سنگ تیپا خورده ی این روزگارم ای رفیق
از زمانه یک دل پر غصه دارم ای رفیق
شهر دلتنگی ست در من آشنایانم غریب
کنج تنهایی و غمها بی شمارم ای رفیق
در هیاهوی زمان هر کس که ساز خود زند
من به گور تن فقط سر می گذارم ای رفیق
رفتی و سنگ غرورت با دلم دانی چه کرد؟
با دل بشکسته کردی بی قرارم ای رفیق
بار تنهایی به دوشم فارغ از این مردمم
جز دل تنها در این دنیا ندارم ای رفیق
تکیه گاهم شانه ی دیوار و یار من غم است
سالها در بند خود در این حصارم ای رفیق
پای دلتنگی همیشه ماندنم یک عادت است
این دوام و ماندگاری از تو دارم ای رفیق
#موسی_رئیسی_وانانی
@shaeranehowzavi
🌷 پاداش شهید زیستن
بُردید و خرید از شما دلبر، جان
گشتید شهید و زندۀ جاویدان
پاداش شهید زیستن بود که شد
رضوان و نعیم جاودان روزیتان
#محمدتقی_عارفیان
#شهیدان_راه_عدالت
#عالممجاهد_شهیدرازینی
#قاضیشجاع_شهیدمقیسه
#شهادت_بر_مردان_خدا_مبارک
@shaeranehowzavi
جنگ بود جنگ ،
جنگ ِ آتش بود با سنگ
نابرابر
نامساوی
نامقارن
ناموازی
یک طرف نامرد ها ، خنّاس ها
یک طرف مهپاره ها ، الماس ها
میکشید آن پست بیگانه به روی دختران چنگ...
جنگ بود جنگ،
یک طرف خمپاره بود و تیر و ترکش
توپ و موشک
تانک و غلتک
یک طرف تیر و کمان در دست ارتش
ارتش اینجا کودک و پیر و جوان بود
نو عروس و تازه دامادی به هر صبح،
یا که هر شب،
خون بر لب
دفن در این سینه های مادران بود...
جنگ بود ، جنگ
حجله ها با خونِ سرخِ لاله ها رنگ...
زیر آوارِ فراوان، بمب وحشتناک صهیون
در دهانِ طفلکان، پِستانِ شیر
کودکانی وارثِ خون پدرهایی دلیر
جسم نوزادان شده با مادران مدفون...
سنگ بود سنگ
چرخ چرخید ،
کل دنیا دید
این جهان بر صهیونیست شد تنگ...
جنگ برگشت ،
دشت در دشت ،
جنگِ ِ سجّیل است با کفر
جنگ ِ پهپاد است با ظلم
بزدلانه در فرارند از کنار قدس اشرار
در تزلزل
در تغافل
جسم و سرهای پلیدان را ببین در زیر آوار...
مرگ را در این پناهگاه هایِ خود مانند احشام
با حقارت
اهل غارت
زنده زنده تجربه کردند ، گشتند اینچنین رام ...
جنگ شد جنگ
اینک آتش بس شد این جنگ
گرگ ترسید ،
خوک لرزید،
گُل ولی در موجِ خون رقصید
باغِ زیتونِ مقاوم قامتش شد راست خندید
غزّه اکنون آیت فتح و ظفر را دید
آری آری ، می وزد بوی خوش ِصبح سپید...
قدس ای قدس
غایت آمال آن سردار دلها،
عنقریب است از ره آید حضرت خورشید
#عباس_بهمنی
#فلسطین
@shaeranehowzavi
یک شاعر مکتبی و آیینی باش
یا اهل هنر مثال آوینی باش
یا داد سِتان ز ظالم و مستکبر
یا باش مقیسه یا که رازینی باش
#علیرضا_تیموری
@shaeranehowzavi
به دنیا آمدم با گریهای گویا چنینروزی
به من لبخند زد ،لبخند زد دنیا ،چنینروزی
برید از پیلهی حسرت تنیدن ، از نبالیدن
و پر وا کرد آن پروانه بیپروا چنینروزی
برای گریههایم شانههایی بی امان لرزید
مرا تبریک میگفتند بارانها چنینروزی
اذان صبح بود آری... صدایم کرد ، بیداری
و برمیخاست بختخفتهام از جا چنینروزی
اذان صبح بود آری... اذان گفتند در گوشم
دل از من برد آن موسیقی زیبا ، چنینروزی
همانگونه که مادر گونه اش...لبخند من گل کرد
بهار از راه آمد آن زمستان با چنینروزی
پدر از خانه بیرون رفت با جیبی پر از برکت
و شیرینی تعارف شد به شهر ما چنینروزی
مبارک باد این میلاد_ این من_جامع اضداد
که مرگش میبرد از حیرت دنیا چنینروزی
#میلاد_عرفان_پور
@shaeranehowzavi
ابوالقاسم فردوسی
توسی (۳۲۹ – ۴۱۶ هجری قمری) شاعر حماسهسرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه، حماسهٔ ملی ایران است. فردوسی را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو دانستهاند که از شهرت جهانی برخوردار است. وی را حکیم سخن و حکیم توس گویند.
فردوسی دهقان و دهقانزاده بود. او آغاز زندگی را در روزگار سامانیان و همزمان با جنبش استقلالخواهی و هویتطلبی در میان ایرانیان سپری کرد. شاهان سامانی با پشتیبانی از زبان فارسی، عصری درخشان را برای پرورش زبان و اندیشهٔ ایرانی آماده ساختند و فردوسی در هنر سخنوری آشکارا وامدار گذشتگان خویش و همهٔ آنانی است که در سدههای سوم و چهارم هجری، زبان فارسی را به اوج رساندند و او با بهرهگیری از آن سرمایه، توانست مطالب خود را چنین درخشان بپردازد.
در نگاهی کلی دربارهٔ دانش و آموختههای فردوسی میتوان گفت او زبان عربی میدانست، اما در نثر و نظم عرب چیرگی نداشت. در «پیشگفتار بایسنقری» نام فردوسی با «حکیم» همراه است، که از دید برخی اشاره به حکمت خسروانی دارد.
پژوهشگران سرودن شاهنامه را برپایهٔ شاهنامهٔ ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی میدانند. تنها سرودهای که روشن شده از اوست، خود شاهنامه است. شاهنامه پرآوازهترین سرودهٔ فردوسی و یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی است. فردوسی شاهنامه را در ۳۸۴ ه.ق، سه سال پیش از برتختنشستن محمود، بهپایان برد و در هفتاد و یک سالگی، تحریر دوم را به انجام رساند.
برخی اول بهمن را زادروز فردوسی دانستهاند که سند تاریخی و رسمی ندارد.
#فردوسی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
مکتب بندگی
ای طالب معرفت! «ولی» را بشناس
آن جان ز عشق مُنجلی را بشناس
زیبندۀ او مقام «عبداللهی»ست
در مکتب بندگی، علی را بشناس
#رضا_اسماعیلی
@shaeranehowzavi
سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت که رساله علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشتهاند
#امام_خمینی
ایمان را با جهاد معنا کردند
تا پرچم اقتدار بر پا کردند
آنها که رساله هایشان را آخر
با جوهر خون خویش امضا کردند
.
در فکر وصال رسته از جان بودند
فارغ ز غم و غصه هر نان بودند
هر جا که جهاد بود، روحانیّت
همواره از اولین شهیدان بودند
.
روحانی کیست؟ آنکه فارغ ز تن است
دنبال شهید گشتن و پَر زدن است
این پارچه ای که بسته رویِ سرِ خود
عمّامه نه، بلکه در حقیقت کفن است
#علی_مقدم
#عاصی_خراسانی
#شهدای_روحانیت
@shaeranehowzavi
این کوچه و این شاعر و این خانهی ساقی
این خیل رقیبان همه دیوانهی ساقی
امشب بروم مست کنم کوچه به کوچه
لب تر کنم از شربت میخانهی ساقی
لب تر کنم از چای دمآوردهی سقا
از آب طربناک شفاخانهی ساقی
وا کرده در میکده را تا بگذارم
لب بر لبهی داغ تو پیمانهی ساقی
زیباتر از آن خطِّ بناگوش شکسته
یا خوشتر از اُرجوزهی مستانهی ساقی
نشنیده کسی حرف لغتنامهی مستی
تا بشنود از راوی افسانهی ساقی
برگشته و گیسوی مَلَک خاکی و خونین
افتاده به دریوزگی از شانهی ساقی
رفتم که به گردش برسم چشمه به چشمه
ننشیند اگر بر رخ مردانهی ساقی
بینقش و تراش از صدف تشنه درآمد
زیبایی دیرینهی دردانهی ساقی
افتادهتر از اشک در این قصه ندیدم
جز مشک که افتاده به سر شانهی ساقی
ای شمس! که از کفِّ قمر شمع گرفتی
تا کی بزنی در پر پروانهی ساقی
افتادی و نقشی زدی ای دست بریده
این سکه و این هم پرِ همیانهی ساقی
#امیر_حسین_هدایتی
@shaeranehowzavi
بی نوایم، نِگَهَم خیره به دستان علی ست
بی پناهم، سرِمن بی سر و سامان علی ست
شده بیمار دلم از غمِ دوریِ نجف
دل من منتظر نسخه ی درمان علی ست
شب قدر است ملائک همه تسبیح کنان
شکرگویم که لبم مست و غزلخوانِ علی ست
بی گمان لطف خدا بوده که شاعر شده ام
طبعِ شعرم ز ازل ریزه خور خوان علی ست
روز محشر که خلایق همه گریان هستند
چشم من منتظر پرتو احسان علی ست
#نگین_نقیبی
@shaeranehowzavi
در وسعت ناگهان این جمعیت
من ماندهام و خزان این جمعیت
وقتی همه باشی بروی معلومست
تنهایی من میان این جمعیت
#حسین_سنگری
@shaeranehowzavi
هر که از عشق، نشان خواست، بخوان نام حسین
هر که گفت: اهل کجایید؟ بگو: کرببلا
#قاسم_صرافان
@shaeranehowzavi