سخت است خدایی اتوی جامه ی تو
در وقت فراق خواندن نامه ی تو
اینها همه یک طرف، بشددت ماندم
درشستن و پیچاندنِ عمامه ی تو
#سمیه_خردمند
#طنز_طلبگی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
او غرق کتاب لمعه، من لقمه بدست
در بحر کتاب رفته تا صفحه ی شصت
در خانه ی کوچکم نشسته است مدام
عشقی که میان من و حاج آقا هست
#سمیه_خردمند
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
گفتیم چرا جمعۀ ما دلگیر است؟
گفتی دل من برایتان تنگ شده!
#سمیه_خردمند
#شعر_انتظار
#شاعران_آئینی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹🌹
هرقدر بگوییم وطن باز کم است
ایرانِ بدون دین و ایمان عدم است
با پای برهنه روی این خاک بیا
«جمهوری اسلامی ایران حرم است»
#سمیه_خردمند
#وطن
💠 @shaeranehowzavi
در ماه حسین پاک و طاهر شد و رفت
در خیمه ی عباس جواهر شد و رفت
آغوش حسین بن علی باز که شد
این مرد حبیب بن مظاهر شد و رفت
#سمیه_خردمند
@shaeranehowzavi
تقدیم به خادم الشهداء ابراهیم رئیسی عزیز🌷🌷🌷
فقط خداست که در لحظه لحظه همراه است
فقط خداست که از کار دهر آگاه است
همان خدا که گرفت از رسول، ابراهیم
رساند مژده که خیر کثیر در راه است
خدا خدای پیمبر در آتش نمرود
خدا، خدای همان یوسفی که در چاه است
به آسمان بروم یا در عمق اقیانوس
خودش پناه من از خاک تا دلِ ماه است
تمام زندگی ات را به کاردان بسپار
که او مهندس ایام تلخ و دلخواه است
چه رنج ها نکشیدیم ما زمینی ها
که درد و داغ زمین، آتشین وجانکاه است
به صبر دعوتمان کرده است در آیات
کسی که صبر کند زیر چتر الله است
قسم به سایه ی شمس الشموس، دانستم
هر آنکه راه به حضرت نبرد گمراه است
تو صبر کردی و خدمت به خلق ابراهیم!
که صبر واژهی اذن دخول درگاه است
عبای خاکی ات آورده با خودش پیغام
شهید باش که عمر زمانه کوتاه است
#سمیه_خردمند
@omalaa
ایستاده در طوفان
منم آن کودک دهه شصتی
دختر روزهای بمباران
کام من را به تربت آغشتند
نام من را گذاشتند ایران
سوت خمپاره، نالۀ آژیر
توی گوشم هنوز جا مانده
طفل نوپای آن زمان امروز
مادری شد که روی پا مانده
منم آن کودک دهه شصتی
با همان خاطرات سرخ و سیاه
در همان زیرپلۀ تاریک
کوچه پس کوچههای نیروگاه..
موشک از روی بام رد میشد
پدرم رفته بود نخلستان
در صف پیت نفت یخ میزد
مادرم صبحهای بعدِ اذان
جنگ ما را سوار وانت کرد
با خودش برد ساحلِ گیلان
مینوشتیم پشت هر نامه
برسد دستِ نخلِ خوزستان
دهۀ شصت فصل رویش بود
خاک سرخش جوانه میآورد
روحمان هرچقدر کودک بود
جنگ ما را بزرگتر میکرد
ضربۀ جنگ گرچه کاری بود
خندهها مثل رود جاری بود
گرچه باد خزان شبیخون زد
رنگ تقویمها بهاری بود
آسمان نور را تعارف کرد
سالهای سیاه آبی شد
چشم خورشید و ماه روشن شد
خاک ایرانم آفتابی شد
منم آن کودک دهه شصتی
مثل سرو ایستاده در طوفان
با همین اقتدار خواهد ماند
ریشهام در دل تو ای ایران
#سمیه_خردمند
@shaeranehowzavi