می‌شود این روزها بر صفحه تاریک غم گوشه ای از لحظه‌های وصل را اکران کنی می‌شود با یک خبر از روز پایان فراق جمع مشتاقان دیدار تو را خندان کنی @shaeranehowzavi
نمی‌دانم چرا یاران همه بیگانه می‌گردند رفاقت‌های شیرین در جهان افسانه می‌گردند نمی دانم چرا گاهی همان‌ها که توقع نیست ز جمع عاقلان خارج شده دیوانه می‌گردند نمی‌دانم چرا گنجشک‌ها رفتند از خانه و با هر کرکس نالایقی هم خانه می‌گردند نمی دانم چرا عاشق‌کشی این روزها باب است تمام بلبلان بر خارها پروانه می‌گردند نمی‌دانم چرا خوبان ز گردونه برون رفتند و ناشایسته‌ها در این زمان دُردانه می‌گردند نمی‌دانم چرا مهر و محبت می‌رود از یاد و کاخ آرزوهامان گهی ویرانه می گردند نمی‌دانم چرا آنان که غرق مکر و تزویرند به دنبال صداقت در مِی و میخانه می‌گردند نمی‌دانم چرا پیرانِ خوش فهمِ نصیحت‌گر کنار دام دنیا در پی یک دانه می‌گردند @shaeranehowzavi
🍀 الا ای حاکمان ای پادشاهان غزه در خون است بدان والتین والزیتون که دشمن سخت مجنون است به روی مردم بی‌کس هماره درد می‌بارد گلوله در میان سینه‌هاشان زخم می کارد پدر شرمنده روی غبارآلود مادر شد برادر مرهم زخم دل خونین خواهر شد لب آن کودک بیچاره در آوار می‌لرزد بگو خون دل مظلوم تنها چند می ارزد الا غزه فدای پیکر پاک شهیدانت فدای بردباری‌‌های عالی اسیرانت فدای غیرت مردان چون کوه حماس تو که می‌جنگند بهر پاسبانی از اساس تو بله این روزها منشورها هم رنگ می بازند و خائن‌ها به حق مردم آواره می‌تازند ولی صبح ظفر گویا ز هر نزدیک نزدیک است و عمر دشمن ظالم ز هر باریک باریک است @shaeranehowzavi