eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
628 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
168 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹 عشقِ علی را از ازل در سینه داریم با نام و یادش الفتی دیرینه داریم مدیونِ پیمانِ الستیم و از آن عهد با آل حیدر هم دلی بی کینه داریم در طورِ سینای تجلی‌گاهِ عشقش شوقِ تماشای رخِ آئینه داریم مهجور اگر افتاده ایم از یوسفِ او ما لن ترانی را به جان پیشینه داریم شد سهم ما از روضه ی رضوان و زمزم پایی که در سعی و صفا پر پینه داریم شاید شود مرهم به داغ سینه ی ما آن اشکِ چشمی که به هر آدینه داریم @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 چه غوغایی شده برپا  پس از احرامِ پایانی به  وادیِ غدیر خُم از آن آیاتِ نورانی جهاز اشتران منبر به زیرِپا مهیا شد که با خاتم رود بالا که گیرد تاج سلطانی شبیه محشر کبری خلائِق جمع ومی بینند به چشمِ خود بر این منبر چه انوار فروزانی سکوت قائله آخر به دست خاتمِ مرسل شکست و محشری دیگر به پا شد از سخنرانی پس از حمد و ثنای حق کمالات علی را گفت چه مدح بی نهایت کرد از آن اوصاف روحانی علی اول مسلمان است علی همتای قرآن است علی آن ماه تابان است به این دریای طوفانی علی آن فاتح خیبر ،علی آن شافع محشر علی آن ساقی کوثر به دارالخلدِ رحمانی علی حبل المتین حق ، امیرِ مومن و برحق علی یعسوب دین حق ، که معیار است و میزانی علی آن بای بسم الله ، علی آن نورِ وجهُ الله علی مَحرم به سِرُّالله علی آن بحر ایمانی علی دُرَ دانه خلقت ، علی دنیایی از غیرت علی  شاه قَدَّر قدرت که دنیا کرده حیرانی علی آن اشجع الناسی که گیرم دست او بالا وصیِ بعد من باشد به  هر دنیا و دورانی   هر آنکس را که مولایم علی مولای او باشد نباشد برتر از مولی به این ملک سلیمانی @shaeranehowzavi
🌺 ما هزاران فتنه ی پیدا و پنهان داشتیم بس تلاطم ها در این بحرِخروشان داشتیم جنگ هفتاد و دو ملت در همان آغاز راه با حمایت های سختِ چشمِ شیطان داشتیم داغِ صدها لاله ی افتاده بر خاکِ وطن همچو همت ،روشن و عباسِ دوران داشتیم از وجود فتنه ها لبریز شد تقویمِ مان پشتِ هم تهدید و تحریمِ فراوان داشتیم هر زمان بر روی میز کفرشان نیرنگ ها ما مگر جز دستِ حق یار و نگهبان داشتیم زیرِ بار آتشِ سنگینِ فتنه خم نشد قامتِ سروی که در تاریخِ ایران داشتیم نسخه ی هر روزشان پیچیده اما بی اثر تا که بر سر سایه ی پیر جماران داشتیم بعد از آن با هجرتِ معمارِ پیرِ انقلاب خضر راهی را میانِ موج و طوفان داشتیم می رسد آخر به اوجِ قله های انتظار پرچمی که ما بر آن از اول ایمان داشتیم             @shaeranehowzavi
🌺 مدارا پرده از روی جنایت بر نمی دارد نقاب از چهره ی ظلم وعداوت بر نمی دارد سکوت مبهم دنیا پس از یک قرن بی رحمی کنار این همه طغیان قضاوت بر نمی دارد در این دنیای پر آشوب پر نیرنگ می بینی جدال حق و باطل ها صداقت بر نمی دارد برای اعتلای دین مدارا جای خود، اما اشداء و علی الکفار عطوفت بر نمی دارد بزن فریاد ای دنیا که قلب مردم غزه بجز با تیغ بی مهری جراحت بر نمی دارد بزن فریاد ای دنیا که راه و رسم آزادی پس از فرهنگ عاشورا اسارت بر نمی دارد بزن فریاد ای ایران چرا تاریخ در دنیا از این خونی که می ریزد روایت بر نمی دارد بیا ای منجی عالم که در دنیای بی رحمی کسی تیغ عدالت را نهایت بر نمی دارد به سبحان الذی اسری بیا که مسجد الاقصی به جز با عطر نام توطراوت بر نمی دارد و دنیا خوب می داند نماز جمعه ی آخر  به صحن مسجد الاقصی نیابت بر نمی دارد   @shaeranehowzavi
# به مناسبت هفته فراجا تقدیم به همه حافظان امنیت به ویژه سبز پوشان ایران همیشه سربلند برای خاطرِ دلهای خسته تویی که خواب و آسایش نداری برای خنده بر لبهای مردم تویی که بیقرارِ بیقراری تو کانونِ پر از مهر  و محبت ولی از جنسِ سبزِ  اقتداری تویی آغوشِ امنِ بی پناهان ولی بر رویِ دشمن ذوالفقاری نداری حامی و پشت وپناهی تو که بی ادعا در پایِ کاری به هر مرگی تو آماجِ ستیزی به هر فتنه میانِ کارزاری به وقتِ فتنه های شومِ دشمن بصیر و روشن و پرافتخاری برای خیمه یِ سبزِ ولایت ستونِ محکمِ با اقتداری به دستت پرچمِ سرخِ شهادت شده ایران زِ خونت لاله زاری به هر برگی به تقویم زمانه شهیدی گشته تقدیم از دیاری تو دلتنگِ شقایق های پرپر به دل داغِ هزاران لاله داری تو تا صبح ظهور دولت عشق به چشم دشمنان همواره خاری   @shaeranehowzavi
در انقلابِ سبزمان از جان گذشتیم با جان و دل از آتش و طوفان گذشتیم با مطلع الفجری که شد خورشید عالم از کوچه های ظلمتِ دوران گذشتیم از جان صدها لاله ی گلگونِ عاشق در راه دین و پرچم و قرآن گذشتیم جنگی اگر تحمیل شد برخاک ایران با رمز یا زهرا از آن میدان گذشتیم در حفظ استقلال و آزادیِ میهن از سدِ صدها فتنه ی پنهان گذشتیم ماندیم اگر بر روی پای خود ‌‌‌،یقینا" از مال و جان با تکیه بر ایمان گذشتیم خون هزاران لاله ی پرپر گواه است از پیچِ تاریخی مگر آسان گذشتیم حتی برای یک وجب از خاک ایران از آنچه می باید گذشت، هر آن گذشتیم ماندیم و تا صبح طلوع فجر صادق هستیم اگر سخت از دل طوفان گذشتیم @shaeranehowzavi
اَلسَّلامُ عَلَی المَهدی اَلَّذی یَملَاُ الاَرضَ قِسطاً و عدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَوراً منم و سینه ی پر درد و حدیثِ گله ها چه کنم با غمِ هجرانِ تو و فاصله ها شد اسیرِ دلِ صحرای جنون پایِ دلم خسته از خار بیابان و تبِ آبله ها نه به پایم رمقی مانده نه در سینه نفس که رسم برسرِ راه گذرِ قافله ها من به امیدِ وصالت همه شب تا به سحر شده ام غرقِ تمنایِ تو در نافله ها ندبه هایی که نشد مرهمِ زخمِ دل من جمعه هایی که شده مسئله ی مسئله ها کاسه ی صبرِ دلم بی تو به لب آمده است چه کنم جان به لبم در دل این مشغله ها «اشتیاقی که بدیدار تو دارد دلِ من» می برد باز به صحرای جنون منزلِ من @shaeranehowzavi
نو بهار است ولی بی تو دلم غمگین است داغ هجران تو بر سینه ی من سنگین است جای خالی تو در سفره ی هر ساله ی عید سین بی نام و نشانِ سفری دیرین است بعد از آن فصل خزانی که ز پا افتادم می کشم ناز اجل را که بر این بالین است غم مهجوری و آوارگی و بی خبری طالع شوم من خسته دل مسکین است به دلِ موجِ فنا برده همه بنیادم سیل اشکی که به خون جگرم رنگین است مرهمی گرچه بر این سینه نبودست عمری شوق دیدار تو بر آتش دل تسکین است بی تو سالی ،که نه عمرم همه طی شد اما به دعایی سر این سفره دلم خوشبین است و نگاهم به همان جمله ی پایانی عهد و دمی گوشه ی چشمی ز گُلِ یاسین است برسم کاش به صبحی که از آن هرکوچه به تماشای گل نرگسمان آذین است @shaeranehowzavi
در بهارِ زندگی ای کاش باشد فرصتی تا کنم جان را سبویِ باده ی بی منتی   باده از جامِ اَلست و سُکر و صَحوَش تا که هست پای دل را می کشد آنجا که گیرد دولتی   برگ عمرم دست آماجِ خزان است هر نفس غفلتم در این گذر آه است و دنیا حسرتی من کجا بودم کجا شد منزلِ و ماءوای من ای خدا تا رجعتم آواره ایی را نصرتی من زِلاهوتم کجا ناسوت باشد منزلم فیهِ من روحی نَفَختُ شاهدٌ مِن فطرتی من که سرگردانم و حیران در این بحر فنا کی زطوفانم رهانی نَجِّنِي مِن کُربتی آه و فریادم به عرش است وگریبانم به چنگ یا غیاث المستغیثین صاحبی فی شدتی روسیاه و دل پریشانم ز نفس سرکشم اَفرَطَ بی سوءُ حالی مِن دَوّامِ غفلتی سُبحه در دست و زبانم گرمِ استغفار و دل می رود از سر بگیرد کارِ خود در خلوتی کامِ  تلخم کی شود شیرین ز جام دلکشش کی به سامانم رسانی یا دلیلِ الحیرتی   سائِق از دوزخ مگو با من به یَومُ الحَسرتم تا بشارت می رسد لا تقنَطوا مِن رحمتی @shaeranehowzavi
با الهام از شعر "من بخال لبت ای دوست "حضرت امام ره آنکه با خالِ لبی کرده گرفتار تو را لایقِ وصل خودش دیده چه بسیار تو را سَرِسَرْسلسله یِ حلقه یِ رندانِ سحر شده ای تا که کند نقطه ی پرگار تو را جامه ی زهد به تن کردی وتا عرش کشید خرقه ی پیر خرابات پر اسرار تو را جلوه ی حُسنِ تو و مهر نهانسوز رخت عجبا گر نبرد بر سر بازار تو را فارغ از خود شدن و کوس اناالحق زدنت همه را کرده پریشان و سرِ دار تو را تو رها از غمِ دنیا شدی و این دل ما نَکِشد بار غمی جز غمِ دیدار تو را @shaeranehowzavi